روشنفکران نیهیلیسمگرایی خود را اصلاح کنند / دعوت به واقعیت تاریخی
استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در سلسله نشستهای «عاشورا و امروز ما» گفت: روشنفکران خود را از بخش عمدهای از نیروهای محرک جامعه جدا کردهاند؛ من همه را دعوت به واقعیت تاریخی میکنم.
استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در سلسله نشستهای «عاشورا و امروز ما» گفت: روشنفکران خود را از بخش عمدهای از نیروهای محرک جامعه جدا کردهاند؛ من همه را دعوت به واقعیت تاریخی میکنم.
به گزارش خبرگزاری مهر، بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، در ادامه سلسله نشستهای «عاشورا و امروز ما» که از سوی خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن اندیشه و قلم برگزار میشود با بیان اینکه وجدان تاریخی بحثی مهم برای همه ملتهاست، گفت: اولین بار هگل مفهوم بنیادی روح را مد نظر قرار داد، تا جایی که میتوان گفت فلسفه هگل فلسفه روح است؛ سوژه دکارتی، من در خود فرو بسته است که ذات آن چیزی جز اندیشیدن نیست و جهان در حکم یک شیء و ذهن انسان در حکم آئینه است ولی روح هگلی در زمان و تاریخ تجلی دارد و تاریخ چیزی جز ظهور روح نیست. به زبان ساده ذهن در نسبت با روح کنشگر میشود و عمل میکند.
وی افزود: یک هندی، غربی و ایرانی هر کدام جهان را از منظر تاریخ خودشان نگاه میکنند؛ البته یک غایت کلی برای بشر یعنی خودآگاهی وجود دارد و نظام خانواده، دین، اقتصاد و نظام حقوقی و سیاسی همه از نوعی وحدت برخوردار هستند. هگل میکوشد وحدت عناصر دور از هم را نشان دهد. هگل از تعبیر جوهر جمعی استفاده میکند؛ او معتقد است فرهنگ هم جوهر اجتماعی دارد و جامعه و فرهنگ چیزی نیست که ما هر کاری بتوانیم با آن بکنیم بلکه جوهر جمعی با ما مقابله خواهد کرد. یعنی جامعه مومی نیست که هر طور بخواهیم شکل دهیم.
عبدالکریمی تصریح کرد: از دید هگل نظامی از حیات فرهنگی و اخلاقی یک ملت وجود دارد و کنش و فهم افراد در نسبت با این جوهر جمعی قوام خواهد یافت؛ در این صورت فرد به عنوان فرد، نمود عقل نیست زیرا عقل نمود جمعی دارد. روشنفکران جهان سومی دائما از دموکراسی و عقلانیت حرف میزنند ولی تا این عقلانیت از فردیت وارد وجدان جمعی نشود نمیتواند واقعیت پیدا کند و در سطح وهم خواهد ماند.
وی با اشاره به دیدگاه ارنست رنان بیان کرد: او معتقد است ملت، یک روح و اصل معنوی است و چنین نیست که وجود مردمی در یک سرزمین ملت تشکیل دهند بلکه ملت بودن برخوردار بودن از روح جمعی است؛ او معتقد است که شرقیها دارای روح فلسفی و عرفانی هستند ولی سامیها ایده خدای واحد را دارند و مسیحیت نگاه جهانشمول ارائه میدهد. دورکیم هم از تعبیر وجدان جمعی به عنوان نظام اخلاقی و اجتماعی استفاده میکند؛ از دید وی، این وجدان جمعی مستقل از افراد است. فرد دیگری که از مفهوم روح ملت سخن گفته گوستاولوبون است؛ او معتقد است هر ملتی روح خاصی دارد که در طی قرون تغییر نمییابد و یا دستخوش تغییرات محدود میشود؛ زیکفرید هم در کتابش از روح ملتها صحبت کرده است و برای هر ملتی، یک روح قائل است؛ یونگ هم از مفهوم ناخودآگاه جمعی و کهن الگوها استفاده کرده است. از دید وی همانطور که در افراد اختلالات روانی داریم در جامعه هم ممکن است رخ دهد.
تعبیر هانری کربن از اسلام ایرانی
وی افزود: مرحوم بازرگان هم معتقد بود ما ایرانیها روحیات خاصی داریم؛ هانری کربن هم تعبیر اسلام ایرانی را به کار برده و معتقد است ایرانیها ویژگیهایی دارند که با سامیها و اعراب فرق دارد؛ معتقد است وقتی اسلام آمد در روح و فهم ایرانیها پژواک خاصی یافت و از ویژگیهای آن نزدیکی به عرفان و فلسفه است. به همین دلیل بنیادگرایی به معنای خشن در ایران وجود ندارد بلکه بنیادگرایی رقیقی را شاهدیم. شریعتی در دروس تاریخ ادیان از روح اقوام مانند روح هندی، آریایی و... و وجدان مغفول اجتماعی سخن گفته است؛ وی معتقد است درک وجدان مغفول بسیار مهم است و روشنفکر باید این وجدان را بشناسد در غیر این صورت نخواهد توانست با جامعه ارتباط بگیرد؛ شریعتی توانست با وجدان مغفول جامعه ارتباط بگیرد و اثرگذاری تاریخی هم داشت.
