سه‌شنبه 6 آذر 1403

حجت‌الاسلام پناهیان: بی‌سوادها می‌گویند حجاب یک عقیده است

وب‌گاه 55 آنلاین مشاهده در مرجع
حجت‌الاسلام پناهیان: بی‌سوادها می‌گویند حجاب یک عقیده است

برای اطلاع از صحبت‌های حجت‌الاسلام پناهیان در ادامه این خبر باما همراه باشید.

صحبت‌های حجت‌الاسلام پناهیان درمورد حجاب 

برای اطلاع از صحبت‌های حجت‌الاسلام پناهیان در ادامه این خبر باما همراه باشید.

حجت‌الاسلام پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه «ماه من» که به‌طور مستقیم از شبکه سه پخش می‌شود درباره تلقی‌های ناصواب از دین و آثار تحریف دین به گفتگو می‌پردازد. در ادامه گزیده‌ای از دهمین جلسه این مبحث را می‌خوانید:

تشخیص تکلیف مقدم بر تکلیف است / اگر اشتباه تشخیص دادیم، چه؟

امروز به احترام حضرت خدیجه (س) بانوی بزرگ عالم اسلام، می‌خواهم به عنوان مثالِ بحث، درباره مسئله‌ای صحبت کنم که مربوط به بانوان و پیرامون موضوع حجاب است. اما قبل از آن، درباره سؤالی که می‌شد از بحث دیشب پرسید، نکته‌ای را عرض کنم؛ اگرچه این بحث ناتمام است و باید بعداً این بحث را ادامه بدهیم.

سؤالی که درباره موضوع بحث دیشب می‌شود پرسید این است که اگر اشتباه تشخیص دادیم چه؟ ما گفتیم اسلام دین تشخیص است و تشخیص از جهاتی مهم‌تر است و تشخیص تکلیف مقدم بر تکلیف است. یعنی اول باید تکلیف را تشخیص بدهیم. تشخیص تکلیف، گاهی از اوقات با مراجعه به علماست؛ اما همان‌جا هم باید شما تشخیص بدهید از کدام عالم بپرسید، از کدام عالم تقلید کنید و به کدام عالم مراجعه کنید، کدام عالم، مرجع شما است؟

خیلی اوقات بعد از فتوای مرجع تقلید هم، باز در «موضوع‌شناسی» تشخیص به عهده خودمان است

بعد از اینکه مرجع تقلید فتوایی داد، بسیاری از اوقات تشخیص تکلیف به عهده خود ما است؛ در موضوع‌شناسی! یعنی موضوع آیا همان موضوعی است که مرجع تقلید ما حکمش را از اسلام بیان کرد یا نه؟ این تشخیص هم به عهده خودِ ما است. مثلاً فتوای مرجع این است: ماهی‌هایی که پولک دارند حلال هستند و ماهی‌هایی که روی پوست آنها پولک نداشته باشند، مثلاً حرام هستند. بعد از این حکم، دیگر خودم می‌روم بررسی می‌کنم که ببینم این ماهی پولک دارد یا ندارد؟ پس موضوع‌شناسی به عهده خودِ مکلف است.

البته گاهی مراجع، به واسطه اعوان و انصاری که دارند یک کمکی در این زمینهمی‌کنند. اما در بسیاری از احکام دیگر، مسئله پیچیده‌تر از این می‌شود. مثلاً صلح داریم، جنگ داریم و... خب الان موقع کدام است؟ یا مثلاً اینکه در برخورد با اطرافیان، تا کِی باید صبر کنیم؟ کِی نباید صبر نکنیم و مثلاً کجاها باید فاصله بگیریم؟ همه اینها نیاز به تشخیص خود ما دارد. یا اینکه بعضی وقت‌ها ممکن است تزاحم بین احکام پدید بیاید، در این موارد، اولویت با کدام است؟ کدام را باید ترجیح بدهیم؟ خیلی از اوقات، اینها به تشخیص خود ما است.

در بسیاری از مسائل اجتماعی، تشخیص به عهده خودمان است؛ حتی ولی جامعه سکوت می‌کند تا خودمان تشخیص بدهیم

در مسائل اجتماعی هم خیلی از اوقات، تشخیص به عهده خودِ ما است؛ حتیولی جامعه سکوت می‌کند تا ما با تشخیص‌مان یک امری را جلو ببریم. مثال برجسته‌اش شب عاشورا است که اباعبدالله الحسین (ع) امر به ماندن نکردند، بلکه یاران حضرت، خودشان وظیفه خود را تشخیص دادند. در مورد امیرالمؤمنین علی (ع) مثال‌های بسیار هولناک و مهمی وجود دارد که بگذاریدبه شب‌های امیرالمؤمنین علی (ع) و شب‌های قدر که شب‌های شهادت ایشان است، نزدیک‌تر بشویم، این بحث را آنجا بیشتر تعقیب خواهیم کرد.

