خاطرات عملیاتی که در روز روشن انجام گرفت / تجربه شیرین؛ دیدم که جانم میرود!
تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس نوشت: من بچهها را با فریاد اللهاکبر ترغیب میکردم که با چشم خودم دیدم یک عراقی با آرپیجی در حال شلیک به سمت من است، برای استتار به پشت سنگی رفتم که ناگهان همراه سنگ به هوا پرتاب شدم و...
در خردادماه سال 1366، همزمان با انجام عملیات نصر 4 در محور ماووت، قرارگاه نجف، به قرارگاه قدس مأموریت داد تا در منطقه عمومی سردشت و بر روی ارتفاعات جنگلی بانی گدار، منافقین (نامگذاری ارتفاع بهوسیله سازمان رزم خودی انجامشده) و چهارقلو باهدف مسدود کردن تنگه و رسیدن به رودخانه گلاس، عملیات نصر 5 را انجام دهد. برای این منظور، لشکر 27 حضرت رسول (ص) و 7 ولیعصر (عج) در نظر گرفته شدند؛ اما بررسی منطقه از جنبه عملیاتی، روشن ساخت که این یگانها برای انجام عملیات کافی نیستند و به توان بیشتری نیاز است. ازاینرو، منطقه عملیاتی محدودتر شد و ارتفاعات فرفری و کلهقندی در جنوب ارتفاع دوپازا برای انجام یک تک محدود انتخاب شدند تا زمینه برای عملیات بعدی فراهم شود.
هدف از انجام این عملیات، نزدیک کردن عقبهها، احداث جاده به سمت مرز و فعالتر شدن برای تحرکات بعدی در نوار مرزی بود. برای این منظور، لشکر 8 نجف بااستعداد سه گردان وارد عمل شد و این ارتفاعات را آزاد کرد.
پس از عملیات نصر 5، لشکر 27 حضرت رسول (ص) در خط پدافندی عملیات نصر 5 مستقر شد تا به کمک تیپ 18 الغدیر از منطقه دفاع کند. لشکر 27 حضرت رسول (ص)، سپس عملیات بر روی ارتفاع دوپازا را به قرارگاه قدس پیشنهاد کرد که با آن موافقت شد و بدین ترتیب عملیات نصر 7 در دستور کار قرار گرفت.
هدف عملیات
مهمترین هدفهای تاکتیکی این عملیات عبارت بودند از: 1- خارج کردن منطقه عمومی سردشت از دید و تیر دشمن و درنتیجه، قطع آتش مؤثر دشمن روی منطقه 2- ایجاد خط مناسب پدافندی در طول مرز 3- به دست آوردن جاپای مناسب برای انجام عملیاتهای بعدی.
موقعیت منطقه
سلسله ارتفاعات دوپازا در 13 کیلومتری غرب سردشت و در نوار مرز واقعشدهاند که دارای 9 قله هستند. در شمال این سلسله ارتفاعات، ارتفاع بردسیبان و بلفت؛ در جنوب آن ارتفاعات لکلک، شهید زینالدین، کلهقندی، فرفری؛ در شرق، ارتفاعات رستم آلیان، کانیرش و در غرب آن، دشت و شهر قلعهدیزه واقع شدهاند. سلسله ارتفاعات دوپازا (2791 متر) از بلندترین ارتفاعات این منطقه به شمار میرود که تا مسافت بسیار زیادی روی عقبههای جبهه خودی، دید و تیر دارد و به همین دلیل، از لحاظ تسلط بر منطقه عمومی سردشت از اهمیت خاصی برای دشمن برخوردار است.
در این رابطه سردار سعید الفتی که در این عملیات حماسهآفرین حضورداشته است خاطرهای کوتاه از عملیات نصر 7 مطرح میکند:
مردادماه سال 1366 در منطقه اورامانات کرمانشاه درگیر با ضدانقلاب و پیگیر بیرون کردن ضدانقلاب بودم که ناگهان از فرمانده سپاه چهارم محمدرضا شعبانی [که براثر بیماری کرونا درگذشت] پیامی دریافت کردیم که سریعا یک گردان آماده کنید و برای حمایت و پشتیبانی از تیپ 29 نبیاکرم به سردشت بروید.
با تمام مشکلاتی که در منطقه داشتیم گردانی را آماده کردیم با 25 مینیبوس شهری از کرمانشاه بهطرف سنندج و بعد سقز حرکت کردیم. فرمانده گروهان، معاون گروهان و فرمانده دسته در بانه ماندند و نیامدند.
به مقر تیپ نبیاکرم رسیدیم. با بیسیم با فرمانده تیپ؛ اسدالله ناصح هماهنگ کردیم. ایشان گفت: «نیروهایتان استراحت کنند و فردا به بقیه ملحق شوند ولی خودتان اول صبح بعد از نماز برای بازدید به منطقه بیایید.» قرار بود که ما پدافند منطقه را از تیپ نبیاکرم بگیریم و بهعنوان سپاه روانسر انجام بدهیم. ساعت 2 ونیم شب بود که برادر ناصح با من تماس گرفت و پشت بیسیم به من فهماند که عراق پاتک کرده و باید سریع وارد منطقه شوم. نماز صبح را خواندیم و با اسکورت به منطقه رفتیم.
