روایت طبیب جانباز 70 درصد از انگیزه پزشک شدن پس از جنگ / ماجرای ترکشی که جرقه ورود به رشته پزشکی شد
دکتر فرناد ایمانی؛ فلوشیپ درد و جانباز 70 درصدی که روشی نوین را در جراحی ستون فقرات راهاندازی کرده که عوارض ناشی از جراحی را کاهش میدهد؛ ماجرای ورود به رشته پزشکی و جانباز شدنش را روایت میکند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، زمانی که جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز شد از همه اصناف با هر سن و سالی برای دفاع از خاک این کشور به میدان رفتند. در این بین نوجوانانی نیز بودند که آن روزها دکتر، مهندس و خلبان شدن آرزویشان بود اما اولویت اولشان، این بود که یک وجب از خاک وطنشان، به دست دشمن نیفتد و برای همین عازم جبهه شدند.
امروز همزمان با ولادت با سعادت حضرت ابالفضل العباس (ع) که به پاس قدردانی از جانبازان دلاور ایران، به عنوان روز جانباز نامگذاری شده است؛ به سراغ پزشکی رفتیم که با وجود جانبازی 70 درصدی، روشی نوین را در جراحی ستون فقرات راهاندازی کرده و سالانه تعداد زیادی از بیماران را از درد نجات میدهد.
دکتر فرناد ایمانی، متخصص بیهوشی و فلوشیپ درد؛ متولد 23 بهمن سال 1346 است که در 16 سالگی دیپلم گرفته و وارد رشته پزشکی شده است.
او ماجرای اعزام شدن به جبهه را اینطور روایت میکند: «من در سال 1360 و زمانی که 14 سال داشتم از کرج عازم جبهه شدم. در سال 1361 در عملیات رمضان ترکش به من اصابت کرد و جانباز شدم؛ در سال 63 به سرپل ذهاب اعزام شدم و در سال 65 در عملیات کربلای 4 و کربلای 5 بودم و در سال 67 در عملیات مرصاد شرکت داشتم.»
ماجرای ترکشی که جرقه ورود به رشته پزشکی شد
صورت دکتر ایمانی تاکنون بارها مورد عمل جراحی قرار گرفته است؛ چشم راست او نابینا و پروتز است و چشم دیگرش نیز ترکش خورده است اما این فوق تخصص درد که روشی نوین را برای جراحی ستون فقرات راهاندازی کرده، کمر ناامیدی را شکسته است.
در پاسخ به این سؤال که چه شد پزشک شدید؟ میگوید: «پدرم ارتشی و مادرم معلم بود؛ من درگیر جبهه و بسیج بودم اما به لطف خدا درسم خوب بود. در سال 1361 در عملیات رمضان ترکش به من اصابت کرد و همین امر یکی از مسائلی بود که باعث شد احساس کنم نیاز است پزشکی بخوانم تا بتوانم دردی را تسکین دهم. در دانشگاه علوم پزشکی ایران در رشته پزشکی قبول شدم و در سال 1371 درسم پایان یافت و سپس وارد رشته بیهوشی و عضو هیئت علمی شدم. بعد از مدتی درخواست دادیم که وزارت بهداشت رشته فلوشیپ درد را راهاندازی کند و الان 17 سال است که داریم فلوشیپ فوق تخصصی تربیت میکنیم.»
از حس و حال او نسبت به طبابت پس از سالهای جنگ تحمیلی میپرسم؛ به شهید شدن تعدادی از دوستان نزدیکش اشاره میکند و میگوید: «یکی از سنگین ترین عملیاتی که تجربه کردم کربلای 5 بود؛ ما یک گروه 5 نفره از رزمندهها بودیم که با یکدیگر عهد کرده بودیم تا پایان مانند برادران واقعی، پای یک دیگر بایستیم. از آن گروه تعدادی از دوستان شهید شدند و این بار سنگین روی دوش من ماند و احساس کردم باید تلاش کنم تا از این امتحانی که خدا از من گرفت روسفید و سربلند بیرون بیایم و بتوانم کار خیری انجام دهم که رضایت شهدا و شفاعت آنها را به همراه داشته باشد. حس خودم در درجه اول، قصور خدمت است و هرکاری هم که انجام دادهام جز کم کاری نیست اما اگر به عنوان پزشک بتوانم کاری انجام دهم تا مشکل مریض حل و درد او کم شود و دعای خیر بیمار و خانوادهاش پشت سرم باشد؛ برایم کافی است.»
راهاندازی روشی نوین در جراحی ستون فقرات
دکتر ایمانی از جمله پزشکانی است که با راهاندازی روشی نوین در جراحی ستون فقرات، توانسته ایران را جزو کشورهای موفق در انجام این عمل جراحی قرار دهد و عوارض جراحیهای ستون فقرات تا حد زیادی کاهش یابد؛ این روش بیمار را بدون جراحی باز، درمان میکند؛ در این باره میگوید: «در سال 1384 از طریق دانشگاه علوم پزشکی به وزارت بهداشت درخواست دادیم که رشته فوق تخصصی درد را راهاندازی کند؛ مدتی بعد این رشته تأیید و منجر به تربیت متخصصین درد شد. روشی که راهاندازی شد؛ روش جراحی کم تهاجمی ستون فقرات است که بدون باز شدن بدن بیمار، میتوان این جراحی را برای بیمار انجام داد؛ این نوع جراحی عارضه کمتری دارد و تلاش میکنیم مشکلاتی نظیر دیسک کمر، تنگی کانال نخاع و... را با این روش درمان کنیم. مزیت این روش این است که آسیب بافتی کمتری به بیمار میزند و قسمتهای کمتری از بدن بیمار نیاز به برش پیدا میکند. طول دوره نقاهت بعد از جراحی با این روش کمتر است و در مواردی که بیمار سن بالا و عوامل خطر داشته باشد میتوان از روش جراحی بسته و کم تهاجمی ستون فقرات استفاده کرد.»