پس مسئله تشخیص، مسئله بسیار مهمی است به خاطر عقلی که خدا به ما داده و یکی از منابع احکام شرعی ما هم هست. علما هم از همین عقل استفاده می‌کنند. سؤالی که از این بحث می شود پرسید این است که اگر افراد، تشخیص‌شان اشتباه بود چی؟ این سؤال خیلی مهم است و پاسخ آن را فعلاًخیلی کوتاه عرض می‌کنم. پاسخش این است که ممکن است بعضی‌ها بدون اینکه در تشخیصِ اشتباه، مقصر باشند دچار اشتباه بشوند، خدا اینها را می‌بخشد. اما ممکن است بعضی‌ها عمداً اشتباه کنند. خدا این را روز قیامتبه چشم‌شان خواهد آورد و البته چشم‌شان را هم درخواهد آورد که شما چرا ندیدید؟ بعد اینها می‌گویند: خدایا، چرا ما را کور وارد محشر کردید؟ می‌فرماید چون شما چشم داشتید و ندیدید. (قَالَ رَبِ لِمَ حَشَرتَنِی أَعمَی وَقَد کُنتُ بَصِیرًا؛ طه، 125)

ما نمی‌توانیم از تشخیص، فرار کنیم

مسئله تشخیص، مسئله خیلی مهمی است. ما نمی‌توانیم از تشخیص، فرار کنیم. استخاره چیز خوبی است ولی ما سرِ تشخیص، امتحان می‌شویم. گاهی از اوقات ما با استخاره هم می‌خواهیم فرار کنیم از تکلیفی که داریم تشخیص می‌دهیم! این استخاره‌گراییِ افراطی، دوباره مسئله دارد.

یا مثلاً شما یک عالمی را انتخاب کرده‌ای. شما روی چه حسابی او را انتخاب کردی و به او مراجعه کردی؟ شما نمی‌توانی خودت را معاف کنی و بگویی «او به من گفت که فلان کار درست است...» می‌گویند: خُب چرا به او مراجعه کردی؟ اگرتشخیص تو اشتباه باشد و تو در این تشخیص اشتباه، مقصر باشی، طبیعتاً مقصر خواهی بود.

خیلی از امتحان‌های ما سرِ «موضِع تشخیص» است نه «انجام تکلیف»

خیلی از اوقات، امتحان انسان‌ها سرِ «موضع تشخیص» است، نه «انجام تکلیف». تازه ما کلی از تکلیف‌هایی که قطعی هستند، انجام می‌دهیم برای اینکه قدرت تشخیص‌مان بالا برود. یکی از راه‌های اصلاح تشخیص و تضمین تشخیص صحیح، این است که ما آن قسمت از تکالیفی که می‌دانیم قطعی است، انجام بدهیم، تا قدرت تشخیص‌مان در آن موارد دیگر، بالا برود؛ این یعنی تقوا. و نتیجه‌اش این می‌شود که خدا به ما قدرت تشخیص می‌دهد «یَجعَل لَکُم فُرقاناً؛ انفال، 29)

عظمت حضرت خدیجه کبری (س) به این است که به سهولت تشخیص داد که رسول خدا (ص) به نبوت رسیده است. عظمتش در این است که به سهولت تشخیص داد اموال خود را باید برای رسول خدا (ص) بگذارد و فدای او بکند. به سهولت تشخیص داد که باید تا پای مرگ، او را همراهی کند و ثروتمندترین زن مکه، در اوج فقر و نداری از دنیا برود. اینها ابتدائاً به عظمت او در تشخیص است و بعد هم عمل به تکلیفی که تشخیص داد. هیچ‌وقت به او امر نشد که «یا خدیجه، همه اموالت را انفاق کن!» او خودش تشخیص داد و زیبایی‌اش هم واقعاً به همین است.

خیلی‌ها تصور می‌کنند وقتی امام زمان (ع) آمد، دیگر نیاز به تشخیص نداریم و فقط باید اطاعت کنیم!

