عماد افروغ؛ سیمای فلسفی یک جامعهشناس
گمشده دکتر افروغ در تبیین فلسفی انقلاب اسلامی با ورود به مباحث حکمت متعالیه اتفاق افتاد. ایشان دانش آموخته جامعهشناسی بودند ولی به نظر میرسد که این مباحث نتوانست او را قانع کند و ایشان را به سمت و سویی سوق داد که به مباحث فلسفی ورود کند.
گروه اندیشه خبرگزاری تسنیم-شریف لکزاییعضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی پیرامون ابعاد شخصیتی مرحوم عماد افروغ نوشت:
اولین مواجههای که بنده با دکتر افروغ داشتم در مصاحبه علمی مقطع دکتری در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود. گفتوگویی که انجام شد به خاطر رسالهام با عنوان «رابطه فرد و دولت در نظریههای ولایت فقیه» بود که در مقطع کارشناسی ارشد نگارش و دفاع شده بود.
عدالتخواهِ عدالتپژوه / نگاهی به دغدغه عدالت اجتماعی در آثار مرحوم افروغبه همین خاطر درباره بحث ولایت فقیه و ابعاد دموکراتیک و مردمسالارانه آن در آن جلسه گفتوگویی صورت گرفت، البته بعداً وقتی در دوره دکتری در همین مرکز علمی پذیرفته شدم، یک درس را هم با ایشان گذراندم و این درس همزمان بود با حضور ایشان در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی که ایشان به نمایندگی از مردم تهران در مجلس بودند و طبعاً کنشها و نکات انتقادیشان را در موضوعات سیاسی در این درس هم مشاهده میکردیم.
به هر حال زاویه و نگاه انتقادی ایشان به مباحث از همان ایام بسیار مشهود بود و از همان دوره که تقریباً از نیمه دهه 80 را شامل میشود، مصاحبت و ارتباط با ایشان برقرار شد و تا آخر حیاتشان برقرار ماند، به ویژه در مباحثی که راجع به حکمت متعالیه و حکمت سیاسی متعالیه و تأملات جدیدی که دکتر افروغ در این بخش به ویژه در بحث تبیین فلسفی انقلاب اسلامی داشتند و بخش پررنگی از مطالعات و تحقیقاتشان به این موضوع اختصاص یافت.
دکتر افروغ تأملات عمیقی در باب انقلاب اسلامی داشت و عمیقاً به انقلاب اسلامی و آرمانهای انقلاب اسلامی وفادار بود. بنابراین در این زمینه ورود گسترده و مبسوطی داشتند و از فضاهای مختلفی برای تبیین این موضوع استفاده میکردند.
به نظرم گمشده دکتر افروغ در تبیین فلسفی انقلاب اسلامی با اطلاع و ورود به مباحث حکمت متعالیه اتفاق افتاد. همانطور که مستحضر هستید ایشان دانش آموخته جامعهشناسی بودند ولی به نظر میرسد که این مباحث نتوانست او را قانع کند و تشنگی و نیافتن پاسخ سؤالات و قانع نشدن در مباحث مختلف، ایشان را به سمت و سویی سوق داد که به مباحث فلسفی ورود کند، البته آن نگاهی که در مباحث روش شناسی هم داشت شاید یکی از عوامل مؤثر بود. همچنین ارتباطاتی که با برخی از اساتید حکمت متعالیه داشت در ورود ایشان به مبحث حکمت متعالیه مؤثر بود تا به بحث تبیین فلسفی انقلاب اسلامی همت گمارد، اما اینها تنها یک وجه از اندیشه و تفکر ایشان بود.
دکتر افروغ برای مصون ماندن انقلاب اسلامی از خطر انحراف و آسیبهای محتمل به این بحث ورود کرد که بخش تئوریک و نظری ماجرا بود که در آرا و آثار ایشان خیلی هم برجسته است، ولی دلایلی که ایشان را سوق داد تا به این بحث تئوریک و نظری بیشتر بپردازد، تجربه سیاستورزی ایشان به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی بود که البته یک دوره هم بیشتر طول نکشید.
در مجلس هم به دلیل اینکه نگاه فرهنگی و فکری داشت، در کمیسیون فرهنگی مشغول شد و به عنوان رئیس کمیسیون فرهنگی هم انتخاب شد و دغدغههایش را در این زمینه دنبال کرد، اما درباره نحوه حکمرانی در کشور گلایههایی داشت و اینها را در فضای گفتاری و نوشتاری خودش هم مطرح و برجسته میکرد.
ایشان تلاش می کرد این نحوه حکمرانی و سیاستورزی اصلاح شود که در نوشتارها و گفتارهای ایشان این نوع نگاه انتقادی جدی ایشان را دیدیم و مطالعه کردیم. همین موارد ایشان را واداشت که بحث تأمل در باب انقلاب اسلامی و تبیین نگاه فلسفی به انقلاب را به صورت جدی تری مورد توجه قرار دهد و بر این نظر بود که تداوم و حیات ارزشهای انقلابی را یادآور شود، البته به نظرم در اینجا حریت و آزاداندیشی ایشان نیز در این مسأله بیتأثیر نبود و صراحت و صریح اللهجه بودن ایشان هم در این مسیر به او کمک کرد.
