شجاعت یک چینی در سرایش شعر به زبان فارسی + فیلم
یوگویلی مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده زبان های خارجی دانشگاه پکن از جمله چینیهای علاقهمند به شعر و ادبیات فارسی است که شعرهای خود را به زبان فارسی میگوید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، زبان فارسی در چین سابقه دیرینهای دارد. پیشینه روابط تمدنی ایران و چین به بیش از 2600 سال میرسد و تعامل این دو کشور باستانی از عهد ساسانیان تداوم داشته و در دوره ساخت جاده ابریشم این روابط به اوج خود رسیده و هرچند در برههای ارتباطات کمتر شده اما پس از ظهور اسلام این مناسبات توسعه پیدا کرده است. بر اساس نوشتههای جهانگردانی مانند پادری اودوریک، مارکوپولو و ابن بطوطه، در دوران فعالیت راه ابریشم، زبان فارسی، زبان بین المللی و بازرگانی در مناطق چینی راه ابریشم بوده و به دستور امپراطوران چینی، در چین قدیم مدرسههایی برای تدریس زبان فارسی و تربیت کارمندان فارسیدان تاسیس شده بود که در اسناد تاریخی و رویدادهای چینی به آن اشاره شده است. وجود نسخههای خطی فارسی و تألیف کتابهایی از جمله فرهنگ فارسی در چین تالیف حسین وفایی در قرن دهم و منهاج الطلب نوشته محمد بن حکیم زینینی در دستور زبان فارسی در سال 1660 میلادی در صرف و نحو و زبان فارسی گواه این ادعاست.
با لشکرکشی مغولان به شرق و پایهگذاری دودمان مغولی یوان، تعداد زیادی از مسلمانان منطقه آسیای مرکزی و غربی به چین مهاجرت کردند که در میان آنها، ایرانیها و فارسی زبانها سهم قابل توجهی داشتند. از این رو زبان فارسی در این دوره، یکی از سه زبان رسمی چین و اولین زبان رایج میان مسلمانان مهاجر به چین شد. پس از فروپاشی حکومت مغولان و لزوم یادگیری زبان چینی برای مراوده به سایر مردم، زبان فارسی کم کم از زبان روزمره مسلمانان کنار گذارده شد، اما به دنبال برپایی نظام آموزشی علوم دینی، جایگاه زبان فارسی در مساجد و کلاسهای درسی علوم دینی به قوت خود باقی ماند.
زبان فارسی در چین زبان فرهنگی و دینی مسلمانان بوده است و هنوز هم در آموزشگاههای اسلامی که زبان چینی "نظام آموزشی مسجدی" خوانده میشود، زبان فارسی برای دانشجویان معارف اسلامی تدریس میشود. واژه هوی هوی که امروزه در زبان چینی به معنای مسلمان است، در چین قدیم معنای فارسی زبان و زبان فارسی داشت و چون فارسی زبان دینی و فرهنگی مسلمانان بوده، به تدریج هوی هوی در زبان چینی معنای مسلمان گرفته است. مطالعات تاریخی نشان میدهد که ورود اسلام به چین بر بالهای زبان فارسی بوده و مطالعات اسلامی با این زبان دلنشین در دلهای مردم آن دیار رخنه کرده است. بدین سان، هنوز نیت نمازهای یومیه، اسامی نمازها، شعائر اسلامی و جملات رسمی در عقد و ازدواج و بسیاری موارد دیگر هنوز به زبان فارسی ادا میشود، نباید تعجب کرد. علاوه بر آن، بسیاری از اصطلاحات اسلامی که در ایران به زبان عربی استفاده میشود، در چین به زبان فارسی بیان میشود.
نشانههای تاریخی رواج زبان فارسی هنوز در اصطلاحات روزمره دینی رایج در میان مسلمانان و بعضی از واژههای فارسی که وارد زبان چینی شدهاند، همچنین در کتیبهها و سنگ نوشتهها تاریخی که به زبان فارسی در سراس چین وجود دارند، نمایان است. تعداد نسخههای خطی فارسی نیز در چین فراوان است.