خیلی‌ها فکر می‌کنند که وقتی امام زمان (ع) تشریف بیاورند، مشکل ما در مقام تشخیص، حل خواهد شد! مثلاً اینکه ایشان، هر روز صبح یک چک‌لیست (فهرستی از وظایف) به ما می‌دهند و می‌فرمایند: «این فهرست کارهای امروز تو است!» درحالی‌که این‌طور نیست. کسانی که پیش ائمه هدی (ع) بودند، یک چنین فهرستی پیدا نکردند. شما چرا چنین انتظاری دارید؟ امام زمان (ع) می‌خواهد شما مثل مالک اشتر برای امیرالمؤمنین (ع) باشید. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمود: مالک اگر دستش به من نمی‌رسید، و خودش فکر می‌کرد چه‌کار بایدبکند، به همان نتیجه‌ای می‌رسید که اگر من هم بودم، همان را می‌گفتم (فانِی ان لَم أُوصِکَ اکتَفیتُ بِرَأیِکَ؛ الغارات، ج1، ص165) این‌قدر قدرت تشخیص مالکبالا بود. حضرت در مرگ مالک می‌فرماید: کجاست مانند مالک؟ «أینَ مثلُ مالِک»

در جای دیگری امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید که تبعیت شما از من کافینیست؛ شما باید بفهمید من چه می‌گویم... یکی از عواملی که ما فرمان امام را تاب نمی‌آوریم، این است که فلسفه حکم او را نمی‌فهمیم و عقل‌مان به آن نمی‌رسد. وقتی عقل‌مان نرسید، طبیعتاً تاب نمی‌آوریم. به قول حضرت خضر که به حضرت موسی فرمود: تو چگونه می‌توانی صبر کنی وقتی نمی‌دانی علت کارِمن چیست؟ (وَ کَیفَ تَصبِرُ عَلی ما لَم تُحِط بِهِ خُبراً؛ کهف، 68) حضرت موسی با اینکه خودش پیغمبر بود، نتوانست در کنار حضرت خضر، صبر کند و تاب بیاورد. ما فاصله‌مان با امام زمان (ع) چقدر زیاد است! امام زمان (ع) بالاتر از خضر و ما کمتر از موسی هستیم. پس ببینید از ما چه انتظاری دارند!

پیشنهاد پناهیان درباره ایجاد انگیزه ازدیاد نسل به مردم

پیامبر (ص) اجازه می‌داد مردم نتیجه تشخیص اشتباه خود را ببینند / امام (ره) هم درباره انتخابات همین‌گونه برخورد می‌کرد

دین ما دین تشخیص است و این تلقی غلط در جامعه باید اصلاح بشود که دین ما فقط دین تکلیف است. یک ولی فقیه کارش چیست؟ ایشان - که جانشین امام است - کارش این است که قدرت تشخیص مردم را افزایش بدهد؛ مثل یک معلم، مثل یک امام، مثل یک پیغمبر. خُب یک پیغمبر و یک امام، اجازه می‌دهند که مردم گاهی اشتباه کنند، البته گاهی هم جلوی اشتباه مردم را می‌گیرند، گاهی هم به مردم تذکر می‌دهند ولی بالاخره حرف مردم را اجرا می‌کنند؛ مثل رسول خدا (ص) که وقتی می‌خواستند طبق نظر مردم، اسیران بدر را آزاد کنند فرمودند: اگر اینها را آزاد کنید، ساب بعد، به همین تعداد کشته خواهیم داد! مردم گفتند: نه، اینها را آزاد کنیم. حضرت فرمود باشد! به همان تعداد 70 نفر سال بعد کشته دادند. (فَأَطلَقَ لَهُم أَن یَأخُذُوا الفِدَاءَ وَ یُطلِقُوهُم وَ شَرَطَ أَنَهُ یُقتَلُ مِنهُم فِی عَام قَابِل بِعَدَدِ مَن یَأخُذُوا مِنهُمُ الفِدَاءَ- فَرَضُوا مِنهُ بِذَلِکَ- فَلَمَا کَانَ یَومُ أُحُد قُتِلَ مِن أَصحَابِ رَسُولِ‌اللَهِ ص سَبعُونَ رَجُلًا؛ تفسیر قمی، ج1، ص270)

