راهکار اصلاحات عبور از رهبری نمادین به نهادسازی است
تهران - ایرنا - روزنامه نگار اصلاحطلب و عضو فراکسیون امید مجلس دهم، راه برون رفت اصلاحات را عبور از رهبری نمادین به سمت نهادسازی تلقی کرد و گفت: عامل اصلی ناکارآمدی شورایعالی اصلاحطلبان تلاش یکی از احزاب برای اتخاذ رویکرد حداکثری بود که انتظار داشتند ما با حرکتهای پارتیزانی به پشت بام قدرت برویم.
«محمد علی وکیلی» روز دوشنبه در گفت و گو با خبرنگار سیاسی ایرنا در آسیبشناسی جریان اصلاحات به 4 بحران «موقعیت»، «مزیت»، «حکمرانی» و «توجیه» اشاره کرد و در توضیح بحران موقعیت گفت: اصلاح طلبان، تحلیلی از شرایط و موقعیت خود ندارند، زیرا گفتمان جریان فعلی با گفتمان اصلی اصلاح طلبی دچار تغییرات زیاد و بعضا متناقض در روشهای فعالیت شده است. معلوم نیست این جریان میخواهد اصلاح طلب مدنی باشد یا قدرت محور. بحران موقعیت، ابهامات کلیدی را برای اردوگاه اصلاح طلبان بوجود آورده است.
این فعال اصلاحطلب ادامه داد: به عنوان نماینده اصلاح طلب مجلس دهم معتقدم که ما اصلاحطلب حداقلی هستیم چون اصلاح طلبی در ایران نمیتواند در رویکرد مدنی کارساز باشد. اصلاح طلبی در بازه زمانی 84 تا 92 به فضای مدنی رانده و دستش از ساحت قدرت کوتاه شد و در این مقطع خروجی خاصی نداشت. حداقل انتظار این بود وقتی جریانی به حوزه مدنی رانده میشود بتواند کادرسازی کند. اما امروز بزرگترین مشکل اصلاح طلبی بحران انقراض نسل است.
موفقیت اصلاحطلبی در گرو حضور در قدرت است
وکیلی با اشاره به سختی و انعطاف کم ساحت قدرت در بازه زمانی 84 تا 92، یادآور شد: اقداماتی که اصلاح طلبان از سال 76 تا 84 در حوزه اصلاح روندها داشتند در دوره 84 تا 92 متوقف شد. این 2 بازه زمانی نشان میدهد اگر اصلاح طلبی بخواهد در ایران موثر باشد چارهای جز حضور در قدرت ندارد. بیم آن میرود اصلاح طلبی مدنی در ایران به دلیل سختی قدرت و لغزندگی جریان روشنفکری سریع به سمت اپوزیسیون لغزش پیدا کرده و به سرعت به حاشیه رانده شود. در این میان گاهی از ادبیات لمپنی حاشیه نشینی بهرهمند میشود.
مدیر مسئول روزنامه ابتکار یادآور شد: با وجود اینکه اصلاحطلبی قدرت محور (76-84) در اصلاح روندها، پاسخگو کردن ساحت قدرت موفق بود اما برعکس در دوره 84 تا 92 ما شاهد تاثیرگذاری حوزه رسانه، به رسمیت شناختن تکثر در ساحت قدرت و مداراگرایی در رفتار بین دولت و ملت نیستیم.
دفاع مقدس ارثیه تاریخی اصلاح طلبان بود
وکیلی، جریان اصلاح طلبی را دچار بحران تشتت در انتخاب رویکرد و بحران در عناصر گفتمان عنوان کرد وگفت: مفصل بندی گفتمانی عناصر امروز اصلاح طلبی هیچ نسبتی با گفتمان اولیه چپ دهه 60 و 70 ندارد و از ارثیه تاریخیاش محروم است. ارثیه تاریخی اصلاح طلبی دفاع مقدس بود. در آن دوران دولت و ادبیات دوران دفاع مقدس، چپ بود، اما اصلاح طلبی امروز نسبتی با ادبیات دفاع مقدس ندارد و این ادبیات از اصلاح طلبی گرفته شده و علیه این جریان بهکار گرفته شده است. از دیگر عناصر مهم گفتمان چپ دهه 60 و 70 گفتمان استکبارستیزی در پی تسخیر لانه جاسوسی توسط عناصر چپ آن روزها بود که اصلاح طلبان امروز هیچ نسبتی با آن هم ندارند.
