روایتی از حضور امام (ره) در بورسای ترکیه

امام خمینی در 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید شد. ایشان پس از اقامت چندروزه در آنکارا در 21 آبان ماه به شهر بورسا منتقل شد و ادامه مدت تبعید را در آنجا سپری کرد. از مدت اقامت امام در بورسا روایت چندانی در دست نیست اما آیتالله صابری همدانی از جمله عالمانی است که در آن ایام در ترکیه حضور داشت. وی که از طرف آیتالله گلپایگانی به منظور فعالیت تبلیغی به آن کشور سفر کرده بود روایتهای جالبی از مدت حضور امام در ترکیه دارد که میتواند قابل توجه و تأمل باشد.
به گزارش ایسنا، پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: آیتالله صابری همدانی در بخشی از خاطرات خود درباره مکاتبات محرمانه خود با امام خمینی در دوران تبعید در ترکیه میگوید: در ابتدای حضورم در ترکیه، فقط اسم شهر و منطقهای که حضرت امام در آن اقامت داشت، یعنی بورسا را میدانستم، ولی نشانی دقیق ایشان را نمیدانستم تا اینکه مرحوم حاج آقا مهدی گلپایگانی به همراه آقای علی صفایی گلپایگانی از طرف مرحوم آیتالله گلپایگانی، برای دیدن حضرت امام به ترکیه آمدند و در بورسا با ایشان ملاقات کردند. این عزیزان پس از بازگشت از بورسا، به منزل ما هم سر زدند و آدرس حضرت امام را به من دادند. طبق گفته اینها حضرت امام در خانه شماره 13 که مال سازمان امنیت بود، در خیابان ایرانیان و به تعبیر ترکها «عجملر جاده سی» سکونت میکرد.
با دست یافتن به این آدرس، نامهای را برای حضرت امام نوشتم، اما از آنجا که مأموران امنیتی و مزدوران کنسولگری ایران شدیدا مراقب اعمال و رفتار ما بویژه در مسجد بودند، اشارهای به اسم خودم نکردم. با نام شیخ عبدالله خود را معرفی کردم و به عربی نوشتم که من شاگرد سابق و نویسنده کتاب محمد و زمامداران هستم و آرزومند دیدارتان میباشم، ولی چون میترسم این ملاقات دردسرهایی برای شما به وجود آورد و احیانا به خاطر جلوگیری از این نوع ملاقاتها حضرتعالی را از محل سکونت کنونی که نسبتا خوب و مناسب است، به جای نامناسبی منتقل کنند، بدین خاطر میخواهم از جنابعالی کسب اجازه کنم که اگر صلاح میدانید خدمتتان شرفیاب شوم و در غیر این صورت، مزاحم وقت شریفتان نخواهم شد. در پایان هم نوشتم که جواب نامه را به آدرس زیر ارسال کنید.
بعد از اینکه نامه را فرستادم، برای رعایت موارد امنیتی پیش یکی از مغازهدارهای محل رفتم و گفتم قرار است چند روز دیگر نامهای برای شیخ عبدالله به آدرس مغازهی شما بیاید، اگر چنین نامهای به دستتان رسید به من اطلاع دهید و چون شیخ عبدالله در سفر است، به ناچار من برای گرفتن نامه میآیم. چند روز بعد جواب نامه امام رسید. در این نامه مرحوم حاج آقا مصطفی نوشته بود که نامه شما را خدمت والد معظم دادم که خوشحال شده و برای حضرتعالی دعا کرد. در خصوص ملاقات هم فرمود که میترسم این دیدار مشکلاتی برای شما به وجود آورد و مردم از فیض خدمات و تبلیغاتتان محروم شوند.
ظاهرا حاج آقا مصطفی پس از نگارش نامه، متن آن را به محضر امام برده بود تا پس از تأیید معظمله برای من بفرستد، چون در حاشیه نامه خود امام، مرقوم فرموده بود که اگر برای آقای گلپایگانی نامه نوشتید از طرف ما به ایشان بگویید که خانواده ما را به ترکیه بفرستند و در ضمن، مقداری سوهان و گز و لیموی عمانی هم برای ما تهیه کنید.