رسول خدا (ص) اجازه دادند که مردم اثر و نتیجه تشخیص اشتباه خودشان را ببینند. کمااینکه حضرت امام (ره) در مورد انتخابات همین را فرمودند. تشخیص مسئله بسیار مهمی است. ما بد می کنیم در کنار مسئله امامت، فقط اطاعت را می‌گوییم و بصیرت را نمی‌گوییم. این باعث می‌شود که یک سری از جوان‌ها، از دین بیزار بشوند و بگویند «چرا باید همه‌اش به ما دستور بدهند؟ چرا خدا فقط دستور داده و ما باید اجرا کنیم!» درحالی‌که این‌طور نیست و خیلی جاها باید خودمان تشخیص بدهیم. حالا کو تا امام، دستور بدهد! کاش دستور بدهد. آنجایی که به فهم خودت واگذار می‌کند چی؟ رسول خدا (ص) درک و تشخیص‌دادن منافقین را بسیاری از اوقات، به خود مردم واگذار کردند. و همه روضه‌هایی که می‌خوانیم به خاطر عدم تشخیص مردم بود.

البته تشخیص درست، ملاک و معیار دارد و می‌شود درباره آن صحبت کرد، ولی فعلاً شعارش را بدهیم، فعلاً پرچم آن را بالا بگیریم که تلقی مردم از دین، این نباشد که صرفاً باید تکلیف انجام بدهند!

برای حوزه و دانشگاه ما زشت است که مردم، دین و اخلاق را یک امر ارزشی می‌دانند نه یک امر واقعی!

حالا به سراغ موضوعی برویم که در ابتدای جلسه عرض کردم و آن هم مسئله حجاب است. خیلی زشت است که ما هنوز در جامعه خودمان لازم است درباره مسئله‌ای به نام حجاب بحث کنیم. برای حوزه و دانشگاه ما زشت است. چرا؟ چون تلقیِ مردم ما از اخلاق این است که اخلاق یک امر واقعی است یا یکامر ارزشی است؟ یک امر ارزشی. تلقیِ مردم ما از دین، این است که یکامر واقعی است یا یک امر ارزشی؟ یک امر ارزشی.

این تقصیر حوزه و دانشگاه است که مردم چنین تلقی‌ای دارند. درحالی‌کهدین یک امر واقعی است. احکام دین تابع مصالح و مفاسد است. این را دیگرهمه علماء علم کلام، حداقل در جرگه جهان تشیع، قبول دارند و ایراد آن تحریف دین، این بود که داشت از این دیدگاه خارج می‌شد.

صداوسیما، آموزش و پرورش، طلبه‌های مبلغ! چرا شما در این مملکت هنوز نتوانستید جا بیندازید که مسئله حجاب، یک مسئله اخلاقی، ارزشی به معنای غیرواقعی نیست؟ بعضی‌ها به بنده می‌گویند: چرا با اخلاق مشکل داری و یک مقدار این مفهوم را تضعیف می‌کنی؟ می‌گویم: به برداشت مردم از اخلاق نگاه کنید! برداشت مردم از اخلاق این است که یک فضیلت و یک ارزش است (ارزش به معنای امر غیرواقعی) و بعد می‌گویند: بیایید ارزش‌ها را پاس بداریم!

الآن اگر من این وسیله برقی را داخل آب بیندازم، طبیعتاً خیس می‌شود و خراب می‌شود. لذا وقتی شما می‌گویی «نینداز، خراب می‌شود!» دارید از یکواقعیت حکایت می‌کنید. توصیه‌های اخلاقی را مردم این‌چنین نمی‌دانند. چون این‌چنین نمی‌دانند، بعضی‌ها هم اصرار دارند که اخلاق را امر ارزشی تعریف کنند. بنده می‌گویم اصلاً حجاب، یک امر اخلاقی نیست. می‌گویند: پس چیست؟ می‌گویم: یک امر واقعی است. می‌گویند: پس چرا دین گفته است؟ می‌گویم: خُب دین، همه‌اش دستور به واقعیت‌ها می‌دهد!

مقصرِ اینکه مردم دین را یک امر غیرواقعی تلقی می‌کنند کیست؟

بیایید در این شب‌ها مقصر را پیدا کنیم که چرا مردم دین را یک امر غیرواقعی تلقی می‌کنند؟ تلقی فیلسوفان و اندیشمندان غربی بعد از رنسانس علیه مسیحیت، به جامعه ما رسوخ کرده است؟ تلقی برخی از مکاتب و فلسفه‌های اخلاقی است که در جامعه ما و جان جامعه ما رسوخ کرده است؟ چرا مردم حجاب را امر غیرواقعی می‌دانند؟ برخورد مردم با ماسک در دوران کرونا، آیا با حجاب فرق دارد یا نه؟ بله! و این غلط است.

