شنبه 20 بهمن 1403

عرض ارادت شاعران به ساحت پیامبر اکرم (ص)؛ خوشا دلی که بنوشد می از سبوی محمد

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
عرض ارادت شاعران به ساحت پیامبر اکرم (ص)؛ خوشا دلی که بنوشد می از سبوی محمد

نعت رسول‌الله (ص) سنتی قدیمی در ادب فارسی بود که بعد از ثنای پروردگار در دواوین شاعران جای داشت. این سنت همچنان در میان شاعران ادامه دارد.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نعت حضرت رسول (ص)، سنتی دیرینه در ادب فارسی است که بعد از ثنای خداوند در دواوین شعری جای داشت. اشعاری که شاعران به مدد آن زبان خود را متبرک می‌کردند و تلاشی بود برای نشان دادن اظهار دردمندی شاعر به ساحت قدسی رسول‌الله (ص).

این سنت همچنان در ادب فارسی ادامه دارد و پای برجاست، اما شیوه و سیاق آن تفاوت یافته است. معمولاً دیگر شاعران در ابتدای اثر خود به این امر نمی‌پردازند، بلکه بیشتر به صورت موضوعی به این امر می‌پردازند. با وجود این هنوز شعرهای قوی و خوبی در این زمینه می‌شود از میان اشعار معاصر یافت که نمونه‌هایی از آن به شرح ذیل است:

رضا نیکوکار:

گفتند از شراب تو میخانه‌ها به هم خُم‌ها به وقت خوردن پیمانه‌ها به هم

تو آن حقیقتی که تو را مژده می‌دهند اسطوره‌های خفته در افسانه‌ها به هم

هر خانه‌ای مناره الله‌اکبر است این‌گونه می‌رسند همه خانه‌ها به هم

وقتی که شمعِ جمع تو باشی چه دیدنی‌ست دل دادن دوباره پروانه‌ها به هم

چون دانه‌های رشته تسبیح با همیم در هم تنیده سلسله دانه‌ها به هم

اعجاز بی‌نظیر تو عشق است و عشق تو ما را رسانده از دل ویرانه‌ها به هم...

****

امیر عاملی:

خوشا دلی که بنوشد می از سبوی محمد بیفتد از سر مستی به جست و جوی محمد

قدح قدح می وحدت بنوشد از خم احمد کسی که معتکف آید به پای کوی محمد

ز ترکتازی دوران شود مصون و بخندد هر آن که بسته ز جان، دل به تار موی محمد

هم آفتاب فلک روشن از جمال منیرش هم آبروی دو عالم ز آبروی محمد

شود سحر شب هجران ز یمن مقدم جانان چو چشم دل بگشایی به تار موی محمد

زبان الکن ما را به وصف او رمقی کو؟ مگر علی بسراید ز خُلق و خوی محمد

تمام غصه امیرا بود از این که مبادا تو دل شکسته بمیری در آرزوی محمد

****

سروده شاعران در محکومیت اهانت به قرآن کریم؛ تا ابد بر هر که حرمت بشکند «لَعناً وَبیل»

محمدعلی مجاهدی (پروانه):

ای به ذکر روی تو، تسبیح گردان ماه و مهر وی به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر

با خیالت رو به ذکر یاجمیل آورده اند بیش ازین در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر

آسمان با صدهزاران دیده می جوید تو را رونما، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر

در حجاب نور مستوری، ولی با این همه با نگاهی دل ز کف دادند آسان ماه و مهر

از فروغ روی تو هفت آسمان روشن شده ست ای رخت را روز و شب آیینه گردان ماه و مهر

چشمشان در خواب هم هرگز نبیند خواب را در رخ تو مات و حیرانند اینسان ماه و مهر

مدعا را با دو شاهد آسمان اثبات کرد: از سحرخیزان و از شب زنده داران، ماه و مهر

در گذرگاه تجلی ای فروغ لایزال با دو جلوه از تو شد اینسان فروزان ماه و مهر

با تو رونق نیست بازار مه و خورشید را بِه که تا نگشوده بربندند دکان ماه و مهر

رزقِ نور کهکشان ها در فروغ حسن تست ای دو قرصِ نان تو را بر خوانِ احسان، ماه و مهر

دورباش چشم بد را نیست حاجت، تا که هست مجمره گردان فلک، اسپندریزان ماه و مهر

کهکشان در کهکشان گسترده طیف نور او ذره اویند در گردون فراوان ماه و مهر

چون رُخش را گاه مه خوانند و، گاهی آفتاب زین شرف ساید سر خود را به کیوان ماه و مهر

چشم من ماتِ جمال مصطفی بادا، که هست اندرین آیینه سرگردان و حیران، ماه و مهر

ای شبستان تجلی از تو روشن همچو روز وی به یمن جلوه ات این گونه رخشان ماه و مهر

کرده میلاد تو را با حضرت صادق قرین تا خدا امشب کند با هم نمایان ماه و مهر

شایگان آورده، گنج شایگانم آرزوست! ای به چرخِ جود تو رخشان هزاران ماه و مهر

ای به درگاه جلالت چار ارکان خاکبوس هفت اختر مشعل افروز و، دو دربان: ماه و مهر

از سر «پروانه» خود سایه رحمت مگیر هست تا در سایه مهرت خرامان ماه و مهر