شنبه 3 آذر 1403

روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟

مصطفی رزاق کریمی می‌گوید روزی که نخستین هواپیما حامل مجروحان شیمیایی در فرودگاه وین نشست، همه نگران بودند، اما پروفسور فرای لینگر نگرانی‌ها را برطرف کرد؛ مردی خدادوست که همین سه‌شنبه 15 آذر به خاک سپرده شد.

- اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم- گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم

مجموعه مستند "چونان سرو" که این روزها از شبکه مستند سیما پخش می‌شود، از جمله آثار ارزشمندی است که در قاب جعبه جادو دیدنی شده است. مستندی که سراغ زندگی مفاخر علمی کشورمان رفته و تصاویری متفاوت از آنها را به نمایش گذاشته است.

محمدعلی اسلامی ندوشن، شهریار، دکتر شهیدی، علامه قزوینی، محمد معین، نیما یوشیج، غلامحسین بنان، ملک الشعرای بهار، غلامحسین امیرخانی و سیدمحمدحسین مبین از جمله چهره‌هایی‌اند که پرتره آنان در این مستند به نمایش گذاشته شده است.

تهیه‌کننده این اثر، مصطفی رزاق‌کریمی است؛ همان مستندسازی که پیش از این آثار زیادی را ساخته و 2 اثر او بیشتر در خاطرات مانده است؛ مستند "بانو قدس ایران" که پرتره‌ای از همسر امام خمینی است و مستند "خاطراتی برای تمام فصول" که درباره جانبازان شیمیایی در جنگ تحمیلی است.

در مستند خاطراتی برای تمام فصول، فردی به نام پروفسور "فرای لینگر" را می‌بینیم که نقش زیادی در درمان و بهبود وضعیت جانبازان شیمیایی داشته است. در روزهای گذشته خبر رسید که این پزشک توانمند دار فانی را وداع گفته و امروز مراسم خاکسپاری او در وین اتریش برگزار شد.

به بهانه پخش مستند "چونان سرو" و درگذشت پروفسور "فرای لینگر" گفت‌وگویی با مصطفی رزاق‌کریمی داریم. او در این گفت‌وگو درباره ساخت مجموعه "چونان سرو"، مستند "بانو قدس ایران" و "خاطراتی برای تمام فصول" توضیح داده است.

تسنیم: مجموعه مستند تلویزیونی «چونان سرو» یکی از مجموعه‌هایی است که از شبکه مستند پخش و با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان همراه شد. ساخت مستندهای پرتره با کیفیت از مفاخر علمی و فرهنگی کشورمان آن چیزی بود که کمتر در تلویزیون دیده بودیم و به همین دلیل بسیار دیده شد. در ابتدا می‌خواستم درباره این مجموعه و روند تولید آن بفرمایید.

این مجموعه مستند به عقبه طولانی فعالیت‌های من و حضورم در اتریش برمی‌گردد. در آنجا مستندسازی، حرفه اصلی من بود و چند مستند اجتماعی ساختم، اما خیلی مرا راضی نکرد. من دنبال رفتارشناسی و شناخت رفتار آدم‌های مؤثر آن شهر بودم و به همین دلیل سراغ ساخت مستندهای پرتره رفتم. دغدغه‌های آن افراد برای من هویت خوبی داشت و دوست داشتم فرآیند زندگی آنان را به نمایش بگذارم. چند فیلم ساختم که در زمان خود فیلم‌های موفقی بود و کسی انتظار نداشت چنین مستندهایی ساخته شود.

یک پازل دقیق برای تشریح «خاطراتی برای تمام فصول»

دلیل این موفقیت این بود که واگذار نکرده بودم که خود شخصیت حرف بزند. قبل از اینکه شخصیت حرف بزند، پژوهش کتابخانه‌ای و میدانی داشتم و به همین دلیل می‌دانستم چه باید بپرسم. من نمی‌خواستم صرفاً زمان پُر کنم، بلکه تلاش کردم با مصاحبه کردن به خصوصیت‌های حرفه‌ای و شخصی آن فرد پی ببرم. در حقیقت می‌خواستم با او گفتمان داشته باشم. پژوهش به من کمک می‌کرد که سوژه فیلمم به گذشته خود برگردد و درد و دل‌هایش را مقابل دوربین بیان کند.