در اسناد چینی از مردمان غیر چینی به نام "پوسیو" یا "پوسه" نام برده شده که به پارسیان و پارسایان و ایرانیها اطلاق شده است. در چین قدیم (زمان سلسله منیگ) به دلیل نیاز به فهمیدن زبان فارسی، یک فرهنگ چینی به فارسی تالیف شد. در حوزههای علمیه سنتی در شین جیانگ شان دونگ، شان شی، فارسی زبان اصلی آموزش بوده و گسترش و کاربرد زبان فارسی در بین مسلمانان و غیر مسلمانان چینی مورد تحقیق بسیاری از پژوهشگران چینی بوده است.
روابط چین و ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با اجرای اصلاحات و درهای باز در چین در عالیترین سطح خود قرار گرفت و همچنان این تعامل ادامه دارد. سیاستمداران چین هر چند در ابتدای انقلاب از روند وقایع سیاسی ایران بسیار نگران بودند، اما با اعلام موضع «نه شرقی نه غربی» از سوی دولتمردان جمهوری اسلامی ایران، این اطمینان را پیدا کردند که انقلاب اسلامی موجبات افزایش نفوذ شوروی در منطقه را فراهم نخواهد ساخت. از همین رو با توجه به دیدگاههای مشترکی که میان رهبران دو کشور به وجود آمد، از آن پس ایران و چین در زمینه مبارزه با استیلا طلبی قدرتهای غربی همسو بوده و از یکدیگر پشتیبانی کردند.
نخستین کرسی زبان فارسی در سال 1957 میلادی با پیگیری پروفسور جی شیان لین شرق شناس و استاد برجسته دانشگاه پکن در این دانشگاه بدون هیچگونه مساعدت ایران یا کشورهای فارسی زبان آغاز به کار کرد. نخستین گروه از فارغالتحصیلان زبان فارسی دانشگاه پکن، از جمله مرحوم پروفسور زِن یان شِن، مرحوم پروفسور جان خونین و مرحوم پروفسور یهای لیانگ، هسته مرکزی گروهی را تشکیل دادند که با تربیت شاگردان بیشتر و تألیف و ترجمه آثار و مقالات و کتاب پیرامون زبان فارسی و فرهنگ و تمدن ایرانی، خدمات برجستهای برای توسعه زبان و ادبیات فارسی و ایرانشناسی ارائه کردند. پس از دانشگاه پکن، دانشگاه رادیو تلویزیون پکن و دانشگاه لویانگ، مراکز دانشگاهی دیگری بودند که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اقدام به تأسیس کرسی زبان فارسی کردند. پس از انقلاب نیز در دانشگاههای زبانهای خارجی شانگهای، دانشگاه مطالعات خارجی پکن، دانشگاه تجارت و بازرگانی پکن و دانشگاه شمالغرب شهر شی اَن کرسی زبان فارسی دایر و در هر دانشگاه دهها دانشجو در مقاطع مختلف به فراگیری زبان فارسی اشتغال داشته و بخشی از نیازهای دولت و شرکتهای اقتصادی چین به زبان دان و مترجم فارسی را برآورده میسازند. در جمهوری اسلامی ایران نیز تاکنون کرسی زبان و ادبیات چینی در دانشگاههای شهید بهشتی، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه اصفهان، دانشگاه سمنان و دانشگاه تهران دایر شده و دانشجویان علاقهمند به زبان و ادبیات چینی در این دانشگاهها در مقطع کارشناسی به تحصیل اشتغال دارند.
در ده سال اخیر و با فعالیت بنیاد سعدی فارسیآموزان بسیاری از چین در دورههای آموزشی شرکت کرده و به زبان فارسی تسلط پیدا کردهاند، در میان چینیها اساتید علاقهمند به زبان و ادبیات فارسی خصوصا شعر فارسی نیز بسیار است.
