عامل اصلی سقوط دولت بشار اسد مشخص شد
بشار اسد، رئیسجمهور مخلوع سوریه، یکی از سریعترین سقوطهای سیاسی را تجربه کرد. دلایل و تحلیلهای مختلفی برای توضیح این سقوط ارائه شده است، اما سوالی که قابل تامل است این است که چگونه رژیمی که 14 سال در بدترین و سختترین شرایط در برابر سقوط مقاومت کرده، توانسته بسیاری از بحرانها، چالشها و جنگهای داخلی را با استفاده از تدابیر داخلی و حمایتهای خارجی پشت سر بگذارد، دشمن قدرتمندی همچون...
واقعیت این است که پس از حادثه7 اکتبر، دولت بشار اسد بیشترین نگرانی را نسبت به تحولات جنگ اسرائیل و غزه، و پس از آن لبنان، در مقایسه با دیگر دولتهای منطقه تجربه کرد. این نگرانی باعث شد که بشار اسد، با وجود برخورداری از حمایتهای سیاسی و نظامی از سوی روسیه و ایران، به سمت اتخاذ رفتارهای محافظهکارانه و محتاطانه سوق پیدا کند. در نتیجه، دولت بشار اسد به جز برخی تحرکات سیاسی محدود، که عمدتاً در چارچوب اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی انجام شد، هیچ واکنش ملموسی حتی در برابر حملات متعدد اسرائیل به خاک سوریه از خود نشان نداد.
این رفتار منفعلانه، پیام منفی زیادی به جریان های سیاسی و شبه نظامی فعال مخالف دولت سوریه و مهمتر از ان مردم این کشور مخابره کرد.
در کنار این حزب الله لبنان که سال ها در کنار ارتش این کشور در خط مقدم مقابله با گروه های معارض سوری به خصوص تحریر الشام در شمال غرب این کشور قرار داشت، با آغاز درگیری در جنوب لبنان با اسرائیل مجبور به ترک این خطوط شد و عملا ارتش سوریه در برابر گروه های معارض مسلح تنها ماند.
برقراری آتش بس میان اسرائیل و حزب الله از 27 نوامبر (7 آذرماه)، بلافاصله این طرح را برای تحریر الشام و دولت حامی آن یعنی ترکیه ایجاد کرد تا قبل از اینکه امکان بازگشت گروه های مسلح حزب الله به سوریه فراهم گردد، عملیات نظامی حتی به شکل آزمایشی علیه برخی اهداف در سوریه و خصوصا شهرهای شمالی این کشور را آغاز کند.
در این جا، ذکر 2 نکته ضروری است. نکته اول اینکه، گروه تحریر الشام بعد از تثبیت مواضع خود در شمال غرب سوریه و استان ادلب، در سالهای اخیر با حمایت نظامی و مالی ترکیه سعی در تقویت قدرت نظامی و اصلاح رویکردهای سیاسی و اجتماعی خود کرده بوده و از یک نیروی نظامی منظم با برخورداری از تجهیزات و لجستیک موثر، برخوردار شده بود. بنابراین برنامه ریزی برای هرگونه تحرک با فراهم شدن زمینه ها، وجود داشت هرچند نگرانی از حمایت نظامی ایران و روسیه از ارتش سوریه در هر مواجهه ای، آنها را از هر گونه اقدام شتابزده و بدون برنامه ای، بازداشته بود.
نکته دوم، تضعیف حزب الله بعد از جنگ مستقیم با اسرائیل و شهادت رهبران سیاسی و نظامی آن، دیگر این امکان را ایجاد نمی کرد که این گروه بعد از آتش بس به سوریه برگشته و نقش اصلی را در مواجهه با گروه های معارض سوری بازی کنن.
گروه تحریر الشام با درک این شرایط و بلافاصله بعد از برقراری آتش بس میان حزب الله و اسرائیل، حمله نظامی خود را نه با هدف سقوط رژیم بشار اسد بلکه با هدف بررسی شرایط و سنجش واکنش دولت و ارتش سوریه، حامیان خارجی دولت سوریه (روسیه و ایران) و واکنش مردم این کشور و گسترده کردن حوزه جغرافیایی خود، به شهر حلب (که مهمترین شهر نزدیک به ادلب بود)، با سرعت و گستردگی ادوات آغاز کرد.
