شاید آخرین گزینه بهترین باشد؛ / خوشبختی نکونام جایی دور از زرق و برق ستارهها
شاید بتوان موقعیتی را که امروز جواد نکونام در آن قرار گرفته، چیزی شبیه یک غنیمت تلخ دانست.
به گزارش "ورزشسه" او در روزهای سختی سرمربی استقلال شده، کار دشواری در این تیم دارد و ابزار کافی برای رسیدن به نتایج دلخواه در اختیارش قرار نگرفته است. فهرست بازیکنانی که جواد خواهان جذبشان بود اما به باشگاههای دیگر در همین لیگ خودمان رفتهاند، از فهرست خریدهای این فصل استقلال طولانیتر است. با این حال هواداران باشگاه تمام قد حامی این مربی هستند؛ چراکه او با اصرار همین هوادارها انتخاب شده و دیگر همه میدانند که شرایط استقلال در این فصل چندان عادی نیست. بهنظر میرسد قرارگرفتن در چنین موقعیتی، یک فرصت ایدهآل برای نکو باشد تا به محبوبیتی فراتر از نتیجهها و جامها در استقلال برسد. مردم عموما بازنده و برندهها را از یاد میبرند اما فراموش نمیکنند چه کسانی در روزهای سخت کنارشان ایستاده اند. این یک فرصت فراموشنشدنی برای حرکت در مسیر جاودانگی خواهد بود.
پدری به اسم منصور پدر استقلال؛ این لقبی است که هنوز هم پورحیدی را با آن میشناسند. اگر او نبود و برای بازگرداندن زندگی به این باشگاه در سالهای پس از انقلاب تلاش نمیکرد، شاید امروز استقلالی هم وجود نداشت. او با سختیهای طاقتفرسای کارکردن در این باشگاه کنار آمد و تا آخرین روزهای زندگیاش نیز همواره مثل یک هوادار برای استقلال بود. شاید منطق آن روزها حکم نمیکرد که کسی سرمربیگری تیم ملی را برای کمککردن به تیم باشگاهی محبوبش رها کند، اما جاودانگی معمولا همیشه با نادیدهگرفتن منطقیترین تصمیمها رقم میخورد. شاید تصمیم منطقی در مورد نکو هم، این باشد که او از تیمی با این حجم از مشکلات بزرگ فاصله بگیرد و مربیگریاش را جای دیگری دنبال کند اما او بهدنبال فرار از این جایگاه نیست. جواد قبلا هم چندبار از استقلال پیشنهاد داشته و حالا به تیمی آمده که نشستن روی نیمکت آن، یکی از آرزوهای دوران مربیگریاش بوده است. اگر او به جنگیدن ادامه بدهد و حتی به قهرمانی لیگ برتر نرسد، باز هم محبوبیتش در بین هواداران اوج خواهد گرفت. خیلی از استقلالیهایی که شیفته پورحیدری هستند، او را بهخاطر جام بردن با آبیها دوست ندارند. دلیل این علاقه، به پیوند محکمی مربوط میشود که در سختترین روزهابین او و استقلال ساخته شد.
وقتی امیر، ژنرال شد همین روزهای سخت بودند که امیر قلعهنویی را به ژنرال محبوب آبیها تبدیل کردند. او در نخستین تجربه سرمربیگری دائم استقلال، جانشین مردی مثل کخ شد که باشگاه را به قعر چاه فرستاده بود. آن تیم زخمخورده، به یک انقلاب تمامعیار در ترکیبش نیاز داشت تا دوباره به سطح قهرمانی برسد. او بهخوبی میدانست که به جای ستاره خریدن در بازار، باید یک نسل جدید برای آبیها بسازد. چهکسی تصور میکرد پسر جوانی مثل طالبلو که ناگهان در نقشجهان روبهروی سپاهان فیکس شده، برای سالها مرد شماره یک دروازه این تیم شود؟ حتی ستارههای دیگری مثل صادقی، قربانی، اکبرپور و... همگی از ردههای پایه به استقلال رسیدند و با اعتمادی که قلعهنویی به آنها کرد، زندگی برایشان زیر و رو شد. امیر بهتدریج این تیم را ساخت و بهتدریج اعتمادبهنفس قهرمانی را به این تیم برگرداند. حتی چند سال بعد تیمی که قهرمانی لیگ هشتم را جشن گرفت نیز شرایط نسبتا مشابهی داشت. آن سال پس از پایان نقلوانتقالات، کسی باور نداشت تیمی که خرید خیلی شاخصی نداشته، با خرید مهره جوانی مثل خسرو حیدری از پاس یا جذب جانواریو از فولاد، قهرمانی لیگ برتر را جشن بگیرد.
آخرین گزینه، بهترین بود! نکو نخستین مردی نیست که روی نیمکت استقلال، با چنین مشکلات بزرگی روبهرو میشود. حتما به یاد دارید که منصوریان در نخستین فصل حضور در استقلال، ناگهان با پنجره بسته زمستانی نقلوانتقالات مواجه شد و حتی بعد از توافق با چند بازیکن، نتوانست آنها را جذب کند. علیمنصور راه بهتری را انتخاب کرد تا جوانهایی مثل مجید حسینی، فرشید اسماعیلی و امید نورافکن ناگهان به فوتبالیستهای درجهیکی تبدیل شوند. مشابه این کار را فرهاد مجیدی نیز انجام داد و با یک تیم جوان و کمستاره، قهرمان رقابتهای لیگ برتر شد. نکو هم باید خوشبختی را جایی دور از زرق و برق ستارهها پیدا کند. شاید این روش فورا جواب ندهد اما به همه ثابت خواهد کرد که او، مرد جنگیدن در روزهای سخت است. هشمهری