داستان خانه مجردی غلام سلطان محمود غزنوی
خود سلطان محمود غزنوی نیز بسیار کنجکاو بود که بداند در آن خانه چیست. پس یک روز دیگر و در حالی که ایاز در حجره اش نشسته بود ناگهان با خدم و حشم وارد حجره ایاز شد و او را در لباس مندرس شبانی و همان چارق (کفش آن دوره) دید.