سه‌شنبه 6 آذر 1403

تیراندازی تمرینی برای جنایت در ویلا

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
تیراندازی تمرینی برای جنایت در ویلا

قاتل اجاره‌ای از نقشه شوم‌اش برای کشتن دکتر ضیایی و همسرش می‌گوید.

به گزارش مشرق، کلاف سردرگم پرونده قتل خانم و آقای دکتر ضیایی با تحقیقات تخصصی تیم جنایی باز شد. رضا ضیایی، متخصص گوش، حلق و بینی، و دکتر مینو صابری، اقتصاددان و فعال در جمعیت‌های انسان‌دوستانه ایران و جهان، دو قربانی سناریوی مرگبار اعضای گروهی طمع‌کار شدند.

11 عضو یک شبکه سازمان‌یافته در این جنایت دست داشتند، اما اتهام قتل را نمی‌پذیرفتند. آنان جنایت را به گردن دیگری می‌انداختند، اما با گذشت 10 روز از افشای آن با اقدامات ویژه پلیسی - قضائی، تیرانداز اصلی جنایت تلخ و وحشتناک ویلای ایران‌زمین شناسایی شد.

خانم و آقای دکتر سرشناس دوشادوش هم به قتلگاه رفتند. همان قتلگاهی که مردان طمع‌کار در آن کمین کرده بودند. قتلگاه همان ویلای یک‌هزار متری آقای دکتر و همسرش بود.

ویلای وسوسه‌انگیز انگیزه این جنایت شد. وقتی قدم به ویلای تسخیرشده گذاشتند، سناریوی مرگبار رقم خورد. دقایقی بعد نه آقای دکتر زنده بود، نه همسرش. آنان هدف شلیک دو گلوله مرد کارگری قرار گرفتند که از سوی مغز متفکر طراحی این جنایت تلخ اجیر شده بود.

سوابق درخشان دکتر ضیایی و همسرش

دکتر رضا ضیایی از پزشکان بیمارستان عرفان تهران بود و مطبش نبش بیمارستان. دکتر مینو هم از اساتید مطرح دانشگاه تهران در رشته حقوق بود. پدر دکتر مینو 80 سال پیش ریاست آموزش و پرورش کرمان را بر عهده داشت. 46 سال از زندگی مشترک‌شان می‌گذشت که این جنایت هولناک رقم خورد. کسری و ماندانا، فرزندان این زوج، در آمریکا زندگی می‌کنند.

ماجرا چه بود؟

متخصص گوش، حلق و بینی به همراه همسرش برای حل اختلاف با خریدار، به ملک یک‌هزار متری خود رفتند. آنان به محض ورود با شلیک گلوله کشته شدند. مغز متفکر این جنایت با همکاری 10مرد دیگر، خانم و آقای دکتر را کشتند و جسدشان را در روستایی دفن کردند تا بتوانند خانه 500میلیارد تومانی آنان را تصاحب کنند.

آقای دکتر و همسرش قرار بود ویلای یک‌هزار متری خود را در خیابان ایران‌زمین شهرک غرب بفروشند. ویلای وسوسه‌انگیز شد انگیزه‌ای برای سناریوی تبهکاری. وقتی که دکتر ضیایی تصمیم به فروش خانه‌اش گرفت، خریدار نقشه‌ای وحشتناک در سر می‌پروراند. او به همراه همدستانش، خانم و آقای دکتر را با ترفندی تبهکارانه به همان خانه فروشی کشاندند. آنان بعد از تهدید و گرفتن امضاهای مد نظرشان، این زوج را با شلیک دو گلوله کشتند.

نقشه نخست «سروش» و دیگر اعضای باند، سندسازی جعلی برای ملک دکتر در خیابان ایران‌زمین بود تا ویلا را به رسم کلاهبرداران به فروش برسانند؛ نقشه‌ای که با قتل گره خورد.

سرقت پس از جنایت

دزدان جنایتکار پس از ارتکاب قتل به محل زندگی آقای دکتر در منطقه ولنجک رفتند و خودروی سانتافه او را هم به سرقت بردند. اینجا بود که سرایدار خانه ولنجک به این رفت‌وآمد مشکوک و خیلی زود ماجرا به پلیس اطلاع داده شد.

