سه‌شنبه 6 آبان 1404

چه کسی ظرف عمرِ کاری فریبا نادری را شکست؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
چه کسی ظرف عمرِ کاری فریبا نادری را شکست؟

یک جمله کوتاه از فریبا نادری در گفت‌وگوی اینترنتی، فضای مجازی را به هم ریخت: «ما تمام شدیم اما تو انتخاب‌های بهتری داشته باش.» این شوخی ساده اما جنجالی، بیش از هر چیز نشان داد که فاصله میان چهره‌های مشهور و واقعیت زندگی مردم، چقدر عمیق است.

فرهنگی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمله کوتاه اما گزنده فریبا نادری، شبیه خط پایان یک نمایش پرحاشیه بود؛ نه فقط خداحافظی از یک برنامه، بلکه خداحافظی با بخشی از تصویر رسانه‌ای خود.

در گفت‌وگویی که بیش از هرچیز شبیه «دفاعیه‌ای شخصی» بود، نادری به هزینه‌های حضور در برنامه‌ای پرداخت که با شوخی‌های تند، نقدهای نیش‌دار و لحظات پرتنش، در هفته‌های اخیر نامش را بر سر زبان‌ها انداخته بود.

او در همان دقایق پایانی گفت: «می‌دانم با آمدنم در این برنامه، خیلی از فرصت‌های کاری و انتخاب‌های فاخر را از دست دادم، اما امیدوارم امیرحسین قیاسی همچنان بدرخشد با تخریب بازیگران و افراد مطرح جامعه خودش را به سطح بالایی برساند و آن را در کارهای درستی ببینیم. ما که تمام شد!»

این جمله، هم نقدی شخصی بود و هم تحلیلی اجتماعی؛ هشداری به برنامه‌سازانی که در سال‌های اخیر، شوخی را به ابزاری برای تحقیر تبدیل کرده‌اند. نادری با لحنی آرام اما گزنده، مرز میان «شوخ‌طبعی» و «بی‌احترامی» را یادآوری کرد و به مخاطب فهماند که پشت هر خنده تلویزیونی، تلخی عمیقی از حذف و قضاوت پنهان است.

وقتی او با گفتن «ما که تمام شدیم» اشاره می‌کرد، در واقع نه تنها به پایان نقش شخصی خود در رسانه می‌پرداخت، بلکه به پایان نسلی از برنامه‌ها اشاره داشت؛ نسلی که در آن‌ها مرز میان خنده و توهین، احترام و تحقیر به تدریج گم شده بود.

این گفت‌وگو، نه تنها تصویر نادری از خود را بازسازی می‌کند، بلکه دعوتی است به بازاندیشی در سبک و سیاق برنامه‌سازی؛ جایی که شوخی، باید شادی‌آفرین باشد نه ابزار حذف دیگران.

از شوخی تا تحقیر: مسیری کوتاه اما تلخ

در یادداشت پیشین، به بخش‌هایی از برنامه‌ای پرداختیم که در آن، فریبا نادری با کنایه‌هایی درباره طبقه اجتماعی خود، بی‌آنکه بخواهد، طبقه متوسط را هدف طنز و تحقیر قرار داد؛ همان قشری که امروز بار اصلی زندگی و امید را بر دوش دارد.

او با خنده گفت خانواده‌اش از نظر مالی «از نرگس محمدی و علی اوجی بالاترند» جمله‌ای که اگرچه در ظاهر یک شوخی بود، اما طعنه‌ای آشکار به فاصله طبقاتی و نابرابری در جامعه امروز محسوب می‌شد.

در واقع، «ادایی‌ها» مسیر واضحی داشتند: از طنز شروع شد، اما به تحقیر رسید. همان مسیری که بسیاری از سلبریتی‌ها امروز در شبکه‌های اجتماعی و برنامه‌های اینترنتی تجربه می‌کنند؛ جایی که لبخندها گاهی به ابزار تحقیر تبدیل می‌شوند و شوخی‌ها، غرور و فاصله را پررنگ‌تر می‌کنند.

از علی ضیاء تا فریبا نادری؛ وقتی «ادایی‌ها» افکار عمومی را خراش می‌دهند

در یادداشت قبلی اشاره کرده بودیم که ادای روشنفکری و شوخی، وقتی با آگاهی همراه نباشد، تنها یک «ادا» ست؛ نمایشی از نگاهی که بیشتر به خود می‌پردازد تا به مخاطب. این ادایی‌ها هر روز در فضای مجازی بیشتر می‌شوند؛ کسانی که از لبخندشان رنج می‌بارد و از شوخی‌شان غرور.

فریبا نادری نیز در همان مسیر قدم گذاشت؛ مسیری که از طنز شروع می‌شود اما به تحقیر می‌رسد و مخاطب را با تلخی‌ای پنهان اما ملموس مواجه می‌کند.

فاصله طبقاتی، شوخی تلخ و فروپاشی گفت‌وگو

گفت‌وگوی فریبا نادری تنها یک اتفاق رسانه‌ای نبود؛ نمادی بود از فروپاشی گفت‌وگو میان دو جهان: جهان پرزرق‌وبرق سلبریتی‌ها و جهان واقعی مردم.

وقتی کسی از محله‌های زعفرانیه یا نیاوران درباره «تمام شدن» حرف می‌زند، شنونده‌ای در شهری کوچک یا خانه‌ای اجاره‌ای، آن را نه شوخی، بلکه تحقیر می‌شنود. حتی اگر نادری از سر صمیمیت و بی‌غرضی سخن گفته باشد، جامعه‌ای که زیر فشار بی‌عدالتی، تورم و دغدغه‌های روزمره نفس می‌کشد، دیگر جایی برای شوخی با فاصله‌های طبقاتی ندارد.

برنامه‌هایی مانند «پامپ» ظاهراً برای زنده‌کردن گفت‌وگو ساخته می‌شوند، اما وقتی هدف صرفاً «ترند شدن» و «پربازدید بودن» باشد، محتوای انسانی از بین می‌رود و جای آن را خنده‌های تصنعی و لحظه‌های نمایشی می‌گیرد. مخاطب هم قربانی می‌شود؛ هر بار که می‌خندد، از درد و دغدغه‌های خود فرار می‌کند، بی‌آنکه بداند بخش مهمی از اعتماد اجتماعی و ظرفیت گفت‌وگو از دست رفته است.

این ماجرا بیش از آنکه نقد یک شخصیت باشد، هشدار بزرگی است درباره رابطه میان رسانه و جامعه؛ درباره فاصله‌ای که وقتی بی‌توجهی و شوخی‌های نامحرمانه آن را تشدید می‌کند، نه تنها خنده واقعی خلق نمی‌شود، بلکه گفت‌وگو، احترام متقابل و حس همدلی نیز فرو می‌پاشد.

برنامه‌هایی که گفت‌وگو را نمی‌سازند، بلکه پایان می‌دهند

در ظاهر، برنامه‌هایی مانند «پامپ» قرار است گفت‌وگو را زنده کنند، اما در واقع، بسیاری از این برنامه‌ها، گفت‌وگو را به نقطه پایانی می‌رسانند. وقتی هدف فقط «ترند شدن» و «پربازدید بودن» باشد، محتوای انسانی و ارزشمند از بین می‌رود و جای آن را خنده‌های تصنعی و لحظه‌های نمایشی می‌گیرد.

در این میان، نه تنها سلبریتی‌ها، بلکه مخاطب نیز قربانی می‌شود؛ هر بار که می‌خندد، در واقع دارد از درد و دغدغه‌های خود فرار می‌کند، بی‌آنکه متوجه شود بخشی از اعتماد اجتماعی و ظرفیت گفت‌وگو در حال تحلیل رفتن است.

جامعه‌ای که فراموش نمی‌کند

برخی گمان می‌کنند مردم فراموش می‌کنند، اما حافظه جمعی جامعه ایرانی از هر آرشیوی دقیق‌تر است. مردم شاید ببخشند، اما نمی‌فراموشند؛ به‌ویژه وقتی پای تحقیر در میان باشد. در روزگاری که سفره‌ها کوچک‌تر شده و فشار زندگی بر دوش مردم سنگینی می‌کند، گفتار چهره‌ها باید بزرگ‌تر شود؛ نه از سر خودنمایی و نمایش، بلکه از جنس درک، احترام و مسئولیت اجتماعی. این تنها راهی است که خنده، می‌تواند دوباره با گفت‌وگو و همدلی همراه شود، نه با تحقیر و فاصله طبقاتی.

حافظه جمعی و پایان نسلی

برخی گمان می‌کنند مردم فراموش می‌کنند؛ اما حافظه جمعی جامعه ایرانی از هر آرشیوی دقیق‌تر است. هر جمله، هر نگاه و هر شوخی، رد خود را در ذهن مخاطب بر جای می‌گذارد.

فریبا نادری وقتی گفت «ما تموم شدیم»، نه از پایان خودش، بلکه از پایان نسلی از چهره‌ها سخن گفت؛ نسلی که از مردم فاصله گرفت و نفهمید چرا محبوبیتش کاهش یافته است.

تمام شدن، همیشه با ترک قاب تلویزیون اتفاق نمی‌افتد؛ گاهی با یک جمله نسنجیده، یک نگاه تحقیرآمیز یا یک شوخی اشتباه تمام می‌شوی. نادری نماد نسلی است که گمان می‌کند دیده‌شدن یعنی دوام داشتن، اما واقعیت ساده‌تر است: کسانی که مردم را تحقیر می‌کنند، پیش از هر چیز، خودشان تمام می‌شوند.

جمله کوتاه او آینه‌ای شد مقابل چهره خودش و بسیاری از هم‌نسلانش؛ یادآوری تلخی که می‌گوید طنز بی‌درد، تحقیر است و دیده‌شدن بدون احترام، تنها پایان زودرس محبوبیت را رقم می‌زند.

پایان «ادایی‌ها» با آن جمله کوتاه و صادقانه، شاید یکی از معدود لحظات واقعی تلویزیون در سال‌های اخیر بود؛ لحظه‌ای که بازیگر نقاب از چهره برداشت و حقیقت پشت خنده‌ها را آشکار کرد.

و این جمله، در ذهن مخاطب باقی ماند: آیا این گفت‌وگوهای مجازی و تلویزیونی به‌دنبال خنده‌سازی‌اند یا به قیمت خنداندن، چهره‌ها را قربانی می‌کنند؟

تمام شدن یعنی چه؟

فریبا نادری شاید نمی‌دانست که وقتی گفت «ما تموم شدیم»، در واقع جمله‌ای تاریخی بر زبان آورد؛ نه از پایان خودش، بلکه از پایان نسلی از چهره‌ها که از مردم جدا شدند و نفهمیدند چرا دیگر محبوب نیستند.

تمام شدن، همیشه با ترک قاب تلویزیون اتفاق نمی‌افتد؛ گاهی با یک جمله نسنجیده، یک خنده از بالا یا یک نگاه تحقیرآمیز تمام می‌شوی، بی‌آنکه حتی خودت بفهمی.

شاید وقت آن رسیده که سلبریتی‌ها روان‌شناس و مشاور رسانه‌ای داشته باشند؛ کسی که به آن‌ها یاد دهد چگونه «درست» شوخی کنند، نه «گران». زیرا در جامعه‌ای که رنج مشترک دارد، طنز بی‌درد، در واقع توهین است و محبوبیت بدون احترام، محکوم به پایان زودرس.