خط فقر در ایران چقدر است؟ / راستیآزمایی نگاه به شرق / آمارهای تلخ و نگرانکننده
آمار رو به رشد آلزایمر در کشور، مصرف رکورد زد، گاز قطع نشد، شکایت دستگاههای دولتی از کسب و کارهای نوپا ممنوع، حراجهای هنری دلالی یا شکوفایی اقتصاد هنر؟ چرا آمریکاییها از ارائه تضمین وحشت دارند؟ تغییر اقلیم در فلات خشک ایران؟ سفر به روسیه روی خط کاربران و قطع زنجیره کاهش تورم، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
آمار رو به رشد آلزایمر در کشور، مصرف رکورد زد، گاز قطع نشد، شکایت دستگاههای دولتی از کسب و کارهای نوپا ممنوع، حراجهای هنری دلالی یا شکوفایی اقتصاد هنر؟ چرا آمریکاییها از ارائه تضمین وحشت دارند؟ تغییر اقلیم در فلات خشک ایران؟ سفر به روسیه روی خط کاربران و قطع زنجیره کاهش تورم، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز شنبه دوم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که درخواست انتشار جزییات قرارداد باچین و روسیه، اخراج اساتید، این بار محمد فاضلی، سقوط نرخ دلار نزدیک است؟ انتقاد مراجع عظام تقلید از ربا، فقر و کاهش ارزش پول ملی و بازتاب سفر رئیسی به روسیه با تیترهایی در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
-->در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم؛
خط فقر در ایران چقدر است؟
داود علی بابایی، پژوهشگر مسائل اجتماعی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: امروزه حرف و حدیث درباره اینکه در کشور خط فقر چقدر است و طبقه ضعیف و متوسط و اغنیا چه کسانی هستند، یکی از مباحث جامعهشناسان و سیاستمداران در کشور شده است و اظهار نظرهای مختلفی در این مورد شده است. برای مشخص شدن این موضوع نظر خوانندگان را به نکات زیر جلب مینمایم:
1- چندی قبل معاون وزارت کار در اظهار نظر عجیب و غریبی اعلام کرد، خط فقر در کشور 4 تا 5 میلیون تومان است. حال مشخص نیست که ایشان طبق کدام دادهها این رقم را بهدست آورده است. اگر این مبلغ را ملاک برای خط فقر قرار دهیم، پس کسانی که بالاتر از 5 میلیون تومان درآمد دارند در طبقه متوسط این کشور زندگی میکنند، که بدین صورت کارمندان و بازنشستگان و حقوق بگیران یک زندگی خوب و مرفهی دارند و در طبقه متوسط جامعه جای دارند. چگونه ممکن است که یک خانواده 3 یا 4 نفره که درآمدشان مثلاً 6 میلیون تومان است. اگر این خانواده 70 درصد از درآمد خود را بابت اجاره واحد مسکونی پرداخت کند. برایش یک میلیون و هشتصد هزار تومان باقی میماند. آیا این خانواده میتواند با این مبلغ شکم خود و خانواده خود را سیر کند؟
پرواضح است که این مساله حلش غیرممکن است، البته باید اشاره کنم که این 70 درصد بابت اجاره بها برای کلانشهرهاست و در شهرهای دیگر حدود 48 درصد درآمد یک خانوار صرف اجاره بهای مسکن میشود. ولی باز هم زندگی ساده و عادی داشتن ممکن نیست. پس میتوان نتیجه گرفت که این ادعای معاون وزارت کار بیپایه و اساس است.
2- در حال حاضر اقتصاددانان، جامعه شناسان و سیاستمداران خبره میگویند خط فقر در کشور 10 تا 12 میلیون تومان است. مگر چند درصد مردم درآمد 12 میلیون تومانی به بالا دارند که در طبقه متوسط جامعه جای بگیرند. پرواضح است شاید ده درصد شاغلین کشور که حدود 24 میلیون نفر هستند، درآمدشان 12 میلیون تومان یا بیشتر از این مبلغ است. پس بدین صورت دهکهای چهارم تا ششم جامعه که قبلاً سفرهشان عادی و ساده بود، در حال حاضر دارند به دهکهای یکم تا سوم سقوط میکنند و این مسئله برای کشوری مانند ایران که دارای منابع و ذخایر زیرزمینی غنی است، معضلی حاد و حل نشدنی محسوب میشود.
