عملیات «طوفان الاقصی»؛ شکست غیر قابل ترمیم اسب بازنده
رژیم صهیونیستی دیگر توان نگاه داشتن مقاومت در داخل نوار غزه را ندارد و این شکستی است که قابل جبران و ترمیم نیست.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم _ سیدجعفر رضوی: سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در قبال کشورهای اسلامی و عربی 4 دوره متفاوت را به خود دیده است.
یادداشت | طوفان الاقصی؛ ابعاد موازنه استراتژیکدوره اول، دوره تخاصم بود که از زمان اشغال فلسطین تا سال 1979 ادامه داشت.
دوره دوم، دوره تلاش برای نخستین روابط رسمی و برخی روابط پنهان بود و این دوره از سال 1979 تا 1993 در جریان بود.
دوره سوم، دوره توسعه روابط پنهان به منظور حذف مسئله فلسطین از طریق عادی سازی بود که از سال 1993 تا 2020 استمرار یافت
دوره چهارم، دوره عادی سازی های جدید است که از سال 2020 آغاز شده است.
صهیونیستها عادی سازیهای جدید را «صلح گرم» توصیف میکنند و هدف آنها از این دوره از عادی سازیها، ایجاد ارتباط فرهنگی و اجتماعی در فرآیند عادی سازی است تا عادی سازی روابط با یک کشور اسلامی و عربی، همانند عادی سازی های انجام شده در دوره دوم که از سال 1979 آغاز شده است در سطح روابط بین دو حاکمیت باقی نماند. عادی سازیهایی که از جانب ملتهای کشورهای مصر و اردن هیچ گاه به رسمیت شناخته نشد و حاکمان دست نشانده غرب، آن را ادامه دادند.
حقیقت عادی سازی های جدید
اما حقیقت ماجرای عادی سازی های جدید چیز دیگری بود که در طرح های آمریکا و سیاست خارجی جدید رژیم صهیونیستی خود را نشان داد. طرح «معامله قرن» ترامپ - که از سال 2017 بر سر زبان ها افتاد و سال 2020 در قالبی انتزاعی ارائه شد - بنیان این عادی سازی ها بود. این عادی سازی ها قصد داشتند، با دور زدن طرح دو دولتی (Two States) - که خود آن طرح نیز توسط جمهوری خواهان آمریکا و بوش پدر ارائه شده بود - ارتباط کشورهای عربی و اسلامی با رژیم صهیونیستی را منوط به حل مسئله فلسطین نکند.
علت اصلی این تلاش، انزوایی بود که رژیم صهیونیستی را به سرعت به سمت زوال سوق می داد. صهیونیست ها با وجود روابط پنهان با حاکمان دست نشانده منطقه، اما در منطقه کاملاً منزوی بودند و هیچ یک از همان حاکمان دست نشانده غرب - که روابط پنهان با رژیم صهیونیستی داشتند - جرأت علنی کردن روابط با رژیم صهیونیستی را نداشتند. و این در حالی بود که اقدام آمریکا برای کاستن حضور خود در منطقه غرب آسیا و تمرکز بر شرق دور، این انزوا را عمیق تر و سقوط رژیم صهیونیستی را تسریع می کرد. لذا عادی سازی های جدید را با سرعت هرچه تمام تر به راه انداختند تا خطر سقوط رژیم را کاهش دهند.
طراحی در مسیر منافع رژیم صهیونیستی
این شرایط نشان میدهد، عادی سازی های جدید، مسیری برای به سود رساندن رژیم صهیونیستی است و طراحی اصلی آن برای هدفی در راستای منافع رژیم صهیونیستی طراحی شده است. لذا طراح این پروژه، هر اندازه نیت خود را خیراندیشانه نشان دهد، حتی اگر این نشان دادن حقیقت هم داشته باشد - که محل تأمل است - برای کشورهایی که عادی سازی می کنند منفعتی در طراحی اش در نظر نگرفته است. لذا برخی ممکن است مدعی شوند که طرحی در راستای منافع رژیم صهیونیستی بوده است اما طرف های دیگر می توانند در آن به منافع خود برسند.
