تقلای بد اندیشان برای بقا
دشمن چشم دریده تر و زخم خورده تر از آن است که ما را به حالِ خودمان رها کند. آیا بد اندیشان بار دیگر میلیون ها دلار برای "هیچ" هزینه کرده اند؟
سرویس دیدگاه مشرق - حرفه ای گری در فعالیت رسانه ای دیگر برای خیلی از مدعیان این صنعت، آنگاه که قرار است پیشقراولِ کنش های سیاسی دولتمردان و کارفرمایان شوند، معنی و مفهومی ندارد.
وقتی حکم بر این است که ایران هراسی در دستور کار رسانه ها باشد، وقتی قرار بر این است که به هر شکلِ ممکن، اعتراضات خشن خیابانی همچنان شَرربار بماند، نه راهپیمایی چند ده میلیونی ایرانیان در روز 22 بهمن به چشم شان می آید و نه سفر رئیس جمهور ایران به چین درخور پرداخت رسانه ای است. حتی زلزله ای به غمناکی زلزله ترکیه و سوریه و تراژدی هزاران انسان که در این واقعه جان داده اند هم نمی تواند آن رسانه ها را مجاب کند که کمی از شعله شیطنت و رفتارهای ضد پارسی شان کم کنند و به اخبار مهمتری که در دنیای امروز ساری و جاری است بپردازند.
چهار ماه تقلای شبانه روزی در برابر چهل و اندی سال تلاش برای به زیر کشیدن یک نظام که زمان زیادی نیست. همانطور که چهل سال شکست پیاپی، آنها را در دشمنی با ما مایوس نکرده است، صِرف از دست دادنِ کفِ خیابان و لو رفتن چند توطئه هم، ناکسان را برای فتنه ای نو دلسرد نمی کند. گاهی باید سماجت در هدف را از عدو آموخت.
چهل و سه سال و چهار ماه انتحارِ رسانه ای
با یک جستجوی ساده در فضای مجازی دستگیرمان می شود که از زمان آغاز فتنه جدید و در کمتر از ده روز، فراگیری خبری به بزرگی خبر جنگِ روسیه و اوکراین، جایگاه اش را به انقلاب " توهمی" جریان های معاند می دهد. چرا و چگونه؟
ماشینِ ویران سازی رسانه ای نخست توسط جریان معاند با فرماندهی شبکه سعودی نشنال و بی بی سی و منوتو و چند هرزنامه که عنوان رسانه را یدک می کشند به حرکت در می آید و در ادامه، هجوم همه جانبه با یاری جستن از سلبریتی ها ی بی مایه با اکانت هایی با فالوور بالا در توییتر و اینستاگرام آغاز می شود.
در گام بعدی، سیاست بر ضریب دادن به اتفاق های خیابانی بود. اگر 50 نفر هم در نقطه ای از شهر تجمع می کردند و این تجمع شان همراه با تخریب اموال عمومی بود، خط مشی رسانه های معاند بر بزرگنمایی تجمعات و میزان تخریب ها برای نمایش این نکته بود که شرایط بسیار بحرانی و غیرقابل کنترل است. در نخستین روزهای اعتراضات، همین شیوه و شیطنت رسانه ای، باعث تحریکِ عده ای برای حضور در کف خیابانها و دیدن اغتشاشات با چشمان خودشان شده بود. این همان اتفاقی بود که جریان های رسانه ای بدنبالش بودند. یعنی انتشار اخبار غلط از هر اعتراض و تحریک شهروندان برای حضور در کف خیابانها.
در گام بعدی باید شاخ های مدعی اپوزسیون گری جدی تر وارد میدان می شدند. بکارگیری تمامِ ظرفیتِ افراد و گروهک هایی چون رضا پهلوی، منافقین، کومله ها، مسیح، اسماعیلیون و دیگر افراد شاخص شان، به تعبیر خودشان حاکی از یک اعلان جنگ کامل بر ضد جمهوری اسلامی ایران بود!.
حاکمیت در ایران همزمان می بایست هم تحرکاتِ سازمانهای تروریستی همچون سازمان منافقین و کومله و دموکرات های جدایی طلب را رصد می کرد، هم از بازی کثیفِ فریبِ ایرانیان خارج از کشور برای شرکت در تجمعات رمزگشایی می کرد تا ایرانیان کمتری قربانی خودخواهی ها و شهرت طلبی های تعدادی برانداز متوهم بشوند و هم درباره ی نقشه ی پلیدِ نزدیک شدن اپوزوسیون و رهبران دول غربی برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی اطلاع رسانی می کرد و مهمتر اینکه اجازه نمی داد این پروژه اثرات مخرب تری بر مردم و زندگی شان بگذارد. ما درباره جلسات مشترکی حرف می زنیم که اپوزسیون از سران غربی می خواستند تا تحریم های بیشتری بر ضد ایرانیان اعمال کنند. گدایی می کردند در جلسات برای حمله نظامی به هموطنان خودشان. از آنها خواهش می کردند که حداقل سطح ارتباطات را با ایرانیان کمتر کنند و...