عبدالکریمی بیان کرد: مسئله اصلی امروز ما، ایران شدن ایران و کشور شدن کشور است؛ برای اینکه یک جماعت به ملت تبدیل شود نیازمند تاریخ و سنت و سنت تاریخی است؛ یک جماعت برای تبدیل شدن به ملت نیازمند غرور و افتخار ملی و حس احترام به خویش است؛ اگر فردی بی غرور باشد نمیتواند ارتقاء یابد و اگر ملتی هم این طور باشد نمیتواند در صحنه بینالمللی مواضع خوبی بگیرد؛ البته غرور ملی بی جهت و بی مبنا هم میتواند سبب نژادپرستی، ستیزهجویی، ظهور امپریالیسم و ظلم به دیگران باشد.
استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، اضافه کرد: یکی از وظایف روشنفکران جامعه این است که نشان دهند چه چیز موجب افتخار و چه چیزی موجب شرمساری یک ملت است و باید مسائل تاریخی را بازسازی کنند؛ نزاع سیاسی و اجتماعی نزاع بر سر روایتهاست و هر کسی بهتر بتواند این روایت را بیان کند در ایجاد حرکتهای اجتماعی موفقتر است. این فرهنگ متاسفانه در ایران به وجود آمده که ما ایرانیها چیزی نداریم و هرچه هست متعلق به غرب و تمدن غربی است.
وی تاکید کرد: چپگرایان به ظاهر رادیکال معتقدند در بین ما شیعیان هیچ ارزشی وجود ندارد و مجموعهای اوهام و بی خردی و پلشتی در تاریخ ایران نهفته است؛ امروز همه روایتگر انحطاط و شکست در تاریخ ما شدهاند البته من نمیگویم در تاریخ ما شکست و انحطاط نبوده ولی همه تاریخ ما این طور نیست. این که به تمسخر از فرهنگ خود رو بیاوریم خطرناک است اگر برخی جریانات اصرار دارند بگویند هر موفقیتی وجود داشته برای روحانیت است و هر شکستی بوده برای روشنفکران است، این تاریخسازی است و برعکس. تاریخ ما در گذشته و حال و همین وضع کنونی، ارزشهای والایی دارد؛ خطر این است که ما به بسط فرهنگ خودویرانی و تمسخر از خود رو بیاوریم. روی آوردن ایرانیان به اسلام و شیعه و عشق ایرانیان به حسین (ع) یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی و شیعه و از بزرگترین سرمایههای ملی ما هست؛ عشق به حسین (ع) در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست و در همان حال از دل سنت عاشورایی به هیچ وجه قبیلهپرستی، ستیزهجویی، جنگطلبی و تجاوز به حقوق دیگران بیرون نمیآید. حسین (ع) چسب و عامل نگهدارنده برای امت و ملت کردن جامعه ایرانی است و این دفاع بدی است که حسین (ع) را به یک رهبر فرقهای تبدیل میکنند؛ حسین (ع) سرمایه بزرگ تاریخ بشریت و تاریخ شیعه است. حسین (ع) با جهل و خرافه هیچ نسبتی ندارد؛ او مظهر پاکی، نجابت، آزادگی، مبارزه با ظلم است و حتی در مبارزه با ظلم بی ادبی و خشونت ندارد و حتی وقتی اهل بیتش مورد هجوم هستند کرامت انسانها را حفظ میکنند.
وی با بیان اینکه چپگرایان مخالف وضع کنونی به خاطر کینه از قدرت سیاسی به سهولت این همه ارزش را به تاراج گذاشتند، اضافه کرد: آنچه جاهلان نوپرست و روشنفکران متوهم شیفته عقلانیت مدرن، از حسین (ع) میفهمند و حسین را قمهزدن و شلهزرد پختن میدانند؛ هیچ نسبتی با وجدان تاریخی ما ایرانیان ندارد؛ روشنفکران چپنمای ما به خاطر دستمال سیاست و اعتراض به وضع موجود، قیصریه تاریخ و فرهنگ و جدان ملی ما را مورد تهاجم قرار میدهند با این توجیه که پیرامون سنت عاشورایی ما خرافات شکل گرفته است.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی اضافه کرد: روشنفکران چپگرای ما، به نام مبارزه با ظلم، ظلم بزرگی به ایرانیان می کنند و به نام مقابله با استبداد دینی، می خواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند. درحالیکه حسین (ع) به این دلیل با معاویه و یزید بیعت نکرد که آنها میخواستند نظام اسلامی پیامبر (ص) را به نظامی موروثی و قبیلگی تبدیل کنند، این تذکار را هم بدهم که برخی دوستان نادان انقلاب، از تبدیل نظام کشور به نظام موروثی سخن میگویند و در این صورت ارتباط ما با نهاد عاشورا قطع میشود؛ خرافاتی پیرامون عاشورا شکل گرفته ولی هیچگاه جوهره آزادیخواهی این واقعه عظیم را حذف نکرده است.
