عماد افروغ: امام (ره) مخالف جدی سکولاریسم بود / متجددان و دینداران نباید پز این را بدهند که متحجر نیستند / انقلاب بدون مردم نزد امام معنا نداشت
جماران نوشت: عماد افروغ گفت: من نمیگویم همه سکولارها متحجرند اما جهتی همسو با تحجر دارند. منتها وقتی تحجر را به کار میبریم در دایره مسائل دینی است و امام نیز در این دایره به موضوع تحجر پرداختند.
یکی از تاکیدات حضرت امام مقابله با تحجر بوده است و از دیدگاه ایشان، تحجر و سکولاریسم به مثابه دولبه یک قیچی عمل می کنند. این موضوع بهانه ای شد تا دیدگاه عماد افروغ را درباره تحجرستیزی در شخصیت امام جویا شویم.
از نگاه افروغ اگر موضع امام درباره جدایی دین از سیاست را به درستی درک کنیم، میتوانیم به موضع ایشان درباره تحجر هم پیببریم. وی همچنین باور دارد که نباید با عبارات امام برخوردی گزینشی جناحی و سیاسی و غیرمعرفتشناسانه شود. بخشی از گفت و گوی عماد افروغ، جامعه شناس، را در ادامه بخوانید.
امام خمینی (س) معمولا با عناوین مختلفی چون رهبر کبیر انقلاب، معمار انقلاب و... شناخته می شود. در این میان آیا می توان میراث سیاسی ایشان را برای نسل امروز بازگو کرد؟ نظر ایشان در مورد تحجر چیست؟
بازگو کردن میراث سیاسی در تراز حضرت امام با آن صبغه فلسفی، عرفانی، کلامی، فقهی و سیاسی کار سادهای نیست. لذا باید اجازه داد تا شخص مورد سوال قدرت مانور داشته باشد و بتواند برداشتهای خود را بازگو کند. راهی هم جز این نیست. ما برحسب بحثی دقیق معرفت شناختی نمیتوانیم درکی مطابق واقع داشته باشیم. بنابراین معرفتها و برداشتها در عین گشوده بودن در برابر نقد، نسبی هستند و هیچ معرفتی نمیتواند ادعای انطباق با واقع را کند.
وقتی برداشت خود را از امام خمینی میگویم، آزادتر هستم
لذا من قصد دارم برداشت خود از امام را بازگو کنم و این ادعا را ندارم که مطابق با اندیشههای ایشان صحبت میکنم، بلکه ادعاهای خود را در معرض نقد قرار میدهم تا دیگران آن را نقد کنند. در عین حال معتقد نیستم که اگر معرفتها نسبی هستند، حقیقت نیز امری نسبی است. حتی داوریها نیز نسبی نیستند و اینگونه نیست که همه برداشتها درست بوده باشد.
وقتی برداشت خود را از امام خمینی میگویم، آزادتر هستم. زیرا این دست مصوبات که هرکس نقل قولی به امام نسبت دهد باید مستند باشد و به تایید مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام برسد، هرچند در جای خود و بعض موارد نیکوست اما عملا دست رجوع آزاد و نقل های تهنشین شده ذهنی و خلاقانه افراد از ایشان را میبندد و حتی میتواند منجر به کنار گذاشته شدن استناد غیرمستقیم و شهودی از ایشان و در نتیجه پردادن افکار ایشان از صحنه حیات فکری و اجتماعی شود. لذا ترجیح می دهم از عبارت قریب به مضمون استفاده کنم.
امام (ره) مخالف جدی سکولاریسم بود
نباید دست نخبگان را بست و برای کسانی که خاطرات، مطالعات و تحقیقاتی درباره امام دارند، محدودیت قائل شد. البته من میدانم که نیت موسسه تنظیم و نشر آثار امام خیر است و نمیخواهد مطلب غلطی به امام نسبت داده شود. ولی این نیت صواب نباید باعث جلوگیری از صد صواب دیگر شود. فراموش نکنیم کسی که مضمونا به امام استناد میکند، مجبور نیست که بلافاصله متن اصلی آن را بیاورد.
باید اجازه داد افراد به آسانی بتوانند برداشتهای خود از امام را بازگو کرده و پای برداشتهای خود بایستند. بگذریم، درخواست من این است که از حرف هایم چیزی سانسور نشود. زیرا سانسور سکه ای رایج بوده که چپ و راست هم نمی شناسد.