سال 1990 میلادی، هفته فیلمی در وین برگزار می‌شد؛ در آنجا ابراهیم حاتمی‌کیا را دیدم و برای اولین بار با او آشنا شدم. یک هفته، 10 روزی صحبت‌هایمان ادامه پیدا کرد و ماحصل آن تبدیل به فیلم سینمایی «از کرخه تا راین» شد.

وقتی در چند مستند پرتره‌ای که ساختم به این مرحله نزدیک شدم، متوجه شدم که بیننده از دیدن فیلم خوشحال است و حتی در مواردی احساس می‌کند درد مشترک دارد.

خاطرم هست در سال 1990 میلادی، هفته فیلمی در وین برگزار می‌شد؛ در آنجا ابراهیم حاتمی‌کیا را دیدم و برای اولین بار با او آشنا شدم. همشهری بودیم و هر کس از خودش می‌گفت. حاتمی کیا از من پرسید شنیده‌ام که به صورت داوطلبانه مترجم مجروحین جنگ شده‌ای؟ یک هفته، 10 روزی صحبت‌هایمان دامه پیدا کرد و ماحصل آن تبدیل به فیلم سینمایی «از کرخه تا راین» شد.

- یعنی فیلم «از کرخه تا راین» با طرحی که شما داده بودید، ساخته شد؟

نمی‌توانم اسمش را «طرح» بگذارم، چرا که زحمت اصلی را حاتمی کیا کشید. من در اندازه ایجاد ذهنیت در او و اینکه بداند جانبازان چگونه در وین زندگی کرده‌اند، اثرگذار بودم. زمانی که به ایران برگشت به من پیام داد که اسم فیلم را «از کرخه تا راین» گذاشتم. البته اسم اولیه‌اش «از کرخه تا دانوپ» بود اما در نهایت اسمش عوض شد. این اتفاق خوشحالم کرد و البته در فیلم بعدی‌اش یعنی «خاکستر سبز» تهیه‌کننده اجرایی و مجری طرح بودم.

حسرت «خاکستر سبز»، فیلمساز مرزناشناس ایرانی را زمین‌گیر کرد

اینها را تعریف کردم تا بگویم درخصوص سینمای مستند جنگ صحبت‌های زیادی داشتم. خاطرم هست بعد از فیلمبرداری شب‌ها که آزاد می‌شدیم، در کنار هتل با حاتمی‌کیا قدم می‌زدیم و صحبت می‌کردیم. او هم می‌دانست که من به پرتره علاقه زیادی دارم.

هنگامی که به ایران برگشتم با مزرعه پهنی مواجه شدم که برایم فرصت خوبی را فراهم می‌کرد. اتریش مزرعه کوچکی دارد، اما اینجا پهناور است. باز هم شروع به پژوهش کردم. باید بگویم همه کارهایی که انجام دادم همراه با پژوهش بوده است. در طیف‌های مختلف، فیلم ساختم، اما مجدداً به پرتره رسیدم.

در نهایت، تصمیم به ساخت مجموعه مستند «چونان سرو» گرفتم و برای این کار کارگردان‌های جوان سینمای مستند ایران را دعوت به همکاری کردم. برایشان کمی عجیب بود که چگونه درباره افرادی نظیر دکتر ندوشن، دکتر شهیدی، علامه قزوینی و... مستند بسازند؟ بهشان گفتم خوب است که درباره ریشه تاریخی خودتان پژوهش کنید تا با آن بیشتر آشنا بشوید. همین موضوع کمک کرد تا این سوژه برایشان جذاب شود. البته در این بین، شبکه مستند به ویژه آقای یزدی، بسیار کمک کرد. به او گفتم که این مستندسازان، نسل جوان هستند و دوست دارند در این شرایط درباره تاریخ و فرهنگ کشورشان فیلم بسازند.

چیزی که در اتریش یاد گرفتم این است که برای مستند، سناریو نوشته شود، حتی با میزانی درصد خطا! با این روش وارد سناریونویسی شدم. دقت داشته باشید منظور از سناریونویسی این نیست که کلام را به شخص مقابل تزریق کنید، بلکه می‌توان محورشناسی کرد و فهمید که هر کس چه بگوید. به نظرم مستندساز باید بداند که هر سوژه از کجا آمده و چه ارتباطی با موضوع دارد؟ کارگردان باید بداند که چرا دنبال آرشیو می‌رود و... وقتی این سناریو نوشته می‌شود، در وهله اول به خود کارگردان کمک می‌کند تا ارزیابی دقیق‌تری آنهم پیش از میز تدوین از فیلم خود داشته باشد.