پروژه کشته سازی با وارد کردن اسلحه به کشور از دیگر اقدامات بدخواهان ایران در طول ماههای گذشته بود که با اقدام نیروهای مسلح و حافظان امنیت در رصد این دست از تحرکات، حتی در بیرون از مرزها، تا حد زیادی این طرح و نقشه هم ناکام ماند.
شاید دردآور ترین بخش این اتفاقات، همراهی برخی از خواص داخلی با جریان های فتنه و تشدید فضای دو قطبی بود. همانها که در گعده های شبانه شان ذوق مرگ می شدند از آشوب های خیابانی و خشنود بودند از اینکه شاید این اتفاقات باعث شود که رقیبِ سیاسی شان ذلیل و وزنِ جبهه خودشان سنگین تر شود و برای این منظور یک روز نبود که دولتِ حاکم را با قلم و قدم نزنن و از ته دل برای تداومِ این آشوب ها دعا نکنند. بعضی هاشان که تمام وقت و تمام قد، پدر و پسری در فضای مجازی لجن پراکنی می کردند. خوشبختانه مردم خیلی زودتر از آنچه تصور می شد سَر از دروغ های مطرودان در آوردند و حاضر به همراهی معاندین در این بازی ناپاک نشدند.
تدابیر رهبری چه آن زمان که وزنی به وزن کشی های خیابانی نداد و چه وقتی که روشنگری کرد از حیله دشمنان و پدری کرد به وقت عفو دادن، تا وقتی که مردم با حضور میلیونی شان در راهپیمایی 22 بهمن، سخت ترین و سهمگین ترین سیلی را بر صورتِ دشمن نواختند و آنگاه که افشای عملکرد رسانه های معاند توسط رسانه های وطنی و خیرخواهان فعال در حوزه رسانه، به حد توان، به یاری ما آمد، همه و همه، دستِ یاری خدا برای خفت دادن چندباره به دشمنان بدخواه این ملت بود.
و اکنون...
دشمن چشم دریده تر و زخم خورده تر از آن است که ما را به حالِ خودمان رها کند. آیا بد اندیشان بار دیگر میلیون ها دلار برای "هیچ" هزینه کرده اند؟ سازمان سیا و موساد و عربستان سعودی و... و. حاضرند به راحتی پذیرای این شکستِ تلخ شان باشند؟ تکلیفِ رسانه هایی که میلیون ها دلار دریافت کرده اند تا آسان کننده و تسریع بخش پروژه براندازی باشند چه می شود؟
گویا برنامه بر این است که اعلام شکست نشود. برعکس، شعله نفاق روشن بماند و جریان های معاند تقویت بشوند. نشست های مختلف برای همبستگی ولو نمایشی برگزار بشود تا امیدی تزریق شود تا ریزش پیروان بیش از این رخ ندهد. سرانِ کنشگریهای مخربِ خارج نشین به دیدار سرانِ دیگر دول بروند شاید بدین شکل وزنی پیدا کنند. بر خلاف آنچه ادعا می شود، این دیدارها به خواست سران همان دولِ شیطانی است، چون آنها می دانند که خرانِ به اصلاح جنبش های ایران، اغلب فاقد اعتبار و اثر اجتماعی و وزنی در بین توده هستند، بدینسان می خواهند کمی به آنها اعتباربخشی کنند.
برنامه بر این است که همه اتفاقات تلخ دنیا ذیل موضوع ایران تعریف شود. بی وقفه در رسانه ها به ایران حمله بشود، طوری که حتی شما فرصت راستی آزمایی اخبار را هم پیدا نکنید. ایران هراسی باید همچنان در صدر برنامه ها قرار بگیرد. همه ی ظرفیت های فنی برای کمک به آشوب ها و آشوبگران بکار گرفته شود. ظرفیت های رسانه ای برای ایجاد تشکیک و تشدید تنش ها و غیره همچنان چهار نعل به راه خودشان ادامه بدهند. ظرفیت های سیاسی در سطح جهانی برای انزوای ایران فعال تر از قبل بشوند و... و.
گویا دشمن هنوز قصد تسلیم شدن ندارد و ما هم عهد می بندیم تا دفن همه ی شیاطین و دفع همه ی شیطنت ها، پوتین از پایمان در نیاوریم.
تمام