سوال درباره میراث سیاسی امام با اینکه عبارتی کوتاه است، ولی پاسخی سخت و پیچیده دارد. بنابراین از آنجا که جنس این سوال گزینش بردار است، من نیز ناچارم گزینشی پاسخ دهم. امام (ره) مخالف جدی سکولاریسم بود و میتوان آن را بسط داد و به جنبههای دیگر حیات بشری هم مربوط کرد.
امام مخالف هرگونه دوگانهنگری بودند
امام مخالف هرگونه دوگانهنگری بودند و تفکری ناثنوی، فلسفی و عرفانی مبتنی بر وحدت در عین کثرث داشتند. یک نگاه منظومه ای و نگرشی دیالکتیکی مبتنی بر تمایز در عین اتصال که شامل علم و دین، دنیا و آخرت، فرد و جامعه، حوزه و دانشگاه و تمامی عرصه ها میشود. همانطور که در ابتدای پاسخم گفتم، امام از جمله مخالف جدی جدایی دین از سیاست بوده و همین جدایی دین از سیاست، مبنای تعریف و تدقیق ایشان درباره «تحجر» مورد سؤال شما است.
در واقع اگر این موضع امام را به درستی درک کنیم، میتوانیم به موضع ایشان درباره تحجر هم پی ببریم. سکولاریسم در واقع خاستگاه فلسفی و عرفانی کلانی درقالب تفکر ناثنوی ایشان دارد که می تواند متأثر از فیلسوفان گذشته از جمله ملاصدرا نیز باشد. شکی نیست که امام متفکری صدرایی بود. شما در تقریرات فلسفی ایشان که به کوشش «مرحوم عبدالغنی اردبیلی» تدوین و تنظیم شد، میبینید که تا چه اندازه به ملاصدرا ارادت و به اصالت وجود و تفکر منظومه ای باور داشته اند.
نباید با عبارات امام برخوردی گزینشی جناحی و سیاسی و غیر معرفت شناسانه شود
در حکومت اسلامی، سایه دین همواره باید بر حکومت مشهود و متجلی باشد و حفظ حکومت در هر شرایطی موجه نیست و اهمیت حکومت اسلامی از باب اهداف غایی آن بوده که فعل هدف هستند.
نه تنها در متن جامعه بلکه در میان نخبگان نیز برخی نقل قول های غیردقیق از حضرت امام گفته می شود که هدف ایشان و جمهوری اسلامی فقط حفظ حکومت است و نه حفظ دین و اخلاق، علاوه بر سخنان امام آنها به اتفاقاتی اشاره می کنند که در این سه چهار دهه اخیر افتاده است. ما امروز چطور می توانیم مسائل را با توجه به مطالبی که در این خصوص گفته می شود، به درستی تبیین کنیم؟
به نظر من نباید با عبارات امام برخوردی گزینشی جناحی و سیاسی و غیر معرفت شناسانه شود. همچنین نباید برخوردی صوری و لفظگرایانه با عبارات ایشان صورت گیرد. امام به عنوان فیلسوف و عارف، مخالف جدی تحجر و اخباریگری بودند. زیرا اخباریون علاوه بر حذف قرآن و عقل تنها به لفظ تکیه کرده و ظاهرگرایانه مسائل خود را پیش میبرند و توجهی به روح دین ندارند. بنابراین نفس چنین کاری به مثابه مخالفت با اندیشه امام است.
وقتی گفتیم حکومت فی نفسه هدف نیست، یعنی قابل نقد است
اگر هدف در وسیله خود را نشان ندهد، آن وسیله متناسب با هدف نیست و چنانچه به این ظرایف توجه نکنیم با مشکل مواجه میشویم و به این وادی فرو می غلتیم که حفظ حکومت تحت هر شرایطی واجب است حتی به قیمت نادیده گرفتن عدالت اجتماعی، اخلاق، معنویت و معرفت خدا و... این به معنای اباحه گری در سیاست بوده که بدترین فعل اخلاقی است. هدف وسیله را توجیه نمیکند و هدفی که وسیله خود را توجیه کند، هدف خوبی نیست. بنابراین اگر قرار باشد یک نادوگانهنگری بین ابزار و هدف یا میان حکومت و غایاتش باشد، ابزار باید از جنس هدف باشد. از این رو، عباراتی که به امام نسبت داده و بعضا در قالب حکم حکومتی تفسیرش کرده اند باید مورد بحث قرار گیرد.