عضو فراکسیون امید مجلس دهم، گفتمان امروزی اصلاحطلبی را فاقد عناصری چون دفاع از محرومان و مستضعفان و زبان توده مردم بودن توصیف کرد و گفت: اگر بخواهیم برآمده از زبان توده مردم باشیم باید جریانهای مدنی اصلاحطلبی را پیشگام بدانیم اما در بحران کنونی کرونا مدعیان اصلاح طلبان مدنی کجای این بحران هستند؟
وکیلی اظهار داشت: اصلاح طلبی دچار بحران موقعیت گفتمانی و رویکردی شده است و سخنگویان متناقضی دارد. مردم نمیدانند سخنگوی جریان اصلاح طلب، مصطفی تاجزاده یا سعید حجاریان است یا محمد رضاعارف و یا چه حزبی نماینده این جریان است. شورایعالی سیاستگذاری اصلاح طلبان هم برآیند این تشتت فکری است که در یک مقطعی موثر عمل کرد. زمانی گفتمان اصلاح طلبی در پس یک محرومیت و انزوای طولانی مدت، به حداقلها تمکین کرد و حتی اصلاح طلبان حداکثری، به قرائت حداقل گراها تمکین کردند.
مرحوم هاشمی رفسنجانی نماد اصلاحات حداقلی بود
وکیلی، مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی را نماینده قرائت حداقلی اصلاح طلبان توصیف کرد و اظهار داشت: وی حداکثر موفقیت را در ائتلاف و تعامل با عقلای اصولگرایی داشت. وقتی در آرمانها حداقلگرا باشید در روشهای اجرایی حداکثرگرا میشوید و میتوانید تعامل داشته باشید، اما وقتی در آرمان حداکثرگرا باشید در اجرا دچار بن بست میشوید. مرحوم هاشمی به اصلاحات حداقلی اعتقاد داشت و توانست با کسانی که نسبت اصلاح طلبی پایین و یا نسبت تعارضی، با حداکثرگراهای اصولگرایی داشتند به ائتلاف حداکثری دست پیدا کند. در واقع دولت دوازدهم خروجی جریان حداقل گرا در جریان اصلاح طلبی بود. اصلاح طلبی به لحاظ کنشهای صحنه ای، محصول رویکرد حداقلگراها بود که توانستند حداکثر ائتلاف را ایجاد کنند.
اصلاح طلبی حداکثری نهادسازی این جریان را ناکام کرد
وکیلی با اشاره به اینکه در سال 98 جریان حداکثرگرای اصلاح طلب بازیگران صحنه انتخابات شد، گفت: حزب اتحاد ملت ایران اسلامی بیشترین نقش را در ناکارآمدی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان ایفا کرد و با تزریق انتظارات حداکثری جامعه و مردم را نسبت به مجلس دهم ناامید کرد. آنها با مدل سازی مجلس ششم، خواهان کنشگری مجلس ششمی از مجلس دهم بودند به عبارتی، فرض گرفته بود که نمایندگان مجلس دهم نمایندگان قرائت حداکثری از اصلاحطلبی هستند ولی ما اینگونه نبودیم.