- چرا این 10 سوژه را انتخاب کردید؟

خلاصه بگویم: «امیدوارم ساخت این مستند ادامه داشته باشد!»

هدف من مستندسازان نسل جوان امروز است و دوست داشتم با این مستندسازان آشنا بشوم. موضوع زیاد بود، اما دیدیم که برای شروع کار خوب است. ما همیشه از مفاخرمان اسطوره درست می‌کنیم، اما من در فیلم‌هایم همیشه سعی کردم کلیشه‌شکن باشم. مثلاً بگویم آقای دهخدا روزهای سختی داشت یا ملک محمد قزوینی گرافیست و خطاط بزرگ، زندگی سختی را پشت سر گذاشت. به نظرم باید کلیشه‌شکنی کنیم و از فضای «استاد، استاد» عبور کنیم. نسل سوم، این بزرگان را باید از خودش بداند. پس چه بهتر است که مستندسازان نسل سوم با هم‌نسلی‌های خود حرف بزنند. حتماً ریسک دارد، اما می‌ارزد.

من فکر می‌کنم نسل جوان گم شده است؛ نه فقط در ایران، در اروپا هم همین است. شکل‌گیری اینترنت و ظهور شبکه‌های اجتماعی این قدر سرعت ذهنی افراد را بالا برده است که نسل جدید به نوعی آلزایمر چشمی پیدا کرده است. هر لحظه یک موضوع جدید پیش چشم او قرار می‌گیرد.

- خیلی‌ها معتقدند که برای نسل جوان، خواننده یا بازیگر مشهور غربی جذاب‌تر از مفاخر کشورشان است و به همین دلیل او را بیشتر می‌شناسند و پیگیری می‌کنند. نظر شما در این زمینه چیست؟

ما نمی‌توانیم محدودیت ایجاد کنیم و به زور افکار را تغییر بدهیم؛ ما باید به آن جوان بگوییم که «فیلم و فوتبال ببین اما با فرهنگ خودت عجین باش و جست‌وجوگر شو!»

ما نمی‌توانیم محدودیت ایجاد کنیم و به زور افکار را تغییر بدهیم؛ با این حال فراموش نکنید که ما مسئول هستیم و باید تفکر درستی برای ارائه فرهنگ خودمان به نسل جوان داشته باشیم. در پشت بازیکنی مثل مسی دنیای عجیبی از تبلیغات وجود دارد، پس جوان ما او را می‌بیند و چه بسا برایش تبدیل به سمبل هم می‌شود. باید بپرسیم که ما چه چیزی برای ارائه داریم؟ ما باید به آن جوان بگوییم که «فیلم و فوتبال ببین اما با فرهنگ خودت عجین باش و جست‌وجوگر شو!» نمی‌گویم نسل جوان تشنه‌اند، چرا که حرف مبالغه‌آمیزی است اما می‌گویم این جوان علاقه‌مند است که با مفاخر کشورش آشنا بشود.

در همه‌جای دنیا می‌گویند مستند، هویت یک کشور است. از این نظر، "چونان سرو" اتفاق خوبی است و امیدوارم با معرفی این فیلم‌ها و بررسی خطاها به ویژه در عرصه پژوهش یک گام روبه‌جلو برویم. فیلم با پژوهش برای من مثل شیر مادر است و فیلم بدون پژوهش مثل یک شیر خشک است! پژوهش نشان می‌دهد که یک موضوع چه قدر ارزش دارد و چرا باید سراغش رفت؟

- می‌خواهم از این رهگذر وارد موضوع مهم‌تری بروم و آنهم «مستند پرتره» است. شما مستند‌های پرتره زیادی ساختید؛ از آن نقاش مشهور اتریشی تا علامه محمدتقی جعفری و مستند «بانو قدس ایران» و... به نظر شما چرا مستند پرتره زیادی ساخته نمی‌شود و بیشتر به ساخت مستندهای اجتماعی تمایل داریم؟ این موضوع حتی در سینمای داستانی هم دیده می‌شود.

به نظرم خط‌دهنده اصلی مسئولان فرهنگی‌اند. بارها دیده‌ام که می‌گویند از این پرتره‌ها دور شوید و سراغ زندگی اجتماعی مردم بروید. کارگردان هم دنبال معیشت خود است و طبیعی است سراغ موضوعات اجتماعی برود. مستند پرتره ثقیل است و باید پژوهش زیادی کرد.

