شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به معنای کوتاهی دست اجانب از کشور است
انقلاب اسلامی ایران در آغازین روزهای خود، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را سرلوحه خود قرار داد تا نشان دهد دست اجانب از این کشور کوتاه خواهد بود؛ اجانبی که در دوران قبل از انقلاب در همه امور کشور دخالت داشتند و در واقع همه کاره کشور به حساب می آمدند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از هرمز؛ از جمله اموری که امام خمینی (ره) به عنوان اصول و مبانی انقلاب به مردم ارائه کردند، استقلال بود؛ استقلال در برابر وابستگی و به معنای غیروابسته به اجانب در اداره و ساماندهی کشور است. استقلال یا وابستگی کشور یکی از مسائل بسیار مهم استراتژیکی است که در عرصه های مختلف اثرگذار خواهد بود؛ از جمله در عرصه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی.
انقلاب اسلامی ایران در آغازین روزهای خود، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» را سرلوحه خود قرار داد تا نشان دهد دست اجانب از این کشور کوتاه خواهد بود؛ اجانبی که در دوران قبل از انقلاب در همه امور کشور دخالت داشتند و در واقع همه کاره کشور به حساب می آمدند، وابستگی طاغوت و حکومت پهلوی به دولتهای بیگانه، به ویژه به آمریکا، از صفات بارز این رژیم بود.
از نظر بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، استقلال دو بعد سلبی و ایجابی دارد. استقلال سلبی یعنی استعمارزدایی و قطع دست اجانب و استقلال ایجابی، به معنای خودکفایی و تکیه نمودن بر منابع و ظرفیتهای کشور است؛ در وجه سلب، دست بیگانگان و استعمارگران از کشور قطع میگردد و در وجه ایجابی، کشور با تکیه بر منابع و استعدادهای خود، به خودکفایی و خودشکوفایی میرسد. از نظر ایشان، استقلال متضاد وابستگی است و با هم جمع نمی شوند و قائل بودند که در همه زمینه ها و عرصه ها باید مستقل بود. ایشان در این باره فرمود: همه چیزمان باید مستقل شود. استقلال با وابستگی جمع نمیشود. اگر فرهنگمان وابسته بشود، استقلال نداریم. اقتصادمان وابسته بشود، استقلال نداریم. اول باید آن را درست کرد تا بتوانیم اسم خود را مملکت بگذاریم (صحیفه امام (ره)، ج 10، ص 438 و 439).
با توجه به این فرمایش امام راحل (ره)، استقلال یک مفهوم جامع و همه جانبه است که باید تموم وجوهش با هم باشند تا محقق گردد، وگرنه از تعریف استقلال خارج است؛ همچنین از این بیان حضرت امام میتوان نتیجه گرفت که در صورتی یک مملکت شکل میگیرد که دارای تمامیت و استقلال باشد، در غیر این صورت، نمیتوان عنوان مملکت بر آن نهاد.
در مقایسهای ساده می توان وابستگی ایران قبل از انقلاب و استقلال آن پس از انقلاب را دریافت.
1- استقلال سیاسی: وابستگی پهلوی در بعد سیاسی به بیگانگان به حدی بود که نخست وزیر، مسئولان و حتی شخص اول ممکلت نیز به صلاحدید مقامات بیگانه، انتخاب میشدند. در این باره، محمدرضا پهلوی اعتراف دارد که: «رییس ساواک و معاون او و مدیران ارشد، همه شان با آمریکاییها ارتباط دارند و برای حفظ ظاهر می آیند و از من اجازه میخواهند؛ در حالیکه قبل از کسب اجازه، اطلاعات مورد نیاز را به آمریکا و انگلیس رد کرده اند» (صعود چهل ساله، ص 15). این نشان میدهد محمدرضا که شخص اول مملکت در دوران پهلوی بوده است، کمتر اختیاری از خود در اداره کشور نداشته است و همه امور با اشراف کامل آمریکا و انگلیس انجام میگرفته است.
این وابستگیها در تعداد مستشاران آمریکایی در ایران هم قابل ملاحظه است. طبق تحقیقات سنای ایالات متحده، تعداد مستشاران آمریکایی در ایران در سال 1976 م به 24 هزار نفر رسیده بود که نشان از دخالت آنها در اداره امور کشور دارد؛ اما پس از انقلاب اسلامی، شعار «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» نمایانگر این بود که در ایران، مشارکت مردم در سرنوشت آنها اثرگذار است و نه دخالت بیگانگان. مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) با این بیان که جمهوری اسلامی در مقابل قدرتهای خارجی - که کسی جرأت ندارد با آنها مخالفت کند -، ایستاده است، تعریفی از استقلال سیاسی ارائه می کنند (بیانات در دیدار جمعی از اساتید، نخبگان و پژوهشگران دانشگاهها، 31/3/1396) و تصریح میفرماید که ملت ایران پس از انقلاب، از حاشیه وارد متن شدند. از بالاترین مسئول کشور، رهبری، ریاست جمهوری، مسئولان دیگر، با انتخاب ملت مسئولیت مییابند و باید به ملت پاسخگو باشند. این از تحولاتی بود که انقلاب ایجاد کرد. دیکتاتوری تبدیل به مردم سالاری و وابستگی به استقلال تبدیل شد. (بیانات در دیدار مسئولان نظام، 22/3/1396).
2- استقلال اقتصادی و نظامی: دخالت مستقیم اجانب در اقتصاد کشور به گونهای بود که محمدرضا پهلوی به عنوان فرمانده کل قوا در آن زمان، گاهی حتی اطلاع نداشت که آمریکا، هواپیماهای ایران را در ویتنام به کار برده است و از سوخت مجانی ایران استفاده کرده اند؛ آنها به راحتی می توانستند از منافع ایران به هر نحوی که مایل بودند، بهره ببرند؛ برای مثال، طبق اظهار ژنرال ویلیامسون، رییس هیئت مستشاران نظامی آمریکا در ایران، در سالهای 1971 تا 1973م، 700 قرارداد به ارزش تقریبی 4 میلیارد دلار مذاکره شد و به عقیده او، ایران بوفه خوبی برای بازرگانان بود تا از منافع تجاری آن بهره ببرند؛ همچنین مایکل لدین بیان میکند که در برابر هر دلاری که ایالات متحده برای خرید نفت ایران خرج میکرد، ایرانیها دو دلار برای خرید تجهیزات نظامی و سایر کالاها به ایالات متحده برمیگرداندند (صعود چهل ساله، ص 19)؛ اما پس از انقلاب، نه تنها این قراردادهای ننگین از بین رفت که ایران در امور نظامی خودکفا شد و به تولید تجهیزات نظامی دست یافت؛ همچنین با تمرکز بر تجارتهای دیگر و کاهش وابستگی به فروش نفت، توانست وابستگی خود را نسبت به کشورهای استعمارگر از بین ببرد.
3- استقلال فرهنگی و علمی: قبل از انقلاب، وابستگیها در عرصه فرهنگی و علمی نیز خود را نشان میداد. میرزا ملکم خان که پدر روشنفکری و پایه قگذار لژهای فراماسونری ایران بود، مینویسد: «ما در مسائل حکمرانی، نه می توانیم و نه باید از پیش خود اختراعی نماییم، یا باید علم و تجربه فرنگستان را سرمشق خود قرار بدهیم یا باید از دایره بربریگری خود قدمی بیرون نگذاریم»، در گزارش عملکرد سال 1962م، کمیسیون مبادلات فرهنگی و آموزشی ایران و آمریکا که در سال 1304 به ریاست محمدعلی فروغی تأسیس شد، آمریکا به عنوان ملتی قوی، دموکراتیک و پویا و سبک زندگی آمریکایی به عنوان الگوی آرمانی ایرانیان معرفی شد این نوعی از حقارت و منجلابی است که مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) بدان اشاره فرموده است. ایشان در این باره فرمودند که انقلاب اسلامی آمد و کشور را از منجلاب وابستگی، منجلاب فساد اخلاقی، منجلاب عقبماندگی و... نجات داد.
امام یک تغییر بزرگ ایجاد فرمود که کشور را به سمت اهداف عالی سوق داد. این اهداف در حاکمیت دین خدا خلاصه میشود. حاکمیت دین خدا به معنای عدالت اجتماعی، ریشه کنی فقر، ریشه کنی جهل، استضعاف و آسیبهای اجتماعی است. نقطه مقابل این اهداف راهی بود که رژیم طاغوت کشور را به سمت آن میکشاند؛ انقلاب فرهنگی به منظور پاکسازی دانشگاهها، تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و..،. از جمله اقدامات مهم وکلیدی نظام در راستای ترویج فرهنگی اسلامی ایرانی به شمار میرود. استقلال فرهنگی کشور تا به این حد ارتقا یافت که انقلاب اسلامی ایران را از کشوری منفعل و متأثر از فرهنگ مبتذل غربی در اواخر دوران پهلوی به کشوری مؤثر و فعال تبدیل کرد. پیشرفت فرهنگی و علمی ایران پس از انقلاب اسلامی به حدی است که قابل مقایسه با اضمحلال فرهنگی دوران پهلوی نیست.
یادداشت به قلم آسیه، فعال سیاسی و اجتماعی
انتهای پیام /