پنج‌شنبه 8 آذر 1403

روشنفکری که نمی خواست ایران در تمدن غربی هضم شود

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
روشنفکری که نمی خواست ایران در تمدن غربی هضم شود

روشنفکران در ایران نیمه اول قرن 14 شمسی، از مهم‌ترین طیف‌های اجتماعی محسوب می‌شدند که در کنار برخی تأثیرات منفی‌ای که در فرهنگ و اندیشه کشور ایجاد کردند، حامل برخی بصیرت‌افزایی‌های مهم و اساسی در جامعه ایرانی بودند.

علی شریعتی متولد سال 1312 در خراسان، یکی از شخصیت‌های برجسته فکری در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود که با رویکرد انتقادی خود و طرح مباحث بدیع و مورد نیاز جامعه، بالاخص برای قشر جوان آن روزگاران، تأثیرات بسیار زیادی را در فضای فکری دوران و سامان خود گذاشت.

تاثیرات شریعتی به حدی عمیق و مهم بوده است که کمتر کسی از نسل دهه 40 و 50 می‌توان یافت که او را نشناسد و با آثار متنوعش آشنا نبوده باشد. در دوگانه سنت‌گرایان و روشنفکران، او صورتی روشنفکرمآب دارد، اما محتوای فکری او حاکی از دغدغه دین و سنت تاریخی ایران است.

شریعتی منتقدی است که از یکسو به عوام‌زدگی سنتی فکر و فرهنگ مردم ایران می‌تازد و افکار پوسیده‌ای را که به نام فرهنگ و عقیده در بین زندگی مردم جا خوش کرده نقد می‌کند، و از سوی دیگر از خطر رسوخ افکار روشنفکری بیم و انذار می‌دهد که مدینه فاضله‌شان غرب و سنت حسنه آنان مظاهر تمدن اروپاییان است.

در اینجا مناسب است بحث را با آوردن کلامی از خود شریعتی ادامه دهیم: « من می خواهم در اینجا به یک مسئله اساسی بپردازم. مسئله اساسی که در میان روشنفکران الان مطرح است و آن مسئله بازگشت به خویش است بسیاری از روشنفکران اعم از مذهبی و غیر مذهبی معتقدند که باید هر جامعه ای بر اساس تاریخ و فرهنگی که دارد روشنفکر شود و با تکیه به تاریخ و فرهنگ و زبان و عموم نقش روشنفکری و رسالت خودش را بازی کند.»

شریعتی برنامه خود را با عنوان «بازگشت به خویشتن» اسلامی پیگیری می‌کرد و معتقد بود با بازخوانی تعالیم اسلامی و پالایش ساحت دین از تفاسیر غلط، خرافه، عوام‌زدگی و تحریف باید به حقیقت دینی خویش بازگردیم تا بتوانیم در برابر هجوم تمدن غرب جان مقاومت داشته باشیم. برخلاف باور منکران و مخالفان مذهبی او باید معترف بود که شریعتی دست در انبان و کیسه دین داشته است و دغدغه او از تعالیم دینی، چیزی نیست که بتوان انکارش کرد. از «فاطمه، فاطمه است» تا «حسین وارث آدم» همگی شاهد بر این مدعاست که برنامه و طرح شریعتی از چیزی غیر از نظرگاه دین و سیره شخصیت‌های والایش نمی‌گذرد.

با مرگ آل احمد در سن 46 سالگی بر اثر سکته قلبی راه او از همان جایی که متوقف مانده بود توسط علی شریعتی دنبال می شود به عبارت دیگر شریعتی نقد آل احمد از فرهنگ سیاسی سکولار را تداوم می‌بخشد و نوک پیکانش به سمت غرب‌زدگان داخلی است که ایران را برای هضم در حاشیه تمدن غربی می‌خواستند.

اما شریعتی در نقد خود به سکولاریسم و مدرنیسم موجود در فرهنگ و سیاست ایرانی سخت می کوشید تا یک ایدئولوژی شیعیِ مدرن و فراگیر را که متضمن خصایصی اصیل است جایگزین ایدئولوژی های موجود کند. اگر نقد از مدرنیته ایرانی محور اساسی آثار افرادی چون احمد فردید و جلال آل احمد بود، نوشته‌ها و سخنرانی‌های علی شریعتی حاوی نظریه های خلاقانه در باب ایدئولوژی اسلامی است. از مجاهدین خلقی که بعدها مخالفین سرسخت نظام اسلامی شدند، تا حزب‌اللهی‌های درون انقلاب همگی متأثر از آرای علی شریعتی بودند. شریعتی را باید روشنفکری دانست که در پوشش کرواتی خود از اهمیت دین و آموزه‌هایش می‌گوید، این آوارگی شریعتی که خود بدان اعتراف می‌کند، علی مزینانی را در آغاز یک روش و منش جدیدی قرار داد که نمی‌توان او را در دوگانه مرسوم روشنفکری و سنت‌گرایی محدود کرد.

جوانان ایرانی، مخاطبان اصلی شریعتی هستند، در آثار او به خصوص به دوگروه توجه خاصی می‌شود: یکی دانشجویان محرومی که به طبقه متوسط سنتی تعلق دارند و دیگری زنان تحصیل کرده ای که دارای سوابق سنتی تری هستند. تا قبل از شریعتی، برای یک جوان مسلمان ایرانی سنتِ روشنی از انقلابی‌گری دینی و اجتماعی در شرایط مدرن که به نیازهای او پاسخ دهد وجود نداشت. ایدئولوژی غالب مبارزه، مارکسیسمِ سکولار و ملحدانه بود. ولی شریعتی با بازتعریفی جدید و البته مستند به آموزه‌های دینی و تاریخ امامان شیعه، تئوری جدیدی از مبارزه را معرفی کرد. به گفته علی میرسپاسی:«مطابق این تئوری یک مسلمان حقیقی می باید برای فروپاشاندن نظم اجتماعی موجود به مبارزه برخیزد. و انقلابی که شریعتی از آن سخن می گوید از یک ایدئولوژی با منشا عمومی تشکیل می شود و نه از ایدئولوژی های بیگانه غربی. شریعتی می‌کوشد با پیوند برقرار کردن میان گفتمان بازگشت به اصل و ایدئولوژی انقلابی بر تضادهای درونی نسلی از جوانان مسلمان فائق آید.»

چند دهه از فوت زودهنگام علی شریعتی می‌گذرد اما همچنان بصیرت‌افزایی‌های او در عرصه‌های گوناگون اجتماع و سیاست برای قشر کثیری از افراد اثرگذار است. او را باید سر سلسله روشنفکران متعهد به سنت دانست که با اولویت دین هم به پیکار تعصب و انجماد مذهبی رفتند، هم اندیشه‌های بیگانه عصر مدرنیسم را نشانه گرفتند.