ما مستندسازان خوبی در این کشور داریم، اما مستند‌های پرتره خیلی خوبی نداریم، چرا که تاریخ‌شناسی ما ضعیف است. به نظرم مستندسازان ما باید بیشتر سراغ افرادی بروند که در دوره‌های مختلف تاریخی زندگی کردند و به نسل جوان معرفی کنند. تأکید من انتقال مفاهیم از نسل سوم به نسل سوم است. من نه دنبال فیلم‌های اجتماعی‌ام، نه دنبال فیلم‌های اقتصادی و سیاسی‌ام. من فقط متمرکز بر مستند پرتره‌ام.

فراموش نکنید که ساخت مستند پرتره، ویکی‌پدیا نویسی نیست. بگذارید یک مثالی برای شما بزنم: پژوهش با اندازه‌گیری فرق دارد، کسی که ابعاد کوه دماوند را جست‌وجو می‌کند پژوهشگر نیست، صرفاً کسی است که اندازه گیری می‌کند، پژوهشگر کسی است که در دل این کوه می‌رود و یک سنگ می‌آورد.

- یعنی آن بخش گران‌بها، مهم است؟

بله دقیقاً. در وهله دوم باید سراغ معرفی ابعاد رفت.

به نظرم مستند پرتره کم‌خرج نیست، چرا که کارگردان باید برای تحقیق و پژوهش وقت بگذارد و البته ثروت بزرگی را هم به ارمغان می‌آورد. حرف من این است که باید با زبان نسل امروز با نسل امروز سخن گفت.

- شما مستند پرتره‌ای درباره همسر امام خمینی ساختید؛ آن فیلم بسیار خوب بود و خیلی مورد توجه قرار گرفت، اگرچه عده‌ای نقدهای سیاسی بدان وارد کردند.

من قرارداد فیلم نمی‌بندم و قرارداد تحقیق می‌بندم. اگر تحقیق به نتیجه رسید، قرارداد سناریو و فیلم می‌بندم. بارها شده که تحقیق کردم و دیدم به نتیجه‌ای نرسیده است. عذرخواهی کردم و گفتم: «این تحقیق جواب نمی‌دهد.»

من با موضوعات سیاسی کار کرده‌ام و فیلم ساخته‌ام، اما ساختارم انسان‌محور است. برای مثال، وقتی درباره علامه جعفری فیلم می‌سازم، دقیقاً درباره شخصیت خود او فیلم می‌سازم. همیشه محوریت کارهایم انسان است. بانو قدس ایران هم از همین قاعده پیروی کرد. درباره این فیلم سؤال مهمی وجود داشت و آنهم این است که بانو قدس چه کسی بود؟ اینکه او همسر امام بوده، تنها پاسخ این سؤال نیست، بلکه باید بدانید او یک دختر اشراف‌زاده و اعیان است که با یک طلبه ازدواج می‌کند. آیا آنها با هم سنخیت داشتند؟ این نکته درباره زندگی ایشان مهم است که باید در مستند دیده شود.

جالب است بدانید که من قرارداد فیلم نمی‌بندم و قرارداد تحقیق می‌بندم. اگر تحقیق به نتیجه رسید، قرارداد سناریو و فیلم می‌بندم. بارها شده که تحقیق کردم و دیدم به نتیجه‌ای نرسیده است. عذرخواهی کردم و گفتم: «این تحقیق جواب نمی‌دهد.» در مورد بانو قدس هم کسی به من سفارش نداد. ظاهراً جمعی از کارگردان‌های خوب کشور در نشستی، به این نتیجه رسیده بودند که این فیلم را رزاق کریمی بسازد.

- البته برخی نقدها توسط عده‌ای به شما وارد شد؟ به نظر می‌رسید بیشتر این نقدها سیاسی است.

درست است که «بانو قدس ایران» درباره همسر بنیانگذار انقلاب اسلامی است و طبیعتاً سوژه‌ای سیاسی به شمار می‌رود، اما رفتارها و حرکات همسر امام تاریخ را تکان داده و باید آنها را بررسی کرد. البته در ایران همه‌چیز سیاسی است و حتی این لیوان چای که من می‌خورم هم عمل سیاسی به شمار می‌رود. قبل از انقلاب هم همین فضا بود و منحصر به انقلاب اسلامی نیست. از سویی دیگر، دنبال فیلم خوب نیستیم و فقط به گیرهای سیاسی فکر می‌کنیم.

