شنبه 3 آذر 1403

ققنوس، «دوگین» و نواصولگراهای ایران؛ قسمت دوم: دوگین و میزگردهایش در ایران

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
ققنوس، «دوگین» و نواصولگراهای ایران؛ قسمت دوم: دوگین و میزگردهایش در ایران

اگر قسمت اول این نوشتار را دنبال کرده باشید می دانید که به بهانه انتشار یک شعر از یک شاعر گمنام ایرانی در کانال «الکساندر دوگین» این بحث شروع شده است.

اما شناخت دوگین و اندیشه هایش از جهت دیگری برای ما مهم است، ازآن جهت که جریان نواصولگرا از او خیلی استقبال کرده و ممکن است این استقبال که به نظر می رسد با شناخت کافی از اندیشه های دوگین نباشد به جای آن که بر محوراتحاد استراتژیک ایران و روسیه شکل بگیرد به سمت اتحادی راهبردی بر مبنای اشتراکات ایدئولوژیک جهت یابد و در درازمدت آثار سویی به دنبال داشته باشد.

نقطه ی عجیب تلاقی

آن گونه که مرحوم نادر طالب زاده، مستندساز و پژوهشگر گفته است معرف «الکساندر دوگین» و هماهنگ کننده بسیاری از سفرهای او و جلساتش در ایران، ایشان بوده است. نکته جالب در معرفی دوگین اینجاست که مرحوم طالب زاده خودش در فضای رسانه ای ایران از مستندسازی در بوسنی شناخته شد. جایی که صرب ها به نسل کشی مسلمانان پرداختند و بعدها پرونده هایی از این موضوع در دادگاه های جنایی بین المللی تا حدودی بررسی شد و احتمالا به یاد دارید که موضوع نسل کشی مسلمانان موضوع داغ رسانه ملی در آن زمان بود. در طرف مقابل نیز صربهایی بودند که بعدا کشورشان یکی از حامیان و متحدان اصلی روسیه، خاستگاه فکری دوگین شد.

طالب زاده در خصوص شیوه آشنایی با این فیلسوف روسی گفته بود: در یک برنامه ای که من اجرا کردم از طریق اسکایپ با ایشان صحبت کردیم و در آن برنامه مطرح کردند که ما امروز نیاز به نامه دیگری مثل نامه امام خمینی به گورباچف داریم و اگر امروز گورباچف زنده بود وضعیت روسیه به گونه دیگری رقم می خورد. بعد از این تمهیدات ارتباط و حضور با ایشان اندیشیده شد و از ایشان دعوت کردیم که به ایران بیاید.

دوگین کیست؟

الکساندر گلیویچ دوگین در ژانویه 1962 در خانواده‌ای نظامی متولد شد. پدرش افسر عالی رتبه «اداره اطلاعات ارتش شوروی» بود. او در سال 1979 به «انستیتو هوانوردی مسکو» وارد شد اما موفق نشد تحصیلاتش را به انجام برساند. سپس ارتباطات خانوادگی به کمکش آمد و با اعمال نفوذ پدر، در قسمت اسناد «ک. گ. ب.» (سازمان امنیت شوروی) به کار مشغول شد. در این مسند، با مطالعه اسنادی که برای خیلی‌ها در دسترس نبود، به خودآموزی درباره فاشیسم، اوراسیاگرایی و ادیان، بخصوص کلیسای ارتودکس پرداخت. دریافت همین نظرات پایه‌های فکری آینده او را تشکیل می‌دهد. او که نفوذ قابل توجهی بر ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه دارد و اغلب به عنوان «مغز متفکر پوتین» توصیف می شود، اکنون تئوریسین فضای معاصر روسیه تلقی می شود و از اتحاد روس‌زبان‌ها و تشکیل یک امپراطوری وسیع و جدید روسیه با عنوان اوراسیا حمایت می‌کند. مواضع دوگین در رابطه با حمله روسیه به گرجستان، اشغال کریمه از اوکراین و حمله اخیر روسیه به اوکراین بخشی از خروجی دیدگاههای سیاسی اوست که اکنون در قالبی فلسفی معرفی می شود. او اوکراین را بخشی از امپراطوری اوراسیا و قلب آن می‌داند، جایی که نیروهای روسی در حال انجام آنچه مسکو «عملیات نظامی ویژه» برای غیرنظامی کردن اوکراین می‌نامد، هستند.

دوگین و راسپوتین

بعضی از صاحب نظران دوگین را «راسپوتین پوتین» می دانند. اگر زندگی نامه پر از معمای راسپوتین را خوانده باشید او که هم دوره با نیکلای دوم آخرین بازمانده تزارهای روسیه و خاندان رومانف بود به شیوه ای عجیب به دربار نفوذ کرد و در تصمیم گیری های تزار و همسر با نفوذش تزارین تاثیر گذاشت. در موفقیت راسپوتین در این نفوذ سه عامل موثر بود: کمک الکساندرا ملکه خرافه‌پرست که به هر دلیل از او حمایت می کرد، بی خردی نیکلای دوم که به توصیه های همسرش برای حضور و حتی دخالت راسپوتین در امور مملکت تکیه و اعتماد کرد و بالاخره ساده لوحی مردمی که او را مقدس می دانستند.

راسپوتین از ساده لوحی مردم عصر خود استفاده می کرد تا خود را مقدس جلوه دهد و او که حتی اطلاعات لازم برای کشیش‌بودن نداشت به تدریج در نظر مردمان زودباور، مقامی در ردیف مقدسین و پیامبران پیدا کرد. راسپوتین سخنرانی‌های مذهبی انجام می‌داد و آینده اشخاص را پیشگویی می‌کرد و ادعا می کرد که شیطان را از وجود آنان دور می سازد.

