روایت جدید از قتل پسر و عروس پزشک شهیر ایرانی در آمریکا
رخداد تلخی که بازتاب بسیار گسترده ای در رسانه های آمریکا داشت اما کمتر رسانه ای در کشور تلاش کرد تا روایت واقعی این فاجعه را از زبان صاحبان اصلی اش بشنود و نشر دهد.
محمد میلاد ناصری و زهره صادقی پسر و عروس دکتر ناصری فوق تخصص جراحی قلب و عروق که طبیبی نامی در جامعه پزشکی ایران و منطقه است، جمعه گذشته در اقدامی جنایتکارانه در سیاتل آمریکا به قتل رسیدند اما کمتر رسانه ای در کشور تلاش کرد تا روایت واقعی این فاجعه را از زبان صاحبان اصلی اش بشنود و نشر دهد.
به گزارش آخرین خبر؛ جوان با اصالت ایرانی هر کجای این کره خاکی که باشد، چون وطنش اصیل و با ریشه است. در میدان اصالت است که اخلاق و ارزشهای انسانی و ایرانی رنگ به خود می گیرد، چون پرچم وطن؛ سبز و روینده، سفید و پاک و سرخ، چون خونی که پای ارزشهایی ریخته می شود که می توانی سرشان قسم بخوری یا برای حراست از آنها جان بدهی!
مادر و فرزندی از همان معانی اصیل است، وقتی ایران بانو، مادر باشد سر فرزندانش با کسی شوخی ندارد! فرزند این بانوی فرهیخته که باشی غیور می شوی، زن و خانواده و زندگی برایت اصالت پیدا می کند آنقدر که برایش می توانی هشت سال آزگار بجنگی و یک وجب هم از دامنش را به کف غریبه ها ندهی!
فرزند ایران هرجای دنیا که باشد غیور است تا پای جان پای حراست از خانواده اش می ایستد و با مرگ هماوردی می کند!...
دکترمحمد حسن ناصری، پزشک فوق تخصص جراحی قلب وبنیانگذار دانشگاه علوم پزشکی البرز، نامی آشنا در جامعه پزشکی ایران و منطقه است. او دیروز ارثیه ی اصالت را برای میلاد بالا بلندش از جبهه آورد و امروز در سنگر بیمارستان و دانشگاه همچنان در کار حراست از نوامیس این آب و خاک است. اما اکنون داغدار شده، در عزای فرزندی نشسته که مظلومانه و در دیار غریب برای حفظ حریم خانواده، سینه سپر کرد و راه پدر را پیش دستانه به پایان برد...
دکتر ناصری پدر محمد میلاد است که جمعه گذشته به همراه همسرش در سیاتل آمریکا ناباورانه به قتل رسید.
رخداد تلخی که بازتاب بسیار گسترده ای در رسانه های آمریکا داشت اما کمتر رسانه ای در کشور تلاش کرد تا روایت واقعی این فاجعه را از زبان صاحبان اصلی اش بشنود و نشر دهد.
پای صحبت این رزمنده دوران دفاع مقدس و پزشک شهیری که سالهاست واسطه لطف خداوند برای تداوم ضربان قلب هزاران انسان بوده، نشستیم تا روایت ماجرا را از لسان وی بشنویم: میلاد شجاع و غیرتمند بود، چشم در چشم دیوی بیمار ومتجاوز به حریم خانواده اش ایستاد و پنجه در پنجه اش افکند. قاتل با سلاح گرم و میلاد با سلاح ایمان و غیرت. می دانست این مسیر پایانی جز مرگ ندارد اما از همسری که عاشقانه دوستش داشت تا پای جان حفاظت کرد و این همان کاری است که همه رزمندگان ایرانی در جبهه برایش تا پای جان جنگیدند؛ حفظ ناموس این سرزمین!
وقتی از جریان ما وقع می پرسیم، بی وقفه شانه هایش تکان می خورد: دخترم، عروسم، زهره صادقی کمک استاد و راهنمای دانشجوهای تازه وارد بود، در دوران کرونا که بیشتر فعالیت ها صورت مجازی به خود گرفت، زهره هم از طریق فضاهای صوتی با مخاطبانش در ارتباط بود، البته این وضعیت بعد از کرونا هم به دلیل ناراحتی جسمی که او داشت در خانه ادامه پیدا کرد، میلاد هم در کنار کار به او کمک می کرد، این اواخر اما مزاحم هایی پیدا کرده بودند.