مردم که ویروس را حس نمی‌کردند! لذا اگر ماسک می‌زدند دلیلش این بود که به گفته پزشک‌ها اعتماد کردند و الا خودشان که نرفتند زیر میکروسکوپ ویروس را ببینند و به این نتیجه برسند که باید ماسک بزنند. بالاخره مردم به نظر پزشک‌ها برای لزوم استفاده از ماسک، اعتماد کردند و به تعبیری که در فقه ما هست، مردم از مراجع پزشکی‌شان تقلید کردند. ولی مردم می‌دانستند که این پزشک‌ها دارند از یک امر واقعی حرف می‌زنند.

چهل سال است نتوانستیم جا بیندازیم که دین یک امر واقعی است و احکامش تابع مصالح و مفاسد است

چرا ما چهل سال است نتوانستیم جا بیندازیم که دین یک امر واقعی است و احکامش تابع مصالح و مفاسد است؟ چه کسی اینجا مقصر است؟ چرا بایداین دعوای مضحک سر حجاب در جامعه ما وجود داشته باشد؟! آیا این دعوا مضحک نیست؛ برای جامعه‌ای که در کلامش این‌جوری اعتقاد دارد، در فقه‌اش این‌جوری اعتقاد دارد، در اخلاقش آنجایی که فلسفه اخلاق از نگاه دینی، تبیین می‌شود، این‌جوری اعتقاد دارد. این معضل را کِی باید حل کرد؟

حجاب را چه کسی باید توضیح بدهد؟ الآن شما وقتی در هواپیمامی‌نشینید، حجاب را یک مقوله ارزشی و دینی معرفی می‌کند، ولی بستن کمربند ایمنی در هواپیما را یک امر ارزشی معرفی نمی‌کند بلکه یک امر واقعی معرفی می‌کند. قرائت ما از دین، و تلقی مردم این‌گونه شده است. بنده از علما تقاضا می‌کنم، یک کمی سرشان از کتاب بیرون بیاورند و از کتابخانه بیرون بیایند و ببینند این آگاهی‌هایی که در جامعه منتشر شده، چگونه بوده است که الآن تلقی مردم درباره دین، این‌گونه است؟

حجاب صرفاً یک امر ارزشی نیست؛ بلکه یک امر عقلانی مربوط به سلامت روانی جامعه است

حجاب موضوعی است که در دسته‌بندی علوم، جزء موضوع علم «سلامت روان» قرار می‌گیرد. ما الآن نظام مهندسی داریم. نظام مهندسی می‌گوید: من به شما اجازه نمی‌دهم ساختمانی بسازی که روی سر خودت خراب بشود. ممکن است روی همسایه هم اثر بگذارد. حتی اگر روی همسایه هم اثر نگذارد، من به خاطر سلامتی و ایمنی خودت، اصلاً به شما مجوز نمی‌دهم. این یک گزاره یا توصیه اخلاقی است یا واقعی؟

وقتی می‌گوییم: «این یک گزاره اخلاقی نیست بلکه واقعی است» یعنی تلقی عمومی از اخلاق این است که امر غیرواقعی است. درحالی‌که حجاب، یک امرواقعی است. ما نظام مهندسی داریم، نظام پزشکی داریم، نظام روانشناسی داریم. نظام سلامت روانی کجاست؟ البته دین هم راهنمای آن است. با علوم تجربی هم می‌شود ضرورت حجاب را فهمید. الان برای درک ضرورت حجاب، زیاد هم به دین احتیاجی نیست؛ البته دین هم توصیه کرده است.

چرا دین، در برخی گزاره‌های واقعی دخالت کرده و به ما امر کرده است؟

چرا دین، آمده است در این گزاره‌های واقعی دخالت کرده است؟ خُب می‌گذاشت عقل خودِ ما برسد و بفهمیم. چون بعضی از اینها مهم‌تر است و طول می‌کشد تا ما بفهمیم، لذا دین آمده و راهنمایی کرده است و الا ما خودمان هم کار کنیممی‌توانیم بفهمیم. آیت‌الله بهجت (ره) می‌فرماید: «با نور عقل، می‌توان فروع و اصول دین را اثبات نمود.» یعنی نه‌تنها اصول دین، بلکه فروع دین را هم می‌شود فهمید و اثبات کرد.