بعد از اینکه من در یک برنامه تلویزیونی عبارتی از امام نقل کردم، با تأسف یکی از امامان جمعه گفت حکومت را نمیتوان نقد کرد. این حرف به چه معناست؟ اگر حکومت فعل وسیله است، به طریق اولی میتوان آن را نقد کرد. وقتی گفتیم حکومت فی نفسه هدف نیست، یعنی قابل نقد است. شما نمیتوانید هر رفتار و اقدامی که در جمهوری اسلامی می شود را به این بهانه که قرار است در راستای اهداف غایی باشد، نقد نکنید. ما نمیتوانیم فعل سیاسی یا حکومت اسلامی را نقد نکنیم.
امام این را مفروض می دانست که فقه باید متوجه نیازها باشد
در بحث مطلقه، انگار امام می خواستند توازنی میان فقه و نیازهای روز ایجاد کنند. یکی از شواهدش هم همین بحثی است که درباره مجمع تشخیص مصلحت اشاره کردید. ایشان قبل از تشکیل مجمع در سال 66 می گفتند که اگر دوسوم نمایندگان مجلس اصرار بر مصوبه خود داشته باشند، آن مصوبه اجرا شود. آیا این برداشت درست بوده؟
پاسخ به این سوال هم بله است هم خیر، اسلام در همه ابعاد خود برای پاسخ به نیازهای انسان آمده است. یعنی توجه به نیازهای واقعی انسان باید بر اسلام حاکم باشد. در نگاه امام نیز فقه باید پاسخگوی نیازها باشد چه فقه فردی چه حکومتی، بنابراین عرف الزاما «نیاز» نیست. چرا که ممکن است عرفی مطابق با نیازی واقعی باشد یا نباشد. فقه و اسلام باید به نیازهای واقعی مردم توجه داشته باشد. امام هم که به فلسفه فقه توجه ویژه ای داشت و این را مفروض می دانست که فقه باید متوجه نیازها باشد. بنابراین اگر بخواهد متوجه نیازها باشد حتما باید به شرایط زمانی و مکانی توجه داشته باشد.
ما نباید صرفا بر اساس بایدها و نبایدهای ایدئولوژیک کشور را اداره کنیم. حتی اگر این بایدها و نبایدهای ایدئولوژیک، فقه معقول باشد. امروز ما نیازمند فقه منبسط هستیم. این فقه زمانی حاصل میشود که توجه به عرصه علیت، تاثیر و تاثر مردم به عنوان نیازهای واقعی آنها داشته باشد. اگر ما فقه را به عنوان زبان دلیل داشته باشیم، این زبان باید در اثر تاثیرپذیری از زبان علت یا علیت که همان نیازهای واقعی مردم است، منبسط شود. به نظرم فقه منبسط مورد نظر امام هم بوده، چرا که ایشان مدام به زمان و مکان اشاره میکردند و میگفتند که شما اگر زمان و مکان را در موضوع دخالت دهید، حکم عوض میشود.
متجددان و دینداران نباید پز این را بدهند که متحجر نیستند
ایشان یک زمانی نظرشان بر نظارت روحانیون بود، بعد حسب شرایط و اقتضائاتی بحث تصدیگری را مطرح کردند. لذا قطع نظر از خاستگاه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی برخی مواضع امام، ما میتوانیم این قاعده کلی را برای برخی مواضع ایشان به کار بریم. برمبنای آن نیز میتوان گذشته امام را تحلیل و برای زمان فعلی احکام جدید صادر کرد.
بحث تحجرستیزی و سکولاریسم از نگاه حضرت امام مانند دولبه قیچی هستند. به نحوی که متحجران از خاستگاه دین حرکت می کند و به این نقطه می رسد و سکولارها از نقطه دیگری.
یکی هستند. آنها در نهایت به یک نقطه میرسند. یعنی تحجر یک نوع سلفیگری و ظاهرگرایی است. ولی سکولاریسم پدیده ای نوظهور بوده که به اومانیسم و لیبرالیسم مرتبط است. هردو یک حرف میزنند یکی میگوید ما را با سیاست چه کار؟ دیگری میگوید ما را با دین چه کار؟ بنابراین هردو جدایی دین از سیاست را میخواهند. یعنی متجددان و دینداران نباید پز این را بدهند که متحجر نیستند. چرا که نتیجه رویکرد هر دوی آنها یکسان است.