داستان معجزه او در درمان الکسی الکسی تزارویچ جوان از هموفیلی رنج می‌برد، نمونه ای از این دست است. راسپوتین دستش را روی پیشانی پسر گذاشت و برایش دعا کرد و بسیاری افسانه‌های سیبریایی درباره اسبان کوهان‌دار و سوارکاران بی‌پا را از حفظ برای او زمزمه کرد. بیماری پسر به آرامی به راسپوتین پاسخ داد، دردها و تورم او فروکش کرد و مالیخولیای او رفع شد. هر وقت خونریزی درونی تزارویچ شروع می‌شد، راسپوتین را به بالین او فرا می‌خواندند. این در حالی بود که بعدها متوجه شدند مشکل الکسی استفاده از مسکنی به نام آسپرین بود که با رقیق کردن خونش به بیماری هموفیلی او شدت می داد و با آمدن راسپوتین و کنار گذاشتن درمان های پزشکان حال الکسی به بهبود یافته بود و معجزه ای در کار نبود. صحبت از زندگی و رفتارهای راسپوتین به دلیل آن که دارای زوایایی است که در شان این نوشتار نیست را با حکایت «ماریا راسپوتین» دختر او که اعتقاد عجیبی به پدر خود داشت به پایان می بریم: یک روز پدر من مشغول شخم‌زدن زمین خود بود و از پشت سر خود صدای آوازی که در کلیسیاها می‌خوانند شنید. موقعی که به عقب نگریست از تعجب و وحشت بر جای خود خشک شد. در فاصله ده متری او حضرت مریم بین زمین و هوا پدیدار شده بود و یکی از ادعیه‌های مسیحی را با آواز می‌خواند. این منظره بیش از یک دقیقه در مقابل چشمان پدر من نبود و حضرت مریم پس از آنکه پدر مرا تقدیس کرد، ناپدید شد.

با این همه، او همچنان که از اسمش - «راسپوتین» - بر می آمد به فساد شدید اخلاق معروف بود و به همین دلیل تشبیه دوگین و راسپوتین فاقد معناست. شاید تنها وجوه اشتراک دوگین و راسپوتین در سه چیز است: ظاهر هر دو با ریش بلند، تشبث هر دو به کلیسای ارتدوکس روسیه و نفوذ هر دو بر حاکمان وقت.

دوگین و ایران

از تعداد سفرهای دوگین به ایران اطلاعات جسته گریخته ای در دست است. گفته می شود پس از آن که دوگین آرپی جی به دست در حمله روسیه به گرجستان و جداسازی دو بخش آبخازی و اوستیا از گرجستان شرکت کرد به دلایلی نتوانست در روسیه بماند و به ایران فرستاده شد تا در دانشگاه تهران به عنوان استاد مدعو به تحقیق و بررسی و تبیین اندیشه هایش بپردازد.

بعد از آن داستان فرق کرد. اگر چه دوگین با متفکران ایرانی از جمله آقایان «مصطفی محقق داماد»، «غلامرضا اعوانی»، «غلامحسین ابراهیمی دینانی» و... نیز دیدار و گفت‌وگو کرد اما عموما میهمان جریان فلسفی - سیاسی خاصی شده است که در اندیشه های دوگین به دنبال وجوه اشتراک ایدئولوژیک می گردند. این همان نقطه دارای اهمیت موضوع دوگین است.

این متفکر روس، چند روزی به دعوت «کنفرانس افق نو» و به همت نادر طالب زاده مهمان ویژه در ایران بود و طی سفری به قم، با آیت‌الله «سید محمدمهدی میرباقری» رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم دیدار کرد. آن طور که طالب زاده گفته بود دوگین در طی حضور در آن سفرش در ایران دیدارهایی با افرادی چون آقایان رحیم پورازغدی، زرشناس، فیاض و قائم مقامی داشته است. طالب زاده او را به برنامه تلویزیونی «عصر» نیز دعوت کرد که که در آن مهدی نصیری، نویسنده و متفکر معاصر هم حضور داشت. اگر چه بنا بود این برنامه به شکل پرسش و پاسخ برگزار شود و آقای نصیری از دوگین چند سوال هم پرسید اما شیوه برگزاری برنامه به گونه ای بود که به جای آن که برنامه ای چالشی باشد و به نقد اندیشه های دوگین معطوف شود فقط در حد معرفی ایده های او گذشت. علاوه بر این ها همانطور که پیشتر گفتیم دوگین به اندیشکده یقین که آقای حسن عباسی مسئول آن است نیز برای ایراد سخنرانی دعوت شده بود و قبلا در بهمن سال 94 نیز در محفل چهارمین شب علوم انسانی که به همت مجله عصر اندیشه و با مشارکت شبکه افق و مرکز تحقیقات صدرا برگزار شده نیز شرکت کرده بود..

جالب اینجاست که تاکنون در هیچکدام از میزگردهایی که دوگین در ایران در آن ها حضور داشته از منتقدین جدی تفکراتش دعوت نشده و عملا هرگز اندیشه های خاص او به چالش کشیده نشده است، اندیشه هایی که نواصولگرایان مدعی اند آخرالزمانی است و تا اندازه‌ای به عقاید شیعه نزدیک است. از این جهت جا دارد که در ادامه این نوشتار و در قسمت بعدی به معرفی و سپس نقد اندیشه های او بپردازیم.

کد خبر 1714122