پلیس با پرونده پیچیده‌ای روبه‌رو بود که هیچ ردی از صاحب سرشناس خودرو در آن وجود نداشت. در تجسس‌های پله‌ای پلیس تهران، راز قتل دکتر ضیایی و مینو صابری فاش شد.

کارآگاهان در ردزنی‌های تخصصی به مخفیگاه سروش رسیدند. همدستانش شناسایی و بازداشت شدند و اجساد دکتر رضا ضیایی و همسرش، مینو صابری، در شهریار کشف شد.

هدف طراح این جنایت چه بود؟

در تحقیقات مشخص شد که سروش با طراحی نقشه قتل دکتر و همسرش، رسیدن به اموال آنها را هدف قرار داده بود.

او با دکتر و همسرش رابطه دوستی برقرار کرد و با آنها رفت و آمد می‌کرد تا اعتمادشان به صورت کامل جلب شد.

متهم 37ساله با کمک دوستان مشاور املاک خود ابتدا نقشه خرید خانه به صورت اجاره به شرط تملیک را به دکتر داد و قرار شد که خانه را از این مرد سرشناس خریداری کند.

170 میلیارد تومان پولی بود که مغز متفکر این جنایت پرداخت کرد تا خانه را اجاره کند. قرار بود سه ماه بعد باقی پول خانه را به صورت ارز و تتر (نوعی ارز دیجیتال) به دکتر بپردازد.

زمان موعود اما محاسبات به هم خورد. خریدار و فروشنده به اختلاف خوردند. سروش به بهانه گفت‌وگو با دکتر در مور مسائل مالی مربوط به خانه، او را به ویلای ایران‌زمین دعوت کرد.

انکار در بازجویی‌ها

سروش تا دیروز همه‌چیز را به گردن بقیه می‌انداخت و به طرز عجیبی ماجرای جنایت را انکار می‌کرد. مدعی بود که تنها می‌خواست دکتر را ادب کند، ولی او را جلوی چشمانش کشته‌اند.

مرد 37ساله در این مدت نقش بازی کرد و جنایت را به گردن کارگرانش انداخت. او که تولیدی محصولات بهداشتی و آرایشی و پزشکی دارد در بازجویی‌ها می‌گفت: «روز حادثه قرار بود دکتر و همسرش به ویلا بیایند تا اختلاف را حل کنیم. در این بین دوستانم که کارگر کارخانه‌ام بودند، متوجه ماجرا شدند. با من همراه شدند تا به اتفاق یکدیگر مشکل را حل کنیم. اما وقتی دکتر و همسرش وارد ویلا شدند، آنها را به قتل رساندند. صحنه وحشتناکی بود، من فرار کردم. آنها هم فرار کردند.»

پشت پرده اقدامات اعضای گروه

در این مرحله مشخص شد همه اعضای این باند به صورت مستقیم در جنایت دست نداشته‌اند و از دسیسه‌های سروش مطلع نبودند. با دستور بازپرس، محمدجواد شفیعی، از شعبه 5 دادسرای ناحیه 27تهران، کارآگاهان در تحقیقات تخصصی میزان مشارکت این متهمان را شفاف‌سازی کردند. این در حالی است که تیرانداز اصلی این جنایت دهشتناک هم شناسایی شد.

سکانس‌های جنایت غم‌انگیز دهم اردیبهشت

حالا با گذشت یک ماه از این جنایت غم‌انگیز، پدر و پسری که در کارخانه مغز متفکر این قتل کار می‌کردند سکانس به سکانس این جنایت را به تصویر می‌کشند: «من راننده سروش بودم و پدرم نیز در کارگاه تولیدی او کار می‌کرد. مدتی پیش، سروش خواست که با پدرم صحبت کند. موضوع را به پدرم گفتم. تصور می‌کردم مساله مربوط به سکه‌های قدیمی است؛ همان سکه‌های طلای عتیقه‌ای که در شهرمان پیدا کرده بودیم. وقتی از شهرمان به تهران آمدیم، سکه‌های طلا را به سروش دادیم و قرار بود او مبلغ 3‌میلیارد تومان به ما بدهد، اما امروز و فردا می‌کرد. تصور کردم قرار است پول سکه‌ها را به پدرم بدهد.»