البته من خوشحالم که به من نقد می‌کنند و معتقدم که باید پذیرا باشید و استقبال کنید. این نقدها همیشه به من کمک کرده است. سعی می‌کنم اشتباه‌هایم را تکرار نکنم. البته در مورد بانو قدس ایران، برخی از سخنان، نقد نبود، بلکه سلیقه بود.

- وقتی تحقیق و پژوهش فیلم بانو قدس ایران تمام شد، نظر شما درباره همسر امام خمینی چه بود؟

برای "بانو قدس ایران" دوبارِ کامل تحقیق کردیم. یکبار تا آخر تحقیق رفتم و دیدم درست نیست و کار را از ابتدا آغاز کردیم.

برای این مستند، دوبارِ کامل تحقیق کردیم. یکبار تا آخر تحقیق رفتم و دیدم درست نیست و کار را از ابتدا آغاز کردیم. البته بسیار خوشحالم که این مستند را درباره همسر امام ساختم. البته فراموش نکنید که بدون وجود امام خمینی، شاید ایشان مطرح نمی‌شد، اما استقلال و رفتاری که داشت، خیلی مهم است. خود امام هم به این شخصیت خانم ثقفی احترام می‌گذاشت. من فکر می‌کنم که امام خمینی، حامی و یار غار بزرگی داشت. من اکثر کتاب‌ها درباره همسر امام و نامه‌هایی که بینشان رد و بدل شده است را بارها خوانده‌ام. این بانو، واقعاً متفاوت است.

دقیقه به دقیقه «بانو قدس ایران» براساس سند ساخته شده است و نزدیک به 3 سال و خورده‌ای طول کشید. فکر می‌کنم خیلی‌ها با این فیلم به خانواده امام خمینی نزدیک شدند، حتی اگر سلیقه و طرز فکر دیگری داشتند. این فیلم یکبار در سینما چارسو نمایش داشت؛ وقتی از سالن بیرون آمدم، دیدم چند جوان که مرا نمی‌شناختند، درباره فیلم صحبت می‌کردند. به ظاهرشان اصلاً نمی‌خورد، اما حرف‌های عجیبی به زبان می‌آوردند. یکی از آنها به دوستش می‌گفت: "خیلی از فکرهایی که در مورد این خانواده داشتم، مبرا شد."

به نظرم بانو قدس ایران روایت یک زندگی عاشقانه است؛ شما به روابطی که بین این زن و شوهر بوده است، دقت کنید. من در تحقیق به این نکته متفاوت رسیدم که زندگی دو نفره ایشان چگونه بوده است. کاری به این نداشته باشید که امام خمینی یک رهبر سیاسی است، به این فکر کنید که وقتی امام وارد خانه می‌شد، همسرش را چگونه می‌دید و خانم ثقفی ایشان را چگونه نگاه می‌کرد.

خانم ثقفی بسیار صلابت بوده است؛ به ویژه آن شبی که امام خمینی را در منزل خیابان قاضی دستگیر می‌کنند.

- این مستند ظاهراً درباره همسر امام خمینی است، اما در باطن خود امام و زندگی ایشان هم معرفی می‌شود.

بله دقیقاً.

به این دلیل است که این دو نفر یکی‌اند و این خانم هیچ وقت همسرش را تنها نگذاشت. حتی امام در تبعید به نجف می‌گویند همراه من نیایید اما ایشان هیچ وقت از همسرش جدا نشده است.

- به نظرم این فیلم خیلی هم مورد استقبال مردم قرار گرفت.

باز هم تأکید می‌کنم که پژوهش، پژوهش و پژوهش. من به چیز دیگری فکر نمی‌کنم!

پژوهش برای نشر در کتابخانه نیست، بلکه انبار آذوقه فیلم مستند است. من به فیلمسازی فکر نمی‌کنم، به پژوهش و سناریو فکر می‌کنم. آنها است که ساختار فیلم را مشخص می‌کند.

