علامت جدید از تهران به مذاکرات وین
یکی از دلایل کند بودن سرعت مذاکرات صرف نظر از پیچیدگی های طبیعی در این نوع مذاکرات، به فرمت گفت و گوهای حال حاضر تهران و واشنگتن بازمی گردد.
مجوز کلی در 17 دی ماه داده شد:«مذاکره، صحبت و تعامل با دشمن در مقطعی به معنای تسلیم شدن نیست.» حال پس از نزدیک به سه هفته امیرعبداللهیان می گوید:«اگر در روند مذاکرات به مرحله ای برسیم که برای رسیدن به توافق نیاز باشد که در سطحی از مذاکرات، مذاکره مستقیم داشته باشیم، این کار را انجام خواهیم داد.» این گزاره را شاید باید مهمترین سیگنال طرف ایرانی برای احیای برجام دانست و در عین حال یکی از جدی ترین نشانه ها در مورد تمایل جدی ایران برای حصول نتیجه در مذاکرات وین.
اما در اینجا چند پرسش وجود دارد که اولین آن به زمان ارسال این سیگنال به وین مربوط می شود. چرا امروز؟ ایران از ماه آوریل تا به امروز از مذاکرات مستقیم با واشنگتن پرهیز کرده است؛ دلیل آن هم از نظر تیم ایرانی کاملا روشن است؛ آمریکا در می سال 2108 از برنامه جامع اقدام مشترک بصورت یکجانبه خارج شد و اکنون به عنوان یکی از اعضای برجام محسوب نمی شود؛ از طرف دیگر آمریکا بدلیل همین اقدام قابل اعتماد نیست و لذا عدم مذاکره به عنوان یک عامل برآمده از این بی اعتمادی تلقی می شود و همینطور ابزاری برای تنبیه آمریکا.
در واقع از نگاه ایران مذاکرات مستقیم به مثابه امتیازی تلقی می شود که جمهوری اسلامی می تواند به واشنگتن بدهد و طبیعی بود با چنین نگاهی و در میانه تداوم تحریم ها این امتیاز قابل واگذاری نبود. اما ظرف دو هفته اخیر تحولات کوچکی در میدان تحریمی رخ داده است که اگرچه کوچک است ولی نشاندهنده نیت اعتماد ساز طرفی است که این تحولات کوچک را رقم زده است.
اما این دو تحول یا بهتر است بگوییم این دو گام کوچک چه بود که در بستری خاص می تواند به یک یا چند گام بزرگ منتهی شود. چوی جونگ کان معاون وزیر خارجه کره جنوبی اوایل ژانویه به وین سفر کرد؛ نماینده کشوری که حدود 7 تا 9 میلیارد دلار از پول های بلوکه شده ایران را در اختیار دارد. هدف سفر آزادسازی این اموال بود تا ایران نیز در مقابل غنی سازی 60درصد را تعلیق کند. با این همه این هدف بدلیل مخالفت ایران ناکام ماند (کمتر در برابر کمتر برای توافق موقت) در اینجا و البته پس از سخرانی 17دی ماه آمریکا و تیم راب مالی برای اینکه این سفر ناکام نماند، به راه میانبری رسید و آن راه اقدامات کوچک اعتماد ساز برای جلب نظر ایران جهت مذاکره مستقیم با تهران در مذاکرات وین بود.(در ادامه مقاله توضیح خواهم داد که چرا تیم آمریکایی چنین مطالبه ای دارد) بر این اساس آمریکا سعی کرد با اقدامات کوچک و سپس سنجش واکنش ایران در این مسیر حرکت کند.
در تاریخ 22 دی ماه وزارت خارجه کره جنوبی خبر مهمی اعلام کرد: وزارت خزانه داری آمریکا یک مجوز خاص برای انتقال پول غرامت به یک سرمایه گذار ایرانی را صادر کرده است و این مساله می تواند به بهبود روابط سئول با تهران کمک کند. پول انتقال داده شد و به حساب این سرمایه گذار ایرانی نیز واریز شد؛ رقم دقیق آن را کسی نمی داند؛ فقط تخمین زده می شود که چند صد میلیون دلار از اموال بلوکه شده ایران آزاد شده است (پس این رقم به یک میلیارد دلار هم نمی رسد) اما گام دوم کوچک چه بود؟ سوم بهمن ماه، کره جنوبی با پرداخت بدهی 18 میلیون دلاری از محل دارایی های بلوکه شده ایران در این کشور، مشکل حق رای تعلیق شده جمهوری اسلامی در این نهاد بین المللی را مرتفع کرد. این کار با مجوز دوم وزارت خزانه داری آمریکا انجام شد.
گام اول آمریکا بازخورد چندانی درمیان مقامات ایران نداشت اما حالا گام دوم با سیگنال وزیر خارجه ایران مواجه شده است. اما سخنان امیرعبداللهیان مشروط است؛ شاید بدلیل همین مساله تیم آمریکایی به این جمع بندی برسد که باید در زمینه اموال بلوکه شده ایران در سئول گام سومی هم بردارد ولی تا همینجای کار استراتژی گام های کوچک جواب داده است و البته این بدلیل تمایل ساختاری طرفین برای تداوم مذاکرات و رسیدن به نتیجه در وین است.
پس می توان در روزهای آینده هم منتظر گام های بیشتر آمریکا بود و هم شروع مذاکرات مستقیم مذاکرات ایران و آمریکا در وین برای احیای برجام. اما چرا آمریکا علاقه مند است که با ایران گفت و گوی مستقیم داشته باشد؟ مساله به فرم و قالب دست و پاگیر مذاکرات مکتوب از طریق میانجی برمی گردد. واقعیت این است که ایران و آمریکا از آوریل تا به امروز با یکدیگر مذاکره داشته اند اما صرفا در فرم مکتوب.
این نوع مذاکرات دردسرهای خود را دارد یعنی بدلیل ماهیت نوشتاری آن طرفین برای رد و بدل پیام ها برای هر کلمه آن وسواس و دقت زیادی به خرج می دهند تا به اطلاح خودمان بند را آب ندهند.
چرا که این پیام ها بعدها می تواند به عنوان سند در نزد طرف مقابل مورد استفاده قرار گیرد و اگر در جمله بندی ها و انتخاب واژگان دقت لازم نشود، فضای لازم برای مانور را به طرفین می دهد. یکی از دلایل کند بودن سرعت مذاکرات صرف نظر از پیچیدگی های طبیعی در این نوع مذاکرات، به همین فرمت گفت و گوهای حال حاضر تهران و واشنگتن بازمی گردد. از طرف دیگر آمریکا به لحاظ پرستیژی نمی تواند وارد پروسه بده و بستان امتیازات به طرفی شود که حاضر نیست با او بطور مستقیم مذاکره کند (به عبارت دیگر او را بطور ضمنی برسمیت نمی شناسد) پس آمریکا بسیار مشتاق است که این مذاکرات هر چه زودتر آغاز شود تا گره های سخت مذاکرات از طریق مذاکرات شفاهی و سپس مکتوب باز شود.
نکته دیگری که در این حوزه باید به آن دقت شود؛ مساله ترتیبات اجرایی است که در قالب کارگروه سوم در حال پیگیری است. در این کارگروه طرفین با یکدیگر مذاکره می کنند تا در مورد جدول زمانی توالی بازگشت به تعهدات یا گام های متناظر برای اجرای برجام در یک بازه زمانی 30 تا 90 روزه به توافق برسند. به نظر می رسد اقدامات گام به گام در این حوزه به عنوان راه میانبری برای دور زدن مساله راستی آزمایی و اجرای یکباره برجام در نظر گرفته شده است.
به عبارت دیگر پیش از ایجاد این کارگروه در پایان دور هفتم مذاکرات وین ایران خواستار فرصت چند هفته ای برای راستی آزمایی لغو تحریم ها شده بود و آمریکا برای چنین اقدامی یک بازه 48ساعته را در نظر گرفته بود و امکان آشتی دادن این دو بازه زمانی غیرممکن بود. پس احتمالا طرفین تصمیم گرفته اند به جای اجرای یکباره برنامه جامع اقدام مشترک و همینطور بازگشت به تعهدات در یک گام، اقدامات متناظر و گام به گام را دردستور کار قرار دهند اما واقعیت این است که این کار از طریق مذاکرات غیر مستقیم پروژه مشقت بار و بسیار کسالت باری است. پس مذاکرات مستقیم می تواند سرعت مذاکرات در این کار گروه را نیز دو چندان کند. مذاکرات مستقیم تهران و واشنگتن در یک حوزه خاص و بسیار پیچیده نیز می تواند کمک رسان باشد و آن حوزه مرتبط با تضمین هایی است که ایران از دولت بایدن مطالبه کرده است.
ایران خواهان تضمین های حقوقی و قانونی در این زمینه است که البته پیش نیاز ارایه چنین تضمین هایی این است که برجام در سنا به رای کذاشته شود و دو سوم سناتورها به آن رای دهند تا برنامه جامع اقدام مشترک از یک توافق سیاسی به یک توافق قانونی یعنی معاهده تبدیل شود.
انجام چنین پروسه ای برای بایدن غیر ممکن است دلیل آن هم کاملا روشن: دموکرات ها در سنا تنها 51 رای دارند. این واقعیت را بسیار بعید است که ایران هم نداند. اما به قول ضرب المثل مشهور ایرانی "به مرگ گرفته تا به تب راضی بشه"تیم علی باقری از طرح چنین موضوعی در میانه دور هشتم مذاکرات بدنبال اخذ امتیازات ملموس تر از تیم راب مالی است.
مالی هم در مقابل در حال تنظیم و تدوین یک راه میانبر دیگر است و آن ضمانت نامه های وزارت خزانه داری به لیستی از شرکت ها و بانک هاست تا آنها با خیال آسوده تر با دولت ایران حداقل تا 20 ژانویه 2025 کار کنند.(یعنی تا پایان ریاست جمهوری بایدن) حال ممکن است ایران خواستار بازه زمانی بیشتری باشد (بطور مثال 4تا 5 سال) یا امور فنی دیگر و همچنین جمله بندی این ضمانت نامه ها.
به نظر می رسد پیشبرد سریع تر و کارآمد تر این مساله بسیار حیاتی برای ایران نیز مستلزم مذاکرات مستقیم بین تهران و واشنگتن است. پس اظهارات اخیر امیر عبداللهیان را باید در چنین بستری تحلیل کرد. معادله را نباید از انتهایش گرفت و تحلیل کرد؛ یعنی تمایل ایران و آمریکا برای مذاکرات مستقیم نشانه نهایی شدن توافق در وین نیست بلکه اقدام مهمی است برای تسریع در مذاکرات و گفت و گوها. این مهترین سیگنال به مذاکرات وین است و البته در این شکی نیست و می تواند گره های سخت را باز کند و احیای برجام را در دسترس قرار دهد ولی از همه اینها هم نمی توان نتیجه گرفت که دیگر کار تمام است و مذاکرات به خط پایان رسیده است. باید صبر کرد؛ اگر مذاکرات مستقیم آغاز شود؛ بی شک افق های جدیدی به روی گفت و گوها گشوده می شود.
هادی خسروشاهین پژوهشگر مسایل بین الملل است
همچنین بخوانید