- چه کسانی برایشان مزاحمت ایجاد می کردند؟
- به طور طبیعی در فضای نت یک عده ای بیکارند و مزاحمت ایجاد می کنند که البته بچه ها خودشان از عهده ی مشکل بر می آمدند اما کار یکی از مزاحمین با مراجعه به پلیس هم خاتمه پیدا نکرد. مراجعات مکرر به پلیس و مراجع قضایی و تشکیل پرونده و در نهایت حکم قضایی برای بازداشت خاطی هیچکدام فرد بیمار را از آزار روانی این خانواده باز نداشت.
- پلیس در این زمینه توصیه هایی هم داشته؟
- بله گفتند فنس های خانه را تغییر بدهید، دیوار چوبی بکشید، دوربین بگذارید و... این توصیه ها همه انجام شد، جز این که قرار بود به محض ورودش به ایالت.... دستگیر بشود که نشد! همسایه ها و شاهدان عینی گفته اند که تقریبا سه روز او با وانت قرمز رنگش در حوالی خانه ی میلاد دیده شده اما پلیس در این خصوص اقدامی از خود نشان نداده!
- ایا شاهدی بر جریانات شب حادثه وجود دارد؟
- عروسم دو عمل جراحی در ناحیه کمر پشت سر گذاشته بود که امکان تحرک را از او می گرفت، مادر زهره این مدت را برای کمک در طبقه پایین منزل بچه ها مستقر بود، در شب حادثه ظاهرا طبق عادت وضو می گیرد تا برای خواب آماده شود که پشت پنجره کسی را می بیند، حین صدا زدن میلاد و زهره، شیشه با سنگ خرد شده و مرد مهاجم با لباس و کفش شبه نظامی وارد خانه می شود، با دیدن مادر و اطمینان از این که میلاد و زهره در طبقه دوم هستند در حالیکه قصد رفتن به طبقه ی بالا را داشته با ممانعت میلاد مواجه می شود. میلاد با جلب توجه مردم مهاجم به خود مادر را از مهلکه فراری می دهد.
مادر عروسم برای جلب کمک به خانه ی همسایه ها مراجعه می کند، اما در همین هنگام فرد مزاحم ضمن مشاجره و درگیری، با شلیک تیر مستقیم میلاد را از پا انداخته و به طبقه ی دوم حمله ور می شود.
- تا این زمان هنوز از پلیس خبری نیست؟
- خیر پلیس با وجود این که به میلاد اطمینان داده بود که مراقب اوضاع هست، پانزده دقیقه بعد از آغاز حادثه به محل وقوع جرم می رسد. در این مدت میلاد در طبقه اول و زهره در طبقه دوم مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. مادر زهره صدای این شلیک ها را خودش شنیده است.
- و فرد مهاجم؟
- در مجموع 4 تیر شلیک شده! و به نظر می رسد که فرد ضارب به دلیل نداشتن مشاعر درست، با تیر چهارم خودش را به قتل رسانده است.
اما ماجرای تاثر برانگیز میلاد و زهره بیش از آنکه به عنوان یک داستان تاسف آور با رویکردهای درام یا یک رویداد جنایی با زمینه های اجتماعی قابل تامل و حایز اهمیت باشد از آن جهت که اکنون در رسانه های داخل ایران به نقل از رسانه ها و محافل غیر رسمی و حاشیه محور، منتشر شده نیاز به بررسی و مداقه دارد!
فرزندانی از این آب و خاک شریف و نجیب در جایی از کره خاکی به دست انسان نمایی مورد حمله قرار می گیرند. در اصیل ترین جایگاه انسانی از عرض و شرف و ناموس خود دفاع می کنند و جان خود را فدیه این مرام انسانی می نمایند، اما در همین نزدیکی شبه رسانه هایی، نان خود را در داستان سرایی زرد و حاشیه پردازی توهم و دروغ قاتق می کنند،
دکتر ناصری در این زمینه می گوید: میلاد و زهره سال ها در ایران و در کنار خانواده زندگی کرده بودند، به دلیل هوش سرشار و توانمندی خارق العاده، میلاد همیشه موقعیت ممتازی داشت، چه وقتی در قامت قاری قرآن بود، چه وقتی شعر می گفت، چه زمانی که موسیقی می نواخت یا کار خیریه می کرد. بعد از مهاجرت هم وقتی در گوگل مدیر بود یا در آمازون، اصالتش را حفظ کرده بود... میلاد انسان خوش عیاری بود.... اما نمی دانم چرا رسانه های ما از خانواده میلاد ماوقع را جویا نشدند...
چاره این درد، بازگشت به روایت ایرانی است از حال فرزندان ایران بانو!
اصیل، صریح، صادق، دلسوز و دستگیر!
برای خانواده علمی و ایمانی آقای دکتر ناصری آرزوی صبر و اجر و التیام داریم...
تماشاخانه