نماینده سابق مردم تهران گفت: اگر قرار بود ما قرائت حداکثری اصلاح طلبی باشیم از فیلتر نهادهای نظارتی عبور نمیکردیم. منفذی که باز شد تا ما به مجلس دهم راه پیدا کنیم به این دلیل بود که ما را نمایندگان حداقلی جریان اصلاح طلبی فرض کرده بودند. اما حزب اتحاد و جریان حداکثرطلب از روز اول شروع به نقد عملکرد ما کرد و با مقیاس مجلس ششم یک قرائت حداکثری را مطالبه میکردند. این نقد منصفانهای نبود آنان اقدام چریکی مطالبه میکردند. فرض ما این بود که فرصت حضور و دریچه باز شده روی اصلاح طلبان را باید با سیاستورزی، تبدیل به یک دروازه کنیم ولی آنها انتظار داشتند که ما بهشکل جهشی با حرکتهای پارتیزانی از این دریچه به پشت بام قدرت برویم.
این فعال اصلاحطلب بیان داشت: با این تعارضات، نهادسازی در جریان اصلاحات ناکام ماند. شایسته جریان اصلاح طلبی این بود که بجای تکیه بر رهبری نمادین، به سمت نهادسازی برود. برای اینکه رهبری نمادین روزی عمرش تمام می شود و یا ممکن است در محدودیت قرار بگیرد. جریانی پویا است که سرنوشت خود را به فرد گره نزند بلکه سرنوشت را به نهادها بسپارد. شورای عالی سیاستگذاری جبهه اصلاحطلبان (شعسا) میتوانست با همه اشکالاتی که در ترکیب این شورا وجود داشت در رویکرد درست اصلاح طلبی از طریق نهادسازی تجربه موفقی به وجود بیاورد. تعارضات داخلی باعث شد که تجربه موفق 92 تا 96 هم توسط خود شورای عالی و هم جریانی که خواستار حذف نهادها و تکیه برنمادها بودند ناکام شود و شورای عالی خود در این ناکامی سهم داشت.
ارائه نکردن لیست برای انتخابات مجلس یازدهم؛ پایان حیات شورای عالی بود
وکیلی یادآور شد: این شورا نباید انتخاباتی، بلکه باید شورای رهبری باشد. ما از این شورا انتظار رهبری جریان را داشتیم و معتقد بودیم نمایندگان برآمده از دل این شورا باید از طریق شورا فرا خوانده و پاسخگو باشند و از ما مطالبه عینی داشته باشند. اما این شورا تعطیل بود و در موسم انتخابات میخواست با تکیه بر لیست نقش مهمی ایفا کند ولی این نقش حداقلی را هم در سال 98 با ندادن لیست از خودش سلب کرد. این به معنای اعلام پایان حیات شورایعالی بود؛ یعنی من در ساحت سیاست ایران وجود خارجی ندارم.
حرکت اصلاح طلبان از رهبری نمادین به سوی رهبری نهادی
وکیلی گفت: جریانهایی که در طول این سالها سعی کردند نقش رییس دولت اصلاحات را در محدوده اعضای [حزب] مشارکت قدیم کانالیزه کنند خیانت بزرگی به رهبری جریان اصلاح طلبی کردند. با انکار نقش رهبری نمادین و متلاشی کردن نهادها، جریان اصلاحات به این آشفتگی و سرگیجه دچار شد. درست این بود که از رهبری نمادین به رهبری نهادی حرکت کنیم و تبلور این در شورای عالی بود که متاسفانه به بن بست رسید.
توجیهی برای ناکارآمدی خود نداریم
وکیلی، دومین بحران اصلاح طلبی را بحران مزیت توصیف کرد و گفت: در گذشته مزیتهایی بر جریان رقیب داشتیم. گفتمان دفاع مقدس، حمایت از مستضعفین، استکبارستیزی، مردم گرایی متعلق به اصلاح طلبی بود. با سلب این مزیتها ما دچار بحران مزیت شدهایم.
نماینده مجلس دهم سومین بحران اصلاح طلبی را حکمرانی توصیف کرد و گفت: ما در حکمرانی بر جریان رقیب مزیتی نداریم. به عنوان اقلیت 100 نفره در مجلس دهم تاثیرگذار بودیم اما منشور متمایزی به نسبت رقبا نداشتیم تا به سمت قانون گذاری متمایز و نظارت متفاوت برویم. باید جمع احزاب اصلاح طلب منشوری به ما میداد تا برنامهای برای اداره کشور داشته باشیم.
وکیلی چهارمین بحران اصلاح طلبان را بحران توجیه دانست و اظهار داشت: ما هیچ توجیهی برای ناکارآمدی خود نداریم. برآیند بحرانهای چهارگانه بحران ناکارآمدی است. توجیهی برای ناکارآمدی خود در دوران حضور در قدرت نداریم. تا این مساله از جریان اصلاحات حل نشود پاسخی برای بحرانهای چهارگانه نخواهیم یافت. ترکیب شورایعالی و تغییر ادبیات رهبری اصلاحات مساله ای را حل نمیکند. با حل این بحرانها، شانس بسیار بالایی برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 خواهیم داشت.
اصلاح طلبی حداقلی، آخرین شانس حضور در قدرت است
وکیلی، اصلاح طلبی حداقلی را آخرین شانس اصلاح طلبان برای حضور در قدرت عنوان کرد و گفت: ما نماینده جریان حداقلی بودیم که امکان سازگاری با حاکمیت را داشت. ما در طول حضورمان در مجلس دهم رفتارهای اصلاح طلبی حداکثری زیاد اما با دستاورد کم داشتیم؛ یعنی از ما انتظار رفتار مجلس ششمی داشتند که به لحاظ نطقها و موضعگیریها کمتر از مجلس ششم نبود. انتظار این بود که سوء تفاهمها را حل کنیم و اعتماد حاکمیت به جریان اصلاح طلب به عنوان جریانی که باعث بالندگی جمهوری اسلامی است را جلب کنیم.
اصلاحطلبی نیازمند ترمیم عناصر گفتمانی خود است
وکیلی، اصلاحطلبی را نیازمند ترمیم عناصر گفتمانی خود برشمرد و اظهار داشت: ترمیم گفتمان اصلاح طلبی برگشت به گفتمان اولیه است. با بازگشت به گفتمان اولیه میتوان چهره خود را در نگاه مردم بازسازی و شکاف میان خود و حاکمیت را اصلاح کرد.
عضو فراکسیون امید مجلس دهم افزود: نیاز به نوعی گفتمان اصلاح طلبی داریم. برگشت به گفتمان اولیه عناصر خاص خود را دارد و کسانی که در مرز این گفتمان قرار دارند و با متن فاصله دارند و با ادبیات حاشیه با متن سخن میگویند، نمیتوانند سخنگوی این گفتمان اولیه باشند. باید کسانی رهبری را بر عهده بگیرند که به این عناصر اعتقاد داشته باشند.
غیراصلاحطلب بودن تنها مشخصه مجلس یازدهم است
وکیلی، ماهیت مجلس یازدهم را ناشناخته توصیف کرد و گفت: غیراصلاحطلب بودن تنها مشخصه مجلس یازدهم است. در واقع ماهیت طیف اصولگرای این مجلس هنوز ناشناخته است و مشخص نیست این مجلس دارای اکثریت رادیکال اصولگراست یا دارای عقلایی هم هست اما صداهای که از این مجلس به گوش میرسد صدای جریان رادیکال است. اینکه عقلای این مجلس در نهایت بتوانند هژمون و صدای غالب شوند چند ماه زمان میبرد.
وی ادامه داد: این جریان رادیکال میتواند متاثر از احمدی نژاد و یا بخشی رادیکالتر و یا فاقد هویت که برای اثبات خودشان آمدند باشد. در این چند روز از آغاز مجلس یازدهم شاهد موضع گیریهای غیر مسوولانه بودیم که این خوب نیست.
گفت وگو از رحمت طهمورثی
*س_برچسبها_س*