یو گویلی مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه پکن از حمله علاقهمندان به شعر و ادبیات فارسی است. علاقهمندی گویلی به زبان و ادبیات فارسی تا جایی پیش رفته که این استاد دانشگاه به سرودن شعر به زبان فارسی نیز پرداخته و اخیراً کتابی شعری از او با مقدمه بهادر باقری دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی و استاد مدعو دانشگاه پکن منتشر شده است.
باقری در این مقدمه مینویسد:
«از نخستین روز آشنایی با خانم دکتر یو گویلی در ضیافت ناهاری که ایشان و همکاران گرانقدرشان در دانشگاه مطالعات زبانهای خارجی پکن ترتیب داده بودند، تا به امروز که دارم این یادداشت کوتاه را برای کتاب شعر ایشان مینویسم، در وجودشان دنیایی از مهر بیپایان و شور و شوق آموختن و کار و تلاش بیامان و خستگیناپذیر دیدهام. در همان دیدار نخست، دوست خانوادگی یکدیگر شدیم و در این دو سال اقامت ما در چین، همکاری و همفکری فراوانی در گسترش زبان فارسی و فرهنگ گرانسنگ ایرانی با هم داشتهایم. روزی که همسرم دیبا در بیمارستان دانشگاه پکن بستری شد و عمل جراحی داشت، از صبح زود تا هنگام مرخص شدنش، خانم دکتر یو گویلی و دختر مهربانشان مریم بانو، کنار ما و یار و یاور و سنگ صبورمان بودند، تا آن لحظات دشوار و پردغدغه را به آرامی طی کنیم و به خانه بازگردیم. محبت در غربت، ژرفا و معنایی دگرگون دارد. چندین بار با هم در ضیافتهای دوستانهای شرکت کردهایم و این انس و الفت و آشنایی ناب و کمیاب، هربار دریچهای تازه رو به دنیای پر از عطوفت و مهربانی و صمیمت ایشان بر ما گشوده است و دوست چون قدیمی شد، حرمتی دگر دارد.
در همان دیدار نخست، ایشان محبت کردند و کتابی حاوی نقاشیهای زیبا و حیرتانگیز همسر فقیدشان زندهیاد استاد فو را به من و همسرم هدیه دادند و دانستیم که او چه یار هنرمند و دانشمند و فرهمندی را به تازگی از دست داده است و چقدر این بار هجران، برای وی سنگین و سهمگین بوده است و ما چقدر حسرت خوردیم که چرا با آن هنریمردِ فرزانه و دردانه آشنا نشدیم و از محضرش فیض نبردیم و «ای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت».
سیاست ظالمانه رضا شاه در قبال زبان فارسیبعدها که یادداشتها و اشعار پراکنده خانم یو را خواندم، دیدم در هر فرصتی، به هر بهانهای، با وزیدن هر نسیمی و پراکنده شدن عطر هر نوگل نوباوهای، با شنیدن هر نغمهای از هر پرنده دلتنگِ مهاجری، با هر غروب و هر طلوعی و با هر چشمکِ ستارهای در دوردستهای این آسمان ناپیداکران، یاد دلنشین آن همسر و همسفر عزیز و مهرانگیز، در دل و جان و ذهن و ضمیر ایشان زنده شده است؛ با او به زمزمه پرداخته است و شرح این هجران و این خون جگر را به وقتی دگر وانگذاشته است. واژه واژه و سطر سطرِ این دردسرودهها، مرا به یاد آن بیت دلکش و دردناکِ برجسته ترین غزل سرای معاصر حسین منزوی (زاده اول مهرماه 1325و در گذشت 16 اردیبهشت 1383، تهران) میاندخت که: سفر به خیر گل من، که میروی با باد / ز دیده میروی، اما نمیروی از یاد باری، اینکه یک استاد زبان و ادبیات فارسی در چین یا هر کشور دیگر زبان فارسی بداند، طبیعی است؛ اما اینکه جرأت کند و شعر بسراید و ژرفترین و ناگفتنیترین دردها و دغدغههای جان و جهانِ خود را در این زبان بیان کند، البته شگفتانگیز و شادیبخش است. وقتی بخواهی اینگونه حرفهای ناگفتنی را که در زبان خودت نیز به دشواری در قالب تنگ و ترشِ واژگان میگنجد، در قالب زبان دیگری بگویی، چقدر محدودیتهایت فزونی مییابد و زبان مادریات نیست که گاه با یک واژه یا ترکیب، بتوانی یک دنیا حرف و داغ و درد و دریغ را بیان؛ و سینه از بارِ کمرشکنِ اندوه، خالی کنی. اینجا یک بانوی چینی هستی که به زبان فارسی میاندیشی و تمام اندیشه و عاطفه و تخیلت را در قامت این دست واژگان و این موسیقی و این بافت سخن، سامان میدهی و خوشا و خرما که خانم یو گویلی از این امتحانِ دشوار و نفسگیر، با توفیق و سربلندی بیرون آمدهاست.