اما آنچه که به آن نظر و توجه داشت این بود که انقلاب اسلامی با آن گستردگی و عظمتی که به پیروزی رسید و حضور گسترده مردم در آن بسیار مشهود و ملموس بود، باید با نگاه جامع و کامل مورد توجه قرار گیرد، در واقع بحث ایشان در باب نسبت و مناسبات حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی و تبیین فلسفی انقلاب اسلامی براساس حکمت متعالیه به این معنا نبود که سایر عوامل دخیل در پیروزی انقلاب اسلامی را از یاد ببریم، البته به این معنا هم بود که شاید مهمترین مسئلهای که میتواند در این موضوع به تعمیق آرمانهای انقلاب اسلامی کمک کند و از انحراف انقلاب اسلامی جلوگیری کند و آسیبهای آن را کاهش دهد، طبیعتاً ریشه در خاستگاه فلسفی اندیشه امام خمینی دارد که متأثر از نگاه صدرایی است و البته از طرف ایشان بحث اندیشههای اسلامی، شیعی و عدالتطلبی به عنوان لایه دوم انقلاب اسلامی مطرح شد و هرگز مورد نفی قرار نگرفت، ولی به گمان دکتر افروغ، نگرش صدرایی لایه اول انقلاب اسلامی است که با اصطلاح جمع خدا و خرد و عشق در آن به بحث می پردازد که معادل اصطلاح قرآن و برهان و عرفان در حکمت متعالیه است. این نگاه می تواند جامع حوزهها باشد و خیلی از مباحث را در بر بگیرد.
لایه دوم انقلاب اسلامی، لایه تفکرات اسلامی و آموزه های شیعی و عدالتطلبی حضرت امام بود که در انقلاب اسلامی و شعارها و اهداف انقلاب اسلامی هم جلوه داشت. در اندیشه دکتر افروغ همان طوری که ملاصدرا معتقد است که حکومت اسلامی، حکومت عدل است؛ طبیعتاً حضرت امام هم همین مسیر را در حکومت اسلامی دنبال میکرد و حکومت اسلامی را حکومت عدل می دانست. در واقع این نگاه متأثر از امام و نگرش خاصی بود که حضرت امام داشت که به تعبیر ایشان با نوعی نگاه دیالکتیکی آمیخته و برگرفته از وحی همراه شده و این را نتیجه می داد.
ضمن اینکه لایههای انضمامی و عینیتر این بحث به عنوان عوامل اعدادی انقلاب در کنار عوامل علی هم خود را نشان میدهد. مثلاً در لایه انضمامی شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، حادثهای اجتماعی سیاسی از پس آن اتفاق میافتد و قانون اساسی را شکل می دهد.
بنابراین در اندیشه وظیفه ما این است که براساس این معیارها حرکت انجام گیرد تا انقلاب اسلامی به پیشرفت خودش ادامه دهد و جمهوری اسلامی حفظ شود، چون به هر حال اگر شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی تحقق پیدا نکند و شعار عدالت و عدالتطلبی و عدالت خواهی محقق نشود، طبیعتاً پوستهای از انقلاب اسلامی بر جای میماند و آرمانها و شعارهای انقلاب اسلامی ممکن است رو به فراموشی سپرده شود.
بنابراین این نگاه و منظر برای حفظ و تداوم انقلاب اسلامی مهم است و طبیعتاً براساس نگاه ایشان بر مبنای آرمانها و معیارهای استقلال، آزادی و عدالت، میتوانیم جمهوری اسلامی را نقادی کنیم.
ایشان از این مسیر نظرات خودشان را اعلام میکنند که هر جا نگاهی مغایر با ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی طرح و مطرح شود همه بایستی اعتراض و نقادی کنند تا این مسیر و ارزشها گم نشود و در مسیر پیشرفت انقلاب اسلامی حرکت کنیم.
لذا دکتر افروغ معتقد است که پیرو شایسته ولایت کسی است که ساکت، صامت، مطیع، منقاد، غیرآگاه، غیرنقاد و غیرپرسشگر نباشد. نباید منتظر بمانیم تا مقام معظم رهبری در هر مسئلهای اظهار نظر و موضع گیری کنند و سپس ما بیاییم و موضع ایشان را تأیید کنیم، بلکه باید مسیر را ارائه مشورت برای هدایت رهبری مهیا کنیم و در ارزیابی امور با محوریت وحی و هدایتهای کلان ولی فقیه از حق نظارت و پرسشگری خود به صورت کامل استفاده کنیم.
بنابراین نگاه و مباحث انتقادی در واقع در مواضع دکتر افروغ نسبت به آنچه که در مسیر انقلاب اسلامی می گذرد به صورت بسیار جدی و مهمی طرح میشود. اینها نشان میدهد که ایشان دغدغه تحقق این ارزشها را دارد، چون در انقلاب اسلامی طرح شد و مورد پذیرش مردم نیز قرار گرفت و باید تحقق پیدا کند.
از خداوند علو درجات این استاد اندیشمند و متفکر بزرگ را خواستارم. روح ایشان با اولیاء الله محشور شود. امیدواریم بحثهای ایشان در ارتباط با گفتمان انقلاب اسلامی و نگاه انتقادی به این گفتمان و بسط این نگاه انتقادی در جامعه ما مؤثر باشد و تداوم داشته باشد و روز به روز آرمانهای انقلاب اسلامی زندهتر و پویاتر شود تا بتوانیم به مسیری که صلاح مردم و جامعه هست قدم بگذاریم.
اینها موضوعات قابل استفادهای است که دغدغه همه دلسوزان نظام و انقلاب اسلامی است. حیات و تداوم انقلاب اسلامی برای ما که به این مسئله میاندیشیم مهم است و انشاءالله بتوانیم مسیری که این بزرگواران طی کردند را پی بگیریم.
در پایان درگذشت دکتر عماد افروغ، اندیشمند و متفکر انقلاب اسلامی را تسلیت عرض می کنم. انقلاب اسلامی یکی از متفکران خوشفکر خودش را در عرصه اندیشهورزی از دست داد و این ثلمه بزرگی برای انقلاب اسلامی است.