قصیده روایی حسین خزائی از ولایت امام علی (ع) تا ولایت فقیه
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، حسین خزائی، شاعر کشورمان در قصیدهای روایی با عنوان «از علی تا علی» از ولایت و سیره عملی امام علی (ع) تا انقلاب اسلامی و جریان الهی ولایت فقیه در عصر حاضر را به نظم در آورده است
متن سروده او به شرح زیر است:
هوالعالی، هو الاَعلا، هوالمُظهر هو المَظهر هزار الله اکبر بر وجودش! گوشِ شیطان کر
زمان وعظ! قرآنی است ناطق رفته بر منبر میان رزم رقص ذوالفقارش میپَراند سر
چنان پَر زد! و در معراج نزدیک خدا شد که ندارد اِذن! جبرائیل هم با او شود دَم پَر
ولی الله، وجه الله، باب الله، سِر الله امام سُنی و شیعه، دلیل مومن و کافر
هوالظاهر هوالباطن هوالاَول هوالآخِر علی بن اَبی طالب امیرالمومنین حیدر
امیرالمومنینِ ساکنین کوخهایی که نه دارد مال دنیا و نه دارد کاخِ چون قیصر
شهنشاهی که نانِ خشک جو در بقچه پیچیده شهنشاهی که رویِ لیفِ خرما میگذارد سَر
شهنشاهی که نعلین و عبایِ کهنه میپوشد و از وضعش نمیفهمی که اَرباب است یا نوکر!
شهنشاهی که از بَس کنده چاه و رعیتی کرده خجالت میکشد از پینه یِ دستان او قنبر
به حدی کار و کردار علی شکل خداوند است یقین دارم! خدا خود هم ندارد از علی بهتر
و باید جُرج جرداق مسیحی عاشقش باشد نمیدانی! چه میگوید علی با مالک اَشتر
علی تنها صراط المُستقیم عالم هستی ست علی یعنی همان تَنهَی عَنِ الفَحشَاءِ وَالمُنکَرِ
علی با هیچکس اهل مماشات و تسامح نیست علی عدل است سر تا پا، علی عدل است پا تا سر
اگر دستی بخواهد سمتِ بیت المال کج گردد ذغال داغ میگیرد بجایِ کیسههای زر
علی الگوی تنها انقلاب شیعی دنیاست و مدتهاست میبینیم دنیا از این منظر
چهل سال است تحریمیم و با این حال میجنگیم چهل سال است حتی لحظهای خالی نشد سنگر
چهل سال است ماها پیش دشمن کم نیاوردیم به جای شیر! غیرت خوردهایم از سینه مادر
چهل سال است روی ملت ما آب را بستند چهل سال است هِی خون میرود از زخم این پیکر
علی جان در رکابت تا نفس داریم میجنگیم که این نهضت بماند تا ظهور حضرت دلبر
در این کشور کسی ضدنظام و دین و رهبر نیست به قرآن! کم حجابش هم خدا را در دلش باور
(شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل) علی کاری بُکن با ذوالفقارت تا بخوابد شَر
علی! از نیمه خُرداد شصت و هشت تا امروز تو ای بعد از خدا تنها کس این خلقِ بییاور
اگر دیدی که جایی گُر گرفته آتش فتنه اگر دیدی برادر را برادر میزند خنجر
اگر بیرون میآید حرف دشمن از دهان دوست چه آخوندِ قُمی باشد چه مُفتیهای الاَزهَر
بِلاشَک دستِ آمریکا و اسرائیل در کار است بِلاشَک جانماز افتاده رو به قبلهای دیگر
نفاق و فتنه در تاریخ جریان جدیدی نیست رَسن بستند بر دستی که در دستان پیغمبر...
مگر تیغی بر آن فَرقِ مبارک کارگر میشد علی را سالها پیش از شهادت کُشت میخ در
زدند آیینه را با سنگ اما بیخبر بودند! که وقتی بشکند هر تکه اش آیینهای دیگر
به هر جا بنگرم در کربلا آنجا علی بینم علی اصغر، علی اکبر، علی اکبر، علی اکبر
یکی از آن همه آیینه شد"ق ا س م س ل م ا ن ی" همان مردی که پیشش ننگ یعنی مرگ در بستر
تقاص خون قاسم با دو موشک پَرت کردن نیست علی یک هو بِکش از جا بِکن دروازه خیبر
حرم یعنی همین جمهوری اسلامی ایران حرم یعنی همین مردم همین پرچم همین کشور
گمان کردند ماها دست شستیم از امام خویش! بسیجیهای روح الله میمانند تا آخر
در اکباتان برای آرمانها آرمان دادیم هزاران مثل ما و آرمان نذر سر رهبر
پایان پیام /