تقریبا طلوع آفتاب بود که به منطقه سردشت و زیر ارتفاعات دوپازا در قرارگاهی که تیپ 29 نبیاکرم قرار داشت رسیدیم و مستقر شدیم. بلافاصله با بچههای نبیاکرم و دو تا از فرمانده محورها به زیر ارتفاعات دوپازا رفتیم و شاهد سقوط ارتفاعات و قلههای مشرف دوپازا بودیم که عراقیها برای تصرف ارتفاعات به بالا میرفتند و بچههای رزمنده ما به دلیل ضرب آتش سنگین، ارتفاعات را خالی میکردند.
انتخابی سخت؛ بازپسگیری ارتفاعات در روشنایی روز
در بررسی متوجه شدیم که نیروهای ما بسیار خستهاند و نیروهای عراقی از آنها خستهتر. از دو جناح منطقه را نگاه میکردیم. تیزی آفتاب تازه زده بود که به دوستان نبیاکرم پیشنهاد دادم «باید همینالان به عراق تک بزنیم.» گفتند «آقا امکان نداره، ما در روز عملیات انجام ندادهایم.» گفتم «نیروهای تازهنفسی که برای پدافند آوردیم را توی منطقه بیاوریم و یک آتش تهیه خوب بریزیم تا بتوانیم ارتفاعات را بگیریم.» آن چهار مینیبوس به ما ملحق نشدند و ما با مشورت و سخنرانی آقای ناصح و فرمانده گردان دو تا از گردانهای خسته نبیاکرم که در شب قبل نیز عملیات کرده بودند و تعدادشان هم حدود 30، 40 نفر بود و چند تا از بچههای اطلاعات عملیات آماده شدیم و دوباره به خط عراق زدیم. سازماندهی ساعت 10 انجام شد و توپخانه و بچههای شناسایی را آماده کردیم. حدود ده دقیقه به 11 با توکل به خدا و فریاد اللهاکبر با یک آتش تهیه سنگین که تابهحال در روز انجام نداده بودیم، توانستیم 4 قله و ارتفاعاتی را که ازدستداده بودیم را تنها با یک شهید و 5 یا 6 مجروح از عراق بگیریم.
تثبیت منطقه در شب
بعدازآن به علت کمبود نیرو خودمان برای پدافند در منطقه ماندیم. چهار جبهه راست و چپ و دو جبهه روبهرویی بود که ما مطمئن بودیم عراق از جبهه روبهرو ما را خواهد زد چون جبهه چپ ارتفاعات تیزی بود و حدس زدیم عراق از آنجا پاتک نمیکند. ساعت حدود 2 و ربع نیمهشب و آسمان مهتابی بود که آتش تهیه عراق شروع شد. بلافاصله بچهها را ترغیب کردیم که با صدای بلند فریاد اللهاکبر سر دهند. ولی وقتی جلوتر از سنگرها رفتیم دیدیم که عراقیها در زیر نور مهتاب بهسرعت جلو میآیند. برای چند لحظه در ارتفاعات با عراقیها تنبهتن درگیر شدیم ولی خوشبختانه با مقاومتی که بچهها انجام دادند خیلی زود عقبنشینی کردند.
تجربه شیرین؛ دیدم که جانم میرود!
من بچهها را با فریاد اللهاکبر ترغیب میکردم که با چشم خودم دیدم یک عراقی با آرپیجی در حال شلیک به سمت من است، برای استتار به پشت سنگی رفتم که ناگهان همراه سنگ به هوا پرتاب شدم و به زمین خوردم. شلیک آرپیجی سبب شد عراقیها پایین بروند. وقتی به زمین خوردم بلافاصله حس کردم که روحم دارد از بدنم جدا میشود و جسمم تلاش میکند که روحم را نگه دارد. نمیدانم چند لحظه طول کشید ولی حالت شیرینی بود. با تلاش زیاد و با کمک بچهها بلند شدم و چفیه عربی دور کمرم را باز کردم و دور سرم بستم. خوشبختانه به قول یکی از فرمانده محورهایمان شلیک این آرپیجی فصلالخطابی بود که عراقیها عقبنشینی کنند. بلافاصله بچهها را راهنمایی کردیم عراقیها را تا جایی که مینگذاری کرده بودیم تعقیب کنند. عراقیها در حین فرار به مینهایی که روز قبل بهطرف عراق کاشته بودیم برخورد میکردند. بعد از تعقیب عراقیها تثبیت موضع کردیم.
حال جسمیام اصلا خوب نبود اما تا ساعت 3 ونیم، 4 صبح روی ارتفاعات ماندم و خوشبختانه آن شب دلاور مردان سپاه اسلام خیلی جانانه ارتفاعات را نگه داشتند و عملیاتی که در "روز" بازپسگیری شد در "شب" نگهداری و تثبیت کردند.
2323
کد خبر 1417759