- می‌خواهم کمی از این موضوع فاصله بگیرم و درباره یکی از دوستان شما فیلم بپرسم که ابتدای امسال ایشان را از دست دادیم. نادر طالب‌زاده. دوستی شما با ایشان چگونه شکل گرفت؟

به نادر طالب‌زاده گفتم: من کمی لهجه صریحی دارم. پاسخ داد: "راحت باش، بیا و صحبت کن." من هم در آن برنامه راحت صحبت کردم. 5 روز بعد دوباره به من زنگ زد و گفت: "برنامه‌ای که داشتیم بیشترین استقبال را طی عمر 10 ساله‌اش داشت."

آقای ابراهیم حاتمی‌کیا، نادر طالب‌زاده را به من معرفی کرد. فریب به 30 سال پیش و بعد از ساخت فیلم سینمایی «خاکستر سبز»، حاتمی‌کیا مرا به انجمنی در بلوار کشاورز دعوت کرد و آقای طالب‌زاده را در آنجا دیدم. البته قبل از رفتن به بوسنی هم ایشان را در حوزه هنری دیده بودم. دوستی ما با آقای طالب‌زاده ادامه پیدا کرد و در برخی جاها همدیگر را اتفاقی می‌دیدیم. بعد از ساخت مستند «خاطراتی برای تمام فصول» که درباره مجروحان شیمیایی بود ارتباط ما بیشتر شد. ایشان مرا به برنامه «راز» دعوت کرد. خاطرم هست که به ایشان گفتم که من کمی لهجه صریحی دارم. پاسخ داد: "راحت باش، بیا و صحبت کن." من هم در آن برنامه راحت صحبت کردم. 5 روز بعد دوباره به من زنگ زد و گفت: "برنامه‌ای که داشتیم بیشترین استقبال را طی عمر 10 ساله‌اش داشت." سپس درخواست کرد که درباره معماری مکه صحبت کنم.

- امکان دارد سخنان‌تان درباره خاطراتی برای تمام فصول در آن قسمت از برنامه «راز» را بگویید؟

درباره آن هواپیمایی صحبت کردم که مجروحان شیمیایی را از تهران به وین آورده بود. آن روز واقعاً شوک بزرگی برای من بود. اولین هواپیمایی بود که مجروحین را از ایران به اتریش می‌آورد. قرار بود ساعت 9 شب به زمین بنشیند، اما 2 صبح آمد. پروفسور «فرای لینگر» که به نظرم باید اسمش را در تاریخ بنویسیم، فردی توانمند، بزرگ‌منش، انسان‌دوست و خدادوست بود. مسیحی بود اما خدادوست بود. خاطرم هست که در اتریش همه نگران بودیم.

نفر وسط، پروفسور فرای لینگر

هواپیما نشست، در باز نشد و آرام آرام قضیه جدی می‌شد. گفتند: «صبر کنید، هواپیما وضعیت خوبی ندارد. ماسک‌هایی آوردند و...» وقتی وارد هواپیما شدیم با دنیای عجیب و غریبی روبه‌رو شدیم. هواپیمای بزرگ 747 بدون صندلی بود و مجروحین شیمیایی کف آن خوابیده بودند.

در همان برنامه «راز» شکایتی از مسئولین صدا و سیما کردم. گفتم: هر فیلم و سریالی ساخته می‌شود، همه بازیگران آن می‌آیند و تقدیر می‌شوند، اما یکبار نشد یکی از مسئولین تلویزیون سراغ یکی از این رزمندگان که در مستند «خاطراتی برای تمام فصول» حضور داشتند، برود و از آنان تشکر کند. این بی‌توجهی خیلی مرا اذیت کرد و در همان برنامه خطاب به مدیران تلویزیون گفتم: «شرم باد به چنین مدیرانی که به سریال‌های داستانی این همه بها می‌دهند، اما سراغی از این مجروحین نمی‌گیرند.» هیچ وقت نگفتند شماره‌ای از آنان به ما بدهید تا بهشان زنگ بزنیم.

وقتی وارد هواپیما شدیم با دنیای عجیب و غریبی روبه‌رو شدیم. هواپیمای بزرگ 747 بدون صندلی بود و مجروحین شیمیایی کف آن خوابیده بودند.

- طالب‌زاده مستندساز خوبی بود؟

او فرد بسیار متفکری بود، اما شاید موقعیت خوبی فراهم نشد که مستندساز خوبی بشود. موضوع او فقط فیلم و فیلمسازی نبود، این قدر دلسوز اسلام و انقلاب بود که شب و روز برایش کار می‌کرد. او بسیار متمرکز بود و به خوبی سینما را می‌شناخت. برای جمع‌آوری آرشیو سینمای مستند بسیار زحمت کشید.