پاسخ این مدعا را می توان در 3 سال عادی سازی 4 کشوری یافت که از سال 2020 به عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی پرداخته اند. آمار روابط خارجی و میزان سود اقتصادی امارات، بحرین، سودان و مراکش طی 3 سال گذشته نشان می دهد که این کشورها نه تنها منافع اقتصادی و امنیتی از این رابطه نداشته اند، بلکه قرارگرفتن آنها در کنار حامیان رژیم صهیونیستی، موجب نوعی انزوا در میان کشورهای اسلامی و عربی شده است. حال کشورهای اسلامی و عربی برای برقراری ارتباط با این کشورها، احتیاط می کنند و برای آنکه متهم به همراهی با رژیم صهیونیستی نشوند.
نکته بعدی در اینجا نهفته است که حالا آنها به دلیل قرار گرفتن در زمره حامیان رژیم صهیونیستی، مستقیماً در مقابل ملت های اسلامی و عربی قرار گرفتهاند ملتهایی که قاطبه جمعیت شان به عادی سازان با رژیم صهیونیستی به چشم خائن به امت اسلام نگاه میکنند.
شرط بندی روی اسب بازنده
مجموع این 3 سال عادی سازی این نتیجه را در بر داشته که عادی سازی که داعیه سود رساندن به کشورهای عربی و اسلامی را با خود به همراه داشته، تنها به رژیم صهیونیستی سود رسانده است و کشورهای اسلامی و عربی که با رژیم صهیونیستی عادی سازی کرده اند حالا با توهم رسیدن به منافع دو جانبه روبرو هستند و این همان معنی شرط بندی روی اسب بازنده است.
کشورهای عربی که با پروژه «ایران هراسی» و هراس از مقاومت، دست به دامن آمریکا شده بودند، از سوی آمریکا به دامان رژیم صهیونیستی افتادند و حالا نه از امنیت بهره ای برده اند و نه منافع اقتصادی شان تأمین شده است؛ بلکه در جبهه مقابل ملت های اسلامی و عربی قرار گرفته اند و مهر خیانت به امت اسلامی و عربی بر پیشانی آنها خورده است.
اسب بازنده شکست خورده
نبرد «طوفان الاقصی»- که تمام معادلات منطقه ای را تغییر داد - ضربه جدیدی را به کشورهایی که با رژیم صهیونیستی وارد عادی سازی های جدید شده بودند، وارد کرد. رژیم صهیونیستی در این نبرد، هیمنه پوشالی خود را از دست داد.
سالها رژیم صهیونیستی خود را با کمک هیمنه رسانهای غرب، به عنوان ارتش شکست ناپذیر و برترین ارتش منطقه غرب آسیا معرفی میکرد. این ارتش که در جنگهایی مثل جنگ 33 روزه سال 2006، جنگ 22 روزه سال 2008، جنگ 51 روزه 2014 و نبرد شمشیر قدس سال 2021 مقهور قدرت گروههای مقاومت شده بود حالا در نبرد «طوفان الاقصی» معادله قدرت را در فلسطین به نفع گروههای مقاومت تغییر یافته میبیند.
شکست غیر قابل ترمیم
حالا گروه های فلسطینی تعیین کننده میدان هستند. رژیم صهیونیستی دیگر همچون گذشته نمی تواند خواسته خود را بر فلسطینیان دیکته کند و تنها شاهد دفاع آنها از خود باشد. بلکه حالا گروه های مقاومت از نوار غزه بیرون آمده اند و آنها هستند که خود را بر رژیم صهیونیستی تحمیل می کنند. این قدرت دیگر از جانب رژیم صهیونیستی قابل کنترل نیست و آنها باید از این پس منتظر هر نوع غافلگیری از سوی مقاومت باشند و این همان مفهوم شکست «غیر قابل ترمیم» است.
حالا صهیونیست ها باید منتظر ابتکارات مقاومت و بازیگری آنها در منطقه باشند. بسط نفوذ جغرافیایی مقاومت این معنا را به همراه دارد که رژیم صهیونیستی دیگر توان نگاه داشتن مقاومت در داخل نوار غزه را ندارد و این شکستی است که قابل جبران و ترمیم نیست؛ حالا آنها باید با شرایط جدید کنار بیایند و تمام طرح های قدیم خود را با این واقعیت جدید منطبق کنند.