3- شاید به دفعات رخ داده است که از خودتان سوال کرده باشید چرا سفره دهکهای پایین و متوسط جامعه هر روز کوچکتر میشود و بسیاری از ارزاق، از سبد خانوار حذف میگردد. وقتی ارزش پول ملی کشور یعنی ریال در سطح جهانی کاهش مییابد و تورم افسار گسیخته سیر صعودی طی کرده و به بیش از 40 درصد میرسد و بیکاری در هر خانواده حرف اول را میزند مردم و خانوارها زیر خط فقر عادی و مطلق میروند. یک یا دو نفر نمیتوانند شکم یک خانواده 4 تا 5 نفره را سیر کنند. بدین صورت جامعه طبقاتش دچار تنش و پیچیدگی میشود و عدم مدیریت و حکمرانی نیز به این مسئله دامن میزند، بهخصوص زمانی که مردم جامعه جایشان عوض میشود، نظامیان حکمرانی میکنند و متخصصین و تکنوکراتها مجبورند به کارهای کوچک و کم بها مشغول شوند. بهقول افلاطون آن وقت مدینه فاضله جای خود را به مدینه سافله میدهد.
راستیآزمائی نگاه به شرق
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با تیتر راستیآزمایی نگاه به شرق نوشت: همواره تاکید کردهایم که داشتن روابط سیاسی، تجاری، فنی، فرهنگی و... با تمام کشورهائی که دارای حکومت مشروع هستند و جمهوری اسلامی ایران اصل موجودیت آنها را به رسمیت میشناسد، امری طبیعی و مفید است. تفاوت میان داشتن روابط با زیر سلطه بودن نیز کاملاً روشن است. بنابراین، اگر میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای برخوردار از حاکمیت مشروع، رابطه و تعامل فاقد سلطهپذیری وجود داشته باشد، این کشورها چه شرقی باشند و چه غربی، چه مسلمان باشند و چه غیرمسلمان و با هر مرام و مسلک سیاسی که باشند، چنین رابطه و تعاملی از مصادیق زیر سلطه شرق یا غرب رفتن محسوب نمیشود و در این موارد، سیاست «نه شرقی، نه غربی» رعایت شده است. اصل «نه شرقی، نه غربی» برخلاف اظهارنظر بعضی افراد که درصدد توجیه سیاستهای نادرست هستند، یک اصل پایهای برای نظام جمهوری اسلامی است و هیچگاه نباید کنار گذاشته شود. توجیهاتی از قبیل اینکه منظور از شرق «شوروی» بود که فعلاً وجود ندارد و به همین دلیل حالا دیگر سیاست «نه شرقی، نه غربی» کاربردی ندارد، کاملاً غیرموجه هستند و با توسل به چنین توجیهاتی نمیتوان خدشه وارد کردن به استقلال کشور را پنهان کرد.
با این نگاه، برخورداری از رابطه با چین و روسیه که این روزها بحث درباره آن به مساله روز تبدیل شده و سفر رئیسجمهور رئیسی به مسکو نیز آن را تشدید کرده، در صورتی که یک رابطه معمولی و در قالب تعامل عادلانه طرفینی باشد امری طبیعی است. در مورد قراردادهای بلندمدت کشورمان با روسیه و چین، اظهارنظرهای مختلفی میشود که البته اصل چنین اظهارنظرهائی مفید است، لکن باید درباره دقیق بودن آنها نیز بررسی لازم صورت بگیرد. منطقی بودن اظهارنظرها با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ضوابط و معیارهای ارزشی و انقلابی، میتواند نشانه درستی و اتقان آنها باشد هرچند تمام اظهارنظرها باید مجال انتشار داشته باشند و مسئولان نیز باید از آنها مطلع شوند و به صاحبان آنها احترام بگذارند.
راستیآزمائی، یکی از راههای بسیار مفید برای ادامه تعامل با کشورها و ارتقاء روابط در صورت مثبت بودن وعدههای آنهاست. همانطور که آمریکا را به راستیآزمائی در مورد لغو تحریمها ملزم میدانیم، باید برای ارتقاء روابط با روسیه و چین نیز متوسل به راستیآزمائی شویم. اگر این قاعده را به گذشته تعمیم دهیم، هم روسیه و هم چین نمره منفی دارند، زیرا هیچکدام از سوداگری در ماجرای تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه ایران کوتاه نیامدند و تا توانستند جیبهای خود را از اموال مردم ایران به بهانه فروش مواد تحریمی به صورت غیرعادی و با خریدن نفت با تخفیفهای غیرعادیتر، پر کردند. از این منظر، چین و روسیه سابقه مثبتی ندارند و در راستیآزمائی رفوزه شدهاند، ولی میتوانیم باردیگر درباره آنها راستیآزمائی را از حالا به بعد بکار ببندیم.