- چون ایشان در آمریکا درس خوانده بود، در برهه‌ای به نظر می‌رسید که مورد پذیرش قرار نگرفت. حتی به نظر می‌رسید که بعد از رفتن آوینی تنهاتر هم شد؛ آیا درد و دلی با شما در این زمینه داشت؟

بله. خیلی. چون من هم مانند او بودم. من وقتی از اتریش آمدم با این که مسئول جانبازان بودم و با حاتمی‌کیا فیلم ساخته بودم، باز هم باید خودم را ثابت می‌کردم.

در جمله‌ای کوتاه بگویم که ما باید خودمان را ثابت می‌کردیم. نادر طالب‌زاده انسان بزرگی بود و شخصاً به او احترام زیادی می‌گذارم، اما وقتی آمد شک داشتند که چرا چنین فردی از آمریکا به ایران آمده است؟ او باید در ابتدا خودش را ثابت می‌کرد. از آقای حاتمی‌کیا همیشه می‌پرسیدم چرا در ایران هر کسی از آن طرف می‌آید، بهش مشکوک هستید و می‌گویید چرا آمده است؟

در جمله‌ای کوتاه بگویم که ما باید خودمان را ثابت می‌کردیم. نادر طالب‌زاده انسان بزرگی بود و شخصاً به او احترام زیادی می‌گذارم، اما وقتی آمد شک داشتند که چرا چنین فردی از آمریکا به ایران آمده است؟

آقای نادر طالب‌زاده در عمل بدون اینکه شعار بدهد، با همان سکوت و نگاهش‌، کارهای بزرگی انجام داد. او آدم متفکری بود و می‌توانست افکارش را در حوزه سینما ارائه کند. من به شما می‌گویم که او در حوزه‌ای که شناخت داشت، زحمات زیادی کشید. هر وقت به دفتر او می‌رفتم این قدر کفش جلو درب دفترش زیاد بود که یاد مسجد می‌افتادم!

این اواخر صحبت‌های زیادی با او داشتم. خاطرم هست 5-6 روز مانده به فوتش، ویسی را برای من فرستاد که بسیار عجیب بود. در آنجا می‌گفت: "با این حال بدم، دوباره دارم این بانوی مقدس را تماشا می‌کنم. چه کردی کریمی؟!" فیلم مستند بانو قدس ایران را بسیار دوست داشت. البته مرا نقد هم می‌کرد.

5-6 روز مانده به فوتش، ویسی را برای من فرستاد که بسیار عجیب بود. در آنجا می‌گفت: "با این حال بدم، دوباره دارم این بانوی مقدس را تماشا می‌کنم. چه کردی کریمی؟!"

- نظر شما درباره سینمای حاتمی‌کیا چیست؟

درباره آقای حاتمی‌کیا باید نکته‌ای را بگویم که از فیلم‌هایش مهم‌تر است و آنهم منش و لوتی‌بودنش است. می‌گویند او آدم خشنی است، ولی در باطنش چیز دیگری است. او به برخی از بچه‌های سینما که در مضیقه بودند، کمک کرده است.

از سویی دیگر، فکر می‌کنم که حاتمی‌کیا تحلیلگر بسیار خوبی برای سینمای مستند است. در جلسات خانه مستند که او حضور دارد و یا در داوری‌ها، بارها دیده‌ام که تحلیل درستی نسبت به فیلم‌های مستند دارد. این قدر فیلم را دقیق می‌بینید که می‌تواند هسته و جوهره‌اش را به درستی بفهمد.

- حرف پایانی؟

امیدوارم مسئولان بیشتر از سینمای مستند حمایت کنند. در ارزیابی مالی فیلم‌ها دقت کنند. منظورم این نیست که به هر فیلمی پول زیاد بدهند، اما وقتی فیلمی پژوهش دارد باید به آن بیشتر توجه کرد. این فیلم‌ها سرمایه‌گذاری برای آینده است. من با بسیاری از مستندسازان در ارتباط هستم. بعضی از آنان وضعیت مالی خوبی ندارند. این افراد نیاز به کمک دارند.

روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟ 2
روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟ 3
روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟ 4
روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟ 5
روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟ 6
روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟ 7
روایت دوست 30 ساله "نادر طالب زاده" از آخرین روزهای زندگی حاج نادر /"از کرخه تا راین" چگونه کلید خورد؟ 8