شهر حلب که دومین شهر بزرگ سوریه به شمار می آید و در عین حال پایتخت اقتصادی این کشور محسوب می شود، بر خلاف پیش بینی تحریر الشام و ترکیه، در کمترین زمان، با کمترین مقاومت از سوی ارتش و با کمترین تلفات و هزینه نظامی و انسانی به تسخیر معارضین در می آید.
مساله مهم این بود که گروه تحریر الشام با وجود سابقه ای بسیار بد در گذشته در برخورد با مردم و تحرکات تروریستی فراوان، نه تنها با مقاومت مردم حلب که از سطح فرهنگی و اجتماعی بالاتری نسبت به دیگر شهرهای سوریه (به لحاظ تمرکز فعالیت های اقتصادی سوریه در این شهر)، مواجه نگردید بلکه با استقبال مردم نیز مواجه شد.
بی انگیزگی ارتش برای مقابله با تحریرالشام، تغییر رفتار تحریر الشام با مردم و عدم استفاده از خشونت و زور در مواجهه با مردم و همچنین نارضایتی مردم از عملکرد رژیم بشار اسد، منجر به شکل گیری رفتار هیجانی مردم در استقبال از گروه تروریستی تحریرالشام گردید.
این رفتار هیجانی که به پشتوانه شبکه های اجتماعی شکل گرفت، مردم این شهر و مناطق اطراف آن را بدون در نظر گرفتن پیامدهای احتمالی آینده خیلی سریع در مسیر همکاری با گروه تحریرالشام قرار داد. گروه تحریرالشام که انتظار این شرایط و واکنش مردم حلب را نداشت با مشاوره دستگاه های سیاسی و امنیتی ترکیه، بلافاصله حرکت به سمت تسخیر شهرهای دیگر سوریه را آغاز کردند و با واکنش های مشابهی در دیگر شهرها مواجه شدند.
در واقع آنچه آنچه اعتماد به نفس دولت بشار اسد را شکست، روحیه مقاومت آن را از بین برد و ابتکار عمل را از آن در برابر معارضین گرفت، در گام اول بی انگیزگی ارتش و در درجه دوم و مهمتر استقبال هیجانی مردم سوریه از معارضین بود.
رفتار هیجانی مردم سوریه در برابر معارضین و شبه نظامیان سوری، اگرچه احتمالا می تواند هزینه های سنگینی را در آینده برای آنها رقم زند و مردم این کشور را برای ماه ها و حتی سالها در شرایط سخت سیاسی، امنیتی و اقتصادی قرار دهد اما این رفتار غیرطبیعی ارزیابی نمی شود.
برای مردمی که چندین دهه در فشار و محدودیت های سیاسی سنگین حزب حاکم بعث قرار داشته و از کمترین تنوع و آزادی سیاسی برخوردار بوده و در طول 14 سال گذشته بعد از دمیده شدن امواج بهار عربی در سوریه بیشترین هزینه ناامنی، مشکلات شدید معیشتی و اقتصادی، کشته شدن هزاران و آوارگی میلیون ها سوری را تجربه کرده و در عین حال هیچ اقدامی برای بهبود شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نمی بیند و چشم انداز تاریک و مبهمی نیز انتظار می کشد و برای مردمی که ساختار سیاسی و قوه حاکمه آن بر پایه حمایت های خارجی استوار است و در عین حال این ساختار به طور دائم از سوی اسرائیل و برخی کشورهای همسایه (ترکیه) تهدید می گردد، بروز چنین رفتار هیجانی طبیعی به نظر می رسد. بنابراین نمی توان این رفتار را حداقل در شرایط کنونی مورد نقد قرار داد هرچند در آینده خود سوری ها احتمالا این رفتار هیجانی را نقد و نکوهش کنند.