درمان نوزاد یکی از مقامات اروپایی با روش جدید
دکتر ایمانی، با استفاده از این روش، نوزاد یکی از مقامات اروپایی را نیز درمان کرده است؛ تمایلی به افشای نام بیمار و جزئیات جراحی ندارد اما درباره این جراحی میگوید: «مزیت روشهای جراحی کم تهاجمی این است که در هر سنی از نوزادی و کودکی تا سالمندی میتوان آن را انجام داد؛ میزان آسیب بافتی کمتر و طول دوره ریکاوری کوتاهتر میشود.»
میپرسم جراحی با جانبازی 70 درصدی سخت نیست؟ میگوید: «تنها تأثیری که جانبازی روی طبابتم گذاشته این بوده که من را مصرتر کرده تا جراحی های بیشتری انجام دهم و مطالعه بیشتری کنم تا دردهای بیشتری را تسکین دهم.»
روایتی از جانباز شدن در عملیات رمضان
ماجرای جانباز شدنش را این گونه روایت میکند: «من در سال 1360 به منطقه اعزام شدم. در عملیات رمضان، حدوداً ساعت 8 شب بود که به سمت خاک عراق پیشروی کردیم. پس از یک ساعت پیشروی، نیروهای عراقی متوجه حضور ما شدند و همه روی زمین خوابیدیم تا تیری به ما اصابت نکند. من بلندشدم و ناگهان روی زمین افتادم؛ به محض زمین خوردن در یک متری خود انفجار را احساس کردم. هنوز برق انفجار توی ذهنم هست. در بین آنهمه گلولهای که به سمت رزمندهها شلیک میشد ایستادم و دستم را جلوی صورتم گرفتم و دیدم تمام صورتم پر از خون است. با بالگرد من را به اهواز منتقل کردند؛ تا چند روز بینایی نداشتم و فقط صدای پرستاران و پزشکان را اطرافم میشنیدم که میگفتند این مجروح جنگ چه قدر کم سن و سال است و دلشان به حال من میسوخت.»
لطف خدا عامل موفقیت اعمال جراحی است
میپرسم مهمترین درسی که از جبهه و طبابت گرفتید چه بوده؟ میگوید: «آنچه در سالهای جنگ و جراحی آموختهام این است که اولین و مهمترین عامل در موفقیت، لطف خداست و نباید به خود مغرور شویم. هر زمانی که فکر کنیم بهترین جراح هستیم و بهترین عمل جراحی را انجام دادهایم؛ بیمار ممکن است دچار عارضه شدید شود و هر زمان که امیدی به بهبودی بیمار نیست؛ ناگهان بهبود مییابد.»
جالبترین خاطرهاش از این موضوع را اینگونه روایت میکند: «یک روز یکی از بیماران را جراحی کردم که جراحی بسیار سنگینی بود و وقتی بعد از عمل از ستون فقرات بیمار عکسبرداری شد مطمئن بودم که بیمار فلج خواهد شد. بعد از عمل و پس از چند روز که میخواستم بالای سر بیمار حاضر شوم دیدم که بیمار داخل اتاق دارد به راحتی راه میرود؛ این نشان میدهد علاوه بر اقدام درمانی که انجام میشود؛ قدرت خداوند باعث بهبودی بیمار میشود و ما هیچ کارهایم.»
مهاجرت را اشتباه میدانم
دکتر ایمانی اگرچه سفرهای خارجی زیادی داشته اما مهاجرت کردن را اشتباه میداند: «من بیش از 200 سفر خارجی داشتهام ولی علیرغم این که شرایط برای مهاجرت مهیا بود؛ هیچوقت به این مسئله فکر نکردم که در کشورهای خارجی مشغول به فعالیت شوم زیرا خداوند این توفیق را به ما داده که در هوای وطن اسلامی خود نفس بکشیم و به مردم خودمان خدمت کنیم.»
معتقد است بخشی از مهاجرت پزشکان جوان به کشورهای خارجی مربوط به بی توجهی برخی مسئولین به مشکلات پزشکان است و بخشی نیز ریشه در مسائل فرهنگی و اعتقادی دارد. میگوید: «وقتی فرزندمان را از کودکی در مدارس غیرانتفاعی ثبت نام میکنیم و وظیفهای جز درس خواندن را برای او تعریف نمیکنیم و او را برای دکتر و مهندس و... شدن میپرورانیم و او را موظف میکنیم که حتماً در فلان دانشگاه و رشته پذیرفته شود؛ این مسئله برای فرزندمان جا میافتد که همه چیز فقط محدود به مادیات است و اخلاق، اعتقاد، احسان و نیکی و خدمت به وطن اهمیتی ندارد. همین بچهها وقتی بزرگ میشوند ملاکهای مادی را مهمتر از سایر عوامل میدانند و برای همین نیز بخشی از آنها اقدام به مهاجرت میکنند؛ البته آواز دهل از دور خوش است و پزشکانی که به کشورهای خارجی میروند سختیهای زیادی را متحمل میشوند که اگر این سختیها را در همین کشور تحمل کنند؛ چه بسا شرایط بهتری داشته باشند.