تمدن غرب در خدمت تحقیر و تضعیف سایر ملتها
اگرچه غرب تظاهر به توسعه و پیشرفت علمی میکند و خود را پایبند به اصول دنیای مدرن جلوه میدهد؛ اما حفظ توسعه خود را منوط به تحقیر و تضعیف سایر کشورها میداند.
اگرچه غرب تظاهر به توسعه و پیشرفت علمی میکند و خود را پایبند به اصول دنیای مدرن جلوه میدهد؛ اما حفظ توسعه خود را منوط به تحقیر و تضعیف سایر کشورها میداند.
خبرگزاری مهر؛ فاطمه زهرا صرامی: اواخر قرن هجدهم میلادی بود که پیشرفتهای علمی و فناوریهایی مثل ماشین بخار، جهان غرب را به ایستگاه انقلاب صنعتی رساند. جریان صنعتی شدن و توسعه از بریتانیا - که مستعمرات زیادی داشت - شروع شد و به سایر نقاط اروپا و همینطور آمریکا منتقل شد.
در این برهه سایر ملل و کشورهای جهان احساس عقب ماندن از جریان توسعه کرده و الگو قراردادن اروپا و آمریکا برای توسعه یافتن کشور خود را لازم دیدند.
مردم جهان که به دنبال یک دنیای توسعه یافته و مدرن بودند؛ بعد از جنگ جهانی اول و بعدتر جنگ دوم جهانی، با جنگ زدگی پیشرفته و فجایعی مثل بمبهای شیمیایی مواجه شدند. آمریکا اولین کشوری بود که برای اولین بار بمبباران هستهای را کلید زد. بعد از اینکه ژاپن شرایط تسلیم اعلامیه متفقین برای پایان جنگ جهانی دوم را نپذیرفت؛ آمریکا شهرهای هیروشیما و ناگازاکی را با بمب هستهای هدف قرار داد و منجر به مرگ بالغ بر 100 هزار نفر شد. با این واقعه بود که کوک آخر نظم جهانی ای که الگویش را جنگهای مبتنی بر ابزار علم بریده بودند، توسط آمریکا خورده شد.
هر چند امروزه سیلیکون دره در کالیفرنیا به عنوان قلب فناوری جهان شناخته میشود؛ اما بعضی از همان شرکتهای پر زرق و برق دانش بنیان واقع در سیلیکون دره، از جمله گوگل، با کمکهای فناورانه در زمینه هوش مصنوعی و... نان در خون مردم غزه زده اند. فناوری ارتباطات غرب، در خدمت سانسور اخبار مظلومیت مردم غزه و حمایت مردمی از فلسطین قرار میگیرد و سرکوب وجههای مدرن به خود گرفته است.
پیشرفتهای علم و فناوری غرب در خدمت برنامه سلطه و حفظ نظام استکباری جهانی پیش میرود. از طرفی برنامه هستهای خود را پیش میبرد و از سوی دیگر نهادهای بین المللی تشکیل میدهد و آژانس بین المللی انرژی اتمی را برای نظارت بر میزان پیشرفت برنامه هستهای سایر کشورها ایجاد میکند تا در نظر داشته باشد که کشورها جوری پیشرفت نکنند که به مرتبه او برسند.
اگرچه غرب تظاهر به توسعه و پیشرفت علمی میکند و خود را پایبند به اصول دنیای مدرن جلوه میدهد؛ اما حفظ توسعه خود را منوط به تحقیر و تضعیف سایر کشورها میداند. در چنین پارادایمی طبیعی است که از طرفی برای حفظ قدرت خود در منطقه غرب آسیا به اسرائیل کمک تسلیحاتی کند و از سوی دیگر وجهه صلح طلبانه و پیگیر آتش بس از خود نشان دهد. حتی در همین وضعیت هم از دیپلماسی برای تحقیر سایر کشورها استفاده میکند و در اجلاس شرم الشیخ سران کشورهای مدعو در اجلاس را به سخره میگیرد.
در چنین شرایطی کشورها برای حفظ و ارتقا موجودیت خود ناچارند تلاش کنند مستقل از نظم تحمیلی و استکباری عمل کنند. استقلال در این فضا تنها یک آرمان ارزشی نیست بلکه لازمهی کنار زدن موانع رشد کشورها است. رسیدن به استقلال با ایجاد الگوی مدیریت و پیشرفت مبتنی بر فرهنگ بومی کشور به وجود میآید. وقتی کشور به الگوی پیشرفت برسد و در مسیر مختص خود حرکت کند؛ میتواند از نظم موجود فراتر رفته و به استقلال برسد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه نظام سلطه و استکبار، تنها خود را مرکز میداند و باقی را به حاشیه میراند؛ لاجرم کشورهای تضعیف شده باید برای مقابله با این نظم با یکدیگر متحد شده و مجامع مشترکی را با یکدیگر ایجاد، و اقدامات مشترکی در راستای حفظ و افزایش قدرت خود تعریف کنند. هر چند نهادهای بین المللی ای مثل جنبش عدم تعهد و سازمان همکاری اسلامی به این منظور به وجود آمده اند؛ اما باید اقدامات مؤثر و منسجمتری حول محور اصلی که رفع استضعاف است انجام شده و منتهی به تجمیع ارادهها شود.