حکایت وصلههای ناجور بتنی به کاهگلهای اصالت
ترکیب نازیبای سنت و مدرنیته با نخهای بخیه درشت ناموزون وصله های ناجور بتنی را به کاه گلها وصل می کنند تا نفس اصالت را به شماره بیندازد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از راه آرمان؛ حتما شنیده ای روایت کوچه های آشتی کنان را، در شهر من هنوز هم می شود این ارثیه به یادگار مانده از پدران را جستجو کرد وقتی پا به کوچه هایی می گذاری که عرض کوچه به عرض شانه هایت نزدیک می شود و این دیوارهای بلند بغلت می گیرند؛ با خودت هم آشتی می کنی. اینجا بافت فرسوده نیست اینجا تاریخ نفس می کشد.
گاهی به دنبال اصالت از دست رفته شهر در کوچه ها قدم می زنم، عطر کاهگل و تبلور هنر و معماری اصیل ایرانی در جانم می دمد این بافت تاریخی همان داروی معجزه آسایی است که شهر را از زوال و مرگ و سردی و سختی نجات می دهد. منطقه 5 شهرداری کرمان جایی که بافت تاریخی نام گرفته است؛ در دل خود آثاری از صفویه تا قاجاریه را به یادگار دارد. هنر معماری کاشیکاری، معرق، گچبری و نقاشی در بنای بازارها و کاروانسراها و مساجد روحت را جلا می بخشد. بیشتر کاشی کاری های این بناها معرق کاری است که به نحوی دلنشین با آجرکاری همراه شده است. اما دلم می گیرد وقتی بازار چند صد ساله قلعه محمود را در قرق افغانها می بینم که تاریخ و اصالت کرمان در این دالانهای فروش لباس افغانها خاک می خورد. چنگال غصه روحم را خراش می دهد وقتی کاروانسراهای دوره قاجاریه با طاقهای گنبدی و چینش یکنواخت آجر و خشت را می بینم که به جای مسحور کردن چشم گردشگران به مخروبه ای می ماند که جولانگاه معتادان شده و خیلی که حیاتشان را حفظ کرده باشند حجره هایشان به جای نمایش تاریخ و تمدن این شهر به انبار بدل شده است. وقت مطالبه گری هم می رسد؛ ماجرا به دعوای تمام ناشدنی شهرداری، استانداری، اداره اوقاف، میراث فرهنگی و هزاران متولی اسمی می رسد که ناجی تاریخ نمی شوند. انگار کسی به فکر ادای دین به گذشتگان نیست که به جای نمایش فرهنگ و هنر اصیل این سرزمین بافت تاریخی به مخروبه ای تبدیل شده که مانند لکه پیسی بر چهره تمدن شهر به جا مانده است. بماند که به جای مرمت در کنار این آثار چندصد ساله ساختمانها و پاساژها قد می کشند و ردیف هایی از بتن و آهن جلوی چشمت سبز می شود تا حال و هوای تاریخی و باشکوه این محله ها را ببلعد؛ همین جا تاریخ ته می کشد. این ترکیب نازیبای سنت و مدرنیته با نخهای بخیه ی درشت ناموزون وصله های ناجور بتنی را به کاه گلها وصل می کنند تا نفس اصالت را به شماره بیندازد. این اسکلتهای فلزی ناقوس مرگ سر می دهند و این قفسهای بتنی شبها آدمها را می خورند و صبح به صبح تف می کنند به خیابان. یادداشت از میری
انتهای پیام /