آقای رئیسی در بازگشت از مسکو از «همکاریهای دفاعی» به عنوان بخشی از مذاکرات و قرار و مدار با روسیه یاد کرد. اگر روسها در زمینه تسلیحات، با ما مثل آنچه در زمینه اس 300 و سوخت نیروگاه بوشهر کردند رفتار نکنند و بدون آنکه مسئولین ما را به دنبال نخود سیاه بفرستند، تسلیحات مورد نیاز ما ازجمله اس 400 را تحویل ایران بدهند و در صورت استمرار تحریمهای ضدایرانی آمریکا، موارد تحریمی را نادیده گرفته و به صورت عادی با دولت و بازرگانان و شرکتهای ایرانی تعامل نمایند، میتوانیم روسیه را قابل اعتماد بدانیم و به استمرار روابط و حتی گسترش آن اقدام نمائیم. در مورد چین هم باید همین راستیآزمائی را بکار ببندیم و براساس نتیجهای که به دست میآید در مورد گسترش روابط با این کشور تصمیمگیری نمائیم. با تکیه بر این روش است که منافع کشورمان در گسترش روابط با هر کشوری میتواند عاری از هرگونه شائبه باشد.
آمارهای تلخ و نگرانکننده
سیفالرضا شهابی، تحلیلگر سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با عنوان آمارهای تلخ و نگرانکننده نوشت: چندی قبل معاون محترم وزیر کشور آماری را ارائه داد که برای هر شخصی تکاندهنده و درعینحال در آستانه ورود به چهلوچهارسالگی عمر انقلاب، تعجبآور بود و اگر به تاریخ بیانات معاون وزیر کشور توجه نشود این تصور غلط را به وجود خواهد آورد که آیا این آمار مربوط به قبل انقلاب است؛ که سبب شد تا مردم انقلاب کنند و جمهوری اسلامی را جایگزین نظام شاه محوری بکنند. معاون وزیر اعلام داشت: 10درصد جمعیت 15 تا 63سال که معادل پنج میلیون نفر میشوند از مشروبات الکلی استفاده میکنند یا سالانه صدهزار نفر دست به خودکشی میزنند که درصد قابلتوجهی از این صدهزار نفر تسلیم مرگ خودخواسته میشوند یا هر سال بین 300 تا 400هزار سقطجنین غیرقانونی در سراسر کشور انجام میگیرد و البته اگر معضلاتی نظیر کاهش ازدواج و افزایش طلاق و بالا رفتن تعداد مهاجرین از کشور خصوصاً در بین اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی و سیر صعودی معتادان به مواد مخدر به آن اضافه شود حکایت از وضعیت نابسامان کشور است. مشخص نیست انگیزه واقعی معاون وزیر کشور از بیان این اعدادوارقام چه بوده چون بهظاهر یک نوع خودزنی است؛ زیرا مخاطبان معاون، اولین سؤالی که از خود و مسئولانی که در چهل و اندی سال بر مسند قدرت تکیه زدهاند خواهند پرسید این است: مسئولان کشور در اینهمه سال چه کردند که چنین اعداد دهشتناک تحویل داده میشود؟
در ورای سؤال فوق، آمار و ارقام نشان از این واقعیت تلخ است که در درجه نخست اوضاع اقتصادی مناسب نیست زیرا ریشه بسیاری از نابسامانیهای کشور را در وضعیت نامطلوب اقتصادی و شکاف عمیق طبقاتی باید جستجو کرد و این شکاف هر روز بیشتر میشود؛ درصدی کوچک آن حد دارند که با داشتههایشان تخم هر فسادی را در جامعه میگسترانند و درصد بالایی از جامعه با نداری و محرومیت دست به هر خلاف میزنند و به هر بزهای روی میآورند. در درجه بعدی، نشان از این است که کارهای فرهنگی که با صرف هزینههای سرسامآور تاکنون توسط دهها مرکز متولی امور تربیتی در مدارس و دانشگاهها و شهر و روستا و... انجامگرفته موفق عمل نکردند. قرار گرفتن مواردی که آمارش ذکر شد در کنار یکدیگر، بستهای را تشکیل میدهند که حکایت از این موضوع دارد؛ سلامت اخلاقی جامعه شدیداً درخطر است و اگر فکری اساسی و علمی و کارشناسانه نشود قطعاً در آینده باید شاهد افزایش بیماری در آحاد جامعه باشیم و درمان را مشکلتر خواهد کرد و نیاز به جراحیهای گسترده دارد و وای بهروزی که با جراحی هم نتوان درمان کرد و آگاه جامعهای مرده خواهیم داشت. اگرچه هماکنون نیز دیر شده و نابسامانی گسترده شد ولی برای جلوگیری از بدتر شدن، برای بهبود جامعه باید روشهای جدیدی به کار برد. اگر مشکلات اقتصادی و ناتوانی روشهای فرهنگی ناکارآمد ادامه یابد مطمئناً در سال آینده این اعداد افزایش پیدا خواهد کرد و استحکام خانوادهها و جامعه متزلزل خواهد شد و فاجعهای بزرگتر خواهد آفرید.