چهارشنبه 7 آذر 1403

قیصر امین‌پور؛ شاعر «نیلوفرانه‌» ها و عاشقانه‌ها

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
قیصر امین‌پور؛ شاعر «نیلوفرانه‌» ها و عاشقانه‌ها

8 آبان سال 1386 شمسی، مردی درگذشت که «درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد»؛ شاعری بود که رفت «چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ» و ما سال‌هاست پس از او «همچنان به نرده‌های ایستگاه رفته» تکیه داده‌ایم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ عاشقانه بود؛ گفته بود: «تو نسیم خوش نفسی / من کویر خاک و خس‌ام / گر به فریادم نرسی / همچو مرغی در قفسم / تو با منی اما... / من از خودم دورم». و گفته بود: «در اوج تنهایی / اگر زمین ویرانه شود / جهان همه بیگانه شود / تویی که با مایی». این‌ها بود که وقتی مردم در سال 1375 برای اولین‌بار شنیدند گوش‌هایشان عاشق شد و آلبوم «نیلوفرانه» شد پرفروش‌ترین آلبوم موسیقی سنتی تاریخ ایران. کار، کار قیصر بود و آن دل نازک عاشقانه‌اش. خوزستانی بود؛ دلیل اینکه خونش گرم بود و دلش گرم بود و نفسش گرم بود. وقتی 48 سالش بود، رفت و خیلی‌ها دانستند که خسارتی خورد به شعر و رهبر انقلاب پیامی دادند حرف دل دل‌نازکانی که عاشق دل نازک عاشقانه‌اش بودند: «درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد، ولی راه فتح قله