پیشنهاد وسوسه‌انگیز

پدر که در کارگاه کارگری می‌کرد به دفتر کار سروش رفت. همان‌جا بود که سروش پیشنهاد قتل زن و مردی را به کارگرش داد. انگیزه جنایت را هم اختلاف حساب عنوان کرد: «سروش در همان جلسه که پیشنهاد قتل را داد، گفت که با قتل این زن و شوهر، من و پسرم را تامین مالی خواهد کرد و دو خانه به ما هدیه می‌هد. پیشنهاد وسوسه‌انگیزی بود. چند روزی فکر کردم و در آخر پذیرفتم. 3 روز قبل از جنایت، سروش سلاحی با فشنگ به من داد. به همراه یکدیگر به بیابان‌های اطراف تهران رفتیم. در بیابان تیراندازی کردم. نشانه‌گیری و شلیک می‌کردم. هدف‌گیری خوبی داشتم تا اینکه دهم اردیبهشت، روز موعود، رسید. به خانه ویلایی رفتم، پیش از اینکه مهمانانش از راه برسند. 2 ساعت زودتر از آمدن مهمانان در ویلا بودم و در سرویس بهداشتی زیرزمین ویلا پنهان شدم.»

زمان موعود

مجری این جنایت دام مرگ را در زیرزمین ویلای یک‌هزار متری پهن کرده بود: «سروش می‌خواست از مهمانانش در زیرزمین پذیرایی کند. البته بهانه‌اش بود تا صدای تیر و شلیک گلوله به بیرون درز نکند.»

عقربه‌ها که روی ساعت مرگ جفت شدند، زنگ ویلا به صدا درآمد و آقای دکتر و همسرش وارد شدند. نمی‌خواستند به زیرزمین بروند، اما سماجت سروش راه گریزی برایشان نگذاشته بود: «مهمانان سروش پیرمرد و پیرزن خوش‌پوشی بودند. صدایشان را می‌شنیدم. بهانه می‌آوردند که به زیرزمین نیایند، اما سروش اصرار داشت که زیرزمین را تغییراتی داده و میز پذیرایی را در پایین ساختمان تدارک دیده است. به‌ناچار قبول کردند. خانم دکتر از همه جلوتر بود، بعد دکتر و در آخر سروش.»

تیراندازی مرگبار پیرمرد اجیرشده

به ردیف، قدم در پلکان زیرزمین گذاشتند، فارغ از سرنوشت تلخی که انتظارشان را می‌کشید: «چشمانم را بستم. سلاح را کمانه کردم. دستم را به ماشه بردم و تیر اول را زدم. خانم دکتر در پاگرد پله‌های زیرزمین بود که با شلیک من به سرش روی پلکان افتاد. تیر دوم را هم چکاندم. تیر به آقای ضیایی خورد. او هم در جا جان باخت. همان‌جا بود که سروش از زیرزمین خارج شد و من هم به دنبالش.»

سناریوی سیاه و وحشتناک مرد جنایتکار به پایان خود رسیده بود. فقط باید اثر و رد این قتل را پاک می‌شد: «در طبقه بالا بود که سروش گفت به پایین برو و اجساد را بسته‌بندی کن تا از ویلا خارج کنیم. وقتی دوباره به پایین رفتم تا اجساد را با کیسه و نایلون بسته‌بندی کنم با پسرم تماس گرفتم. او اصلا در جریان نبود. وقتی آمد شوکه شد. با کمک او و سروش اجساد را به شهریار بردیم و همان‌جا دفن کردیم. او ماشین سانتافه‌ای را که خانم و آقای دکتر با آن به ویلا آمدند، به من داد؛ همچنین خودروی سانتافه‌ای که از خانه دکتر در ولنجک سرقت شد. هر دو خودرو را تحویل من داد. من هم هر دو را داخل پارکینگ گذاشتم. اغفال شدم و فریب حرف‌های سروش را خوردم.»

اتهامات مردان جنایتکار

پیرمرد تیرانداز به اتهام دو قتل عمد و سرقت مقرون به آزار، سروش به اتهام معاونت در قتل، سرقت مقرون به آزار و جعل اسناد، پسر پیرمرد تیرانداز هم به اتهام معاونت در قتل و سرقت مقرون به آزار با دستور بازپرس، محمدجواد شفیعی، از شعبه 5 دادسرای جنایی پایتخت راهی زندان شدند تا زوایای دیگر پرونده تلخ جنایت ایران‌زمین فاش شود.

منبع: شهروندآنلاین

تیراندازی تمرینی برای جنایت در ویلا 2