بعد می‌فرماید: «کسانی که با قواعد و استدلالات عقلی مخالفند از بی‌دینی ترویج می‌کنند، زیرا «لا دینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ». هر کس عقل نداشته باشد دین ندارد. اقرار به توحید، توسط سراج عقل است و ثواب و عقاب به عقل است. و حتی همین معنا را، عقل قبل از بیان می‌دانست. با متابعت و عدم متابعت از عقل، جای انسان اعلی‌علیین یا اسفل‌السافلین است. آیا عقل دستور به فرار از مهالک و یا گرایش به خیرات را نمی‌دهد؟!»

بعضی از واقعیت‌ها پیچیده‌تر است، ما نوعاً اسم واقعیت‌های پیچیده‌تر را می‌گذاریم «اخلاقی»! خب اشتباه می‌کنیم! بعضی از واقعیت‌ها مهم‌تر است. مثلاً متخصص قلب با متخصص مو، هر دو متخصص هستند، ولی کدام مهم‌تر است. ما فوقش از قید موهایمان می‌گذریم، ولی از قلب‌مان که نمی‌توانیم بگذریم! آن را جدی‌تر می‌گیریم، ولی هر دوی اینها تخصص استو هر دو واقعیت است. اما برخی از واقعیت‌ها برای جامعه حیاتی‌ترند، لذا اسلام دخالت می‌کند و در آن مورد، راهنمایی می‌کند. چه کسی را به بهشت می‌برند؟ کسی که عاقل‌تر است و به علم بها می‌دهد. چه کسی را به جهنم می‌برند؟ آدم احمق را!

مردم ما اکثراً این آیه قرآن را باور ندارند که می‌فرماید: «وَمَن یَرغَبُ عَن مِلَهِ اِبرَاهِیمَ اِلَا مَن سَفِهَ نَفسَهُ» (بقره، 130) یعنی چه کسی از دین فاصله می‌گیردجز آدم نادان؟ ولی مردم، الان بی‌دین را نادان نمی‌دانند چون دین، به درستی معرفی نشده است. این را باید اصلاح کرد! علمای اسلام به داد اسلام برسید، مبلغینِ اسلام به داد اسلام برسید!

ما که 24ساعته داریم دین را برای مردم معرفی می‌کنیم؛ پس با چه ادبیاتی دین را معرفی کرده‌ایم که نتوانستیم این تلقیِ اشتباه را تغییر بدهیم؟! حتی بعضی از مدافعین حجاب هم این‌جوری از حجاب دفاع نمی‌کنند که یک امر عقلانی و مفید و فردی و اجتماعی است.

چرا برخی سیاسیون توانستند با تمسخر حجاب، رأی جمع کنند؟ چون مردم حجاب را یک امر ارزشی می‌دانند نه عقلانی!

بعضی از سیاسیون درجه‌یک این کشور که بعضاً آنها را برای ریاست‌جمهوری قبول می‌کنند، می‌روند حجاب را مسخره می‌کنند رأی می‌آورند. آیا کسی دندانپزشکی را مسخره می‌کند تا رأی بیاورد؟! نه؛ پس چرا حجاب را مسخره می‌کنند؟ چون حجاب را یک امر ارزشی می‌دانند و می‌گویند: حجاب به عقیده افراد بستگی دارد، عقیده را تحمیل نکنید! هنوز در این کشور بی‌سوادهایی هستند که می‌گویند حجاب عقیده است و عقیده را تحمیل نکنید.

آقازاده آیت‌الله بهجت (ره) می‌فرماید که حضرت آیت‌الله بهجت در این زمینه مبنای خاصی داشت. بعضی از علمای گذشته نیز بر این نظریه بودند ولی ایشان خیلی این قضیه را سرایت می‌داد و می‌فرمود: «همه احکام الهی، ارشادی است. تمام این احکامی که خدا حکم کرده را عقل یک انسان کامل نیز حکم می‌کند.» حالا ما آن عقل کامل را نداریم، لذا به کلام خدا و کلام معصوم (ع) مراجعه می‌کنیم.

حجاب یک امر مربوط به سلامت روانی جامعه است. بسیاری دیگر از احکام نیز همین‌طور هستند. پس موضوع تعبدیات در این وسط، چه می‌شود؟ ما نسخه پزشک قلب خودمان را حتی نمی‌توانیم درست بخوانیم. اما چون ایشان متخصص هستند، ما به او اعتماد می‌کنیم؛ به عنوان یک عالم. ولی ما هنوز این اعتماد را نسبت به پیغمبر و ائمه هدی، به عنوان یک عالم، در مردم ایجاد نکرده‌ایم.