در کنار یادکرد یار دیرینِ سفر کرده، اشعار دلنشین و دلنشان ایشان، حاوی خاطراتی از بخشهای مختلف زندگی و پیچ و خمهای بسیار و زمینخوردنها و برخاستنها و به قلههای روشن و زلال رسیدنهاست و اندیشهها و پرسشهایی فلسفی و گاه سَری به گنجینههای دُراَفشان و درخشانِ عرفان و حکمت ایرانی زدن و در این سیر و سلوکِ خوش و شیرین، دستاوردهایی لطیف و خواندنی و خواستنی برای آشنایان با این زبان و فرهنگ به ارمغان آوردن. پس سبد سبد شعرش را باید خواند و زمزمه کرد و لذت برد.
باری، چندین سال زندگی و تحصیل در دانشگاه تهران، ازدواج و تولد گلدخترش در تهران، همکاری و همگامی با همسر فقیدش در دانشگاههای ایران برای معرفی نقاشی هوشربای چینی و انس و الفتِ ژرف و شگرفِ آنان با فرهنگ و تمدن و هنر ایران زمین، بازگشت آنان به چین و تلاش دلسوزانه و عاشقانه چندین ساله ایشان برای معرفی، آموزش و گسترش زبان فارسی و فرهنگ و تاریخ ایران به نوباوگانِ سرزمین دیرینِ چین، از وی شخصیتی فرهنگی، ادبی و اندیشمند ساخته است که به زبان و ادبیات فارسی، غیرت و همت و حمیتی ستودنی دارد. بیهیچ شعار و نمایشی، دل در گرو ایران و ایرانی دارد و زیباترین و صمیمانهترین حرفهای دلش، یعنی اشعارش را به این زبان سروده است.
در ویدئوی زیر بهادر باقری یکی از سرودههای جدید یوگویلی را خوانده است. این شعر که «در سرزمین خاکستری» نام دارد، به شرح ذیل است:
مُشتی از خاک سرزمین خود را برگیر و بر سینهات بیفشار زادگاهم دیئو بینگشان آنجاست آب زندگیام آنجاست خانه سرخ فامم آنجاست اولین عشقم آنجاست پدر سالخوردهام آنجاست او با دوچرخهاش، چشم انتظار در باد ایستاده است صدای سوت قطار از دور شنیده میشود من با نواختن نتها در پشت سر خود در انبوه مردم از قطار پیاده میشوم به سوی پدرم میدوم پدرم با پشت خمیده ذرتها را پشت سر هم میکارد بادمجان، لوبیا و سیبزمینی او همیشه میگوید: «تو باید خوب درس بخوانی» محصولات کشاورزی سال به سال بیشتر و بیشتر میشوند فرزندانش باید برگردند و تحصیلاتشان را به پایان برسانند
مادر سالخوردهام آنجاست روزها در دود آشپزخانه و در باغچه سبزی کار و تلاش میکند به محصولاتش آب میدهد شبها در خواب، فرزندانش را صدا میزند و همیشه در گوشه چشمش اشکی مادرانه، حلقه زده است مانند رودخانه هی لونگ جینگ جلوی خانه ما که تمام شب، زمزمهکنان جاری است