بازدید از محل اقامت امام در بورسا
مرحوم صابری همدانی روحیات امام در دوران تبعید را اینگونه روایت میکند: اگرچه توفیق پیدا نکردم حضرت امام را در بورسا و از نزدیک زیارت کنم، ولی آن طوری که از گفتهی این دوستان که به نمایندگی از مراجع معظم تقلید به ملاقات حضرت امام آمده بودند برمیآمد، معظمله بسیار با نشاط و سر حال بود و بدون احساس نگرانی و ناراحتی خاصی نسبت به تبعیدش و وضعیت پیش آمده، مشغول کارهای روزانهی خودش، مثل مطالعه و نوشتن تحریرالوسیله بود. خود حضرت امام هم در نامهای که از عراق در جواب نامه بنده فرستاده بود، ضمن اشاره به همین نکته مرقوم فرموده بود که دولت ایران میخواست که ما در ترکیه در فشار و تنگنا باشیم و به ما سخت بگذرد، ولی اتفاقا خیلی هم خوش گذشت و مردم هم محبت و احترام زیادی به ما کردند.
از تبعیدگاه ایشان در ترکیه یعنی شهر بورسا پس از انتقال ایشان به عراق بازدید کردم. این شهر از مناطق سرسبز و باصفای ترکیه است که مسجدی زیبا به نام «یشیل مسجد» یا مسجد سبز را در خود جای داده است. نکته جالب توجه برای ما این بود که بنا و معمار این مسجد که از معماریهای ممتاز و برجستهی ترکیه به شمار میآید، یک ایرانی و از اهالی تبریز بوده که اسمش در گوشهای از بنا نقش بسته بود.
تأثیر حضور امام بر مردم ترکیه
آیتالله صابری همدانی که سالها پس از انتقال امام به عراق نیز همچنان مشغول تبلیغ امور دینی در ترکیه بود درباره تاثیر حضور امام در آن کشور میگوید: در مسجد ایرانیان نماز میخواندم و سخنرانی میکردم، ولی چون ساواک کنترل شدیدی اعمال میکرد و من بعدها متوجه شدم که تعدادی از مأمومین من که گاهی دست مرا هم میبوسیدند و اظهار ارادت میکردند، رسمآ مأمور و جاسوس دولت هستند و مراقبت میکنند که من وارد مسائل میشوم یا نه؟ روی این حساب نمیتوانستم دربارهی شخصیت حضرت امام و قیام و حرکتش سخنی به میان آورم و با اینکه کاملا محل اقامت و آدرس ایشان را در بورسای میدانستم، جرأت نمیکردم، به کسانی که درخواست میکنند و میخواهند به ملاقات ایشان بروند، جواب بدهم.
بتدریج جو عوض شد و مردم ترکیه با حضرت امام و مقام علمی و اخلاقی ایشان آشنایی پیدا کردند و بعضی از آنها پیش ما میآمدند و با احترام و تعظیم از امام یاد میکردند و خواهان اطلاعات بیشتری درباره معظمله بودند.
نظر میزبان امام در بورسای ترکیه درباره ایشان
البته در همان موقع، بعضی از عوامل آمریکا در صهیونیسم جهانی در روزنامههای ترکیه، علیه امام و قیام ایشان مطالب مغرضانه و به دور از واقع چاپ میکردند. ولی شخصیتهای فرهنگی و علمی ترکیه و افرادی که غرض و مرضی نداشتند از مراتب علم و اخلاق و پاکی ایشان سخن میگفتند و تعریف میکردند که نمونهاش دیدگاه میزبان حضرت امام در بورسا بود.
طی مصاحبهای با یک مجله که نسخهای از آن را دارم، ایشان از اخلاق کریمه و پاکی حضرت امام و توجه ایشان به نماز و قرآن و مسائل عبادی و محبتش به بچهها که نزد امام میآمدند و ایشان را بابا خطاب میکردند و از مراقبتهایی که آن مرد بزرگوار هنگام پیادهروی و هواخوری داشت و سعی میکرد که برای مردم مزاحمت ایجاد نشود و اینکه هیچ وقت درباره کم و کیف غذا اعتراضی نمیکرد، سخن گفته بود.