عبدالکریمی بیان کرد: شبه روشنفکران نباید به نام علم و عقلانیت مدرن، سمبلهای ملت ایران را که در سر بزنگاههای تاریخی مسیر حرکت را نشان میدهد از آنان بگیرند و در برهوت بی هویتی رها کنند؛ چپگرایی موجود جامعه ما حاصل نوعی نیهیلیسم است و به بی کنشی همه چیز منتهی خواهد شد زیرا با نفی حسین (ع) بنیادی برای کنش ملی باقی نخواهد ماند؛ آیا وقت آن نیست که روشنفکران چپنما به مسیری غیر از مسیر یک قرن اخیر رو بیاورند؛ اینها تصور داشتند انقلاب خواهد شد و قدرت در دست آنان قرار میگیرد و حوادث تاریخی نشان داد که مسیر خود را طی میکند.
عبدالکریمی اظهار کرد: اگر تحولاتی هم در یکی دو دهه آینده صورت بگیرد جریاناتی به صحنه بازخواهند گشت که با وجدان تاریخی ملت پیوند خوردهاند؛ طالبان از حاکمیت کنار زده شد ولی بعد از 20 سال به قدرت برگشت زیرا با تودهها ارتباط داشت. ما نباید به سمتی حرکت کنیم که ملت ما در نظام نیهلیسم جهانی هضم شود؛ دانشگاهیان ما همسو با نظام جهانی میاندیشند و پژواک نیهیلیسم جهانی را رهاییبخش تلقی میکنند و به این دلیل الهامبخشی حسین (ع) در تاریخ ملت ایران را به سهولت نادیده میگیرند.
وی گفت: روشنفکران خود را از بخش عمدهای از نیروهای محرک جامعه جدا کردهاند؛ من همه را دعوت به واقعیت تاریخی میکنم؛ چپگرایان پایبندی ملی به ارزشها و فرهنگ کشور را به منزله تاییدی بر فجایع موجود و همسویی با قدرت سیاسی موجود تلقی میکنند؛ ما باید از واقعیات اجتماعی به سوی آرمانها حرکت کنیم.
ایرانیبودن مصیبت نیست
عبدالکریمی با انتقاد از چپگرایانی که سخن از کشور و عرق ملی را به منزله تایید وضع موجود می دانند و به همین دلیل سرمایه های ملی را انکار می کنند، گفت: امروز، روشنفکران ما سرشار از انزجار از خویشتن هستند در حالیکه بالیدن به ارزش ها، انگیزه کنشگری و جدایی ملت از رخوت است.ملت ما در تاریخ خطاهایی دارد اما در رفتن به سوی اسلام و حسین درست عمل کرده و سرمایه های بسیاری دارد. ما زمانی کانون معنوی جهان بودیم و در میان تفکر معنوی هندی و عشق شرقی و عقل یونانی و غربی، چهارراه تلاقی رویدادهای بزرگ جهان بودیم. ایرانی هرگز برده نبوده و برده داری هم نکرده و بت پرست نبوده است.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی تصریح کرد: ملت ایران حتی در این شرایط بد تاریخی که تحت شدیدترین تحریمهای ظالمانه است اخلاقیترین ملت جهان است؛ انقلاب و بچههای انقلاب ما تنها نیروی «نفی» در جهان هستند، بنیادگرایی و خشونت در جامعه ما وجود دارد ولی به هیچ وجه با کشورهای اسلامی دیگر قابل مقایسه نیست؛ ما به جای اینکه ایرانی بودن را مصیبت نشان دهیم تا همه فرزندانمان آرزوی رفتن از این کشور را داشته باشند، کمک کنیم تا ایرانیان، ایرانی بودن را به منزله فرصت عالی برای خلق ارزشهای متعالی درک کنند و معتقدم حسین بن علی (ع) میتواند در این هویت به شدت نقشآفرین باشد.
وی افزود: ما میتوانیم بگوییم ایرانی از ترس عرب مسلمان شد، ولی تفسیر دیگر این است که ما به دلیل تعالیم نهفته در تاریخ محمد (ص) ایمان آوردیم و دعوت پیامبر را مقبول و عقلانی و مناسب با فطرت دانستیم و مسلمان و شیعه شدیم و این ملت براساس عدالت و آزادی بود که در برابر نظام خلافت ایستاد و در دفاع مقدس هم در برابر نظام سلطه ایستاده و در برابر تحریمها مقاومت کردهاست؛ این ملت، ملت حسین (ع) است و تا زمانی که پیرو مکتب حسین (ع) است، نه قدرت داخلی و نه قدرت خارجی نمیتواند با این ملت کاری بکند.
وی در پایان تاکید کرد: دوستان ناآگاه حسین (ع) و برخی روشنفکران ما ما دولبه یک قیچی برای قطع کردن رابطه ملت ما با حسین بن علی هستند. اما حسین (ع) رهبر مذهبی یک فرقه دینی نیست؛ امام بزرگ انسان است؛ او آزاده بود و علیه جرم و استبداد و سلطه ایستاد.