مشاهده می کنیم که بعد از رحلت ایشان عده ای تلاش می کنند نقش مردم را از دیدگاه امام کمرنگ نشان دهند و این ادبیات در گفتار برخی افراد وجود دارد و حتی گاهی می گویند مردم چه کاره هستند؟ به نظر شما این مسأله و همین طور موضوع وحدت و مشارکت مردم تا چه اندازه از دیدگاه امام مهم بوده است؟
پاسخ به این سوال اندکی سخت است. من تنها میتوانم بگویم که امام مردم را ولینعمت میدانستند و برای مشارکت مردمی جایگاه بالایی قائل بودند. امام برای عرصه علیت و نیازهای واقعی، تاثیر و تاثر و قدرت اجتماعی جایگاه بالایی قائل بودند. اصلا منشاء انقلاب اسلامی، قدرت اجتماعی بود نه قدرت سیاسی و امام برخاسته از قدرت مدنی و اجتماعی بود.
انقلاب بدون مردم نزد امام معنا نداشت
نباید خدای ناکرده قدرت سیاسی برخاسته از قدرت اجتماعی، به سمت و سویی حرکت کند که مردم را نادیده بگیرد. اگر میخواهیم نبض زمان و مکان بزند و اسیر قفل شدگی تاریخی نشویم، اگر میخواهیم به فلسفه تغییر توجه کنیم و اتفاق جدیدی در کشور بیفتد، حتما باید به مردم توجه کنیم. این نوع نگرش در دیدگاه امام جایگاه بالایی دارد. امام در جایی قریب به مضمون میگویند که مشارکت مردم بدین معنا نیست که تنها الله اکبر بگویند.
انقلاب بدون مردم نزد امام معنا نداشت. مردم برای امام ابزار نبودند بلکه هدف بودند. امام در سال 43 در بیاناتی می فرماید: «آقا دولت مال مردم است، بودجه مملکت از جیب مردم است. شما نوکر مردم هستید. دولت ها خدمتگزار مردم هستند. هی لفظا نگویید من خدمتگزار و تو سر مردم بزنید و این اربابهای بیچاره تان را پایمال کنید». در جای دیگر پس از انقلاب میفرماید: «حکومت ها باید خدمتگزار ملت ها باشند. چنانچه در اسلام این سیره بود که حکومت در خدمت مردم بود و ارتش در خدمت مردم بود. حکومت ها از مردم منشأ میشدند و ارتش نیز از آنها و اگر حکومتها و ملت ها به سیره رسول اکرم (ص) و ائمه معصومین عمل میکردند، آرامش در همه جا برقرار بود و این اختلاف ها و خونریزی ها نبود».
امام فرمودند مردم را در صحنه حاضر نگه دارید
ما در کتاب «ولایت فقیه» حضرت امام نقش مردم را به گونه ای که در آثار بعد از پاریس تا ایران مشاهده می کنیم، پررنگ نمی بینیم. آیا امام تفاوتی بعد از این دوران قائل می شد؟
کتاب ولایت فقیه مربوط به سال 49 است، خب همین جملاتی که من از ایشان خواندم مربوط به سال 43 بود. ایشان در آن کتاب بر مدار ولایت فقیه صحبتهایی را مطرح می کند و برای جاانداختن مطالب به آیات و احکام استناد میکنند. اتفاقا در همان جا می گویند ولایت فقیه چیز عجیبی نیست و آگاهان به فقه باید حکومت کنند.
ایشان در سال 62 می فرمایند: «مردم را در صحنه حاضر نگه دارید که آنچه انقلاب و ایران را حفظ کرده، حضور مردم در صحنه است. در تمام دنیا مردمی به خوبی مردم ایران پیدا نمی شود. امروز مردم پشتیبان انقلاب اسلامی و دولت هستند. پشیبانی آنها از دولت به خاطر این است که دولت را اسلامی میدانند و می دانند که طرفداری از دولت طرفداری از اسلام است. تنها به این خاطر است که از دولت پشتیبانی میکنند و این پشتیبانی را باید حفظ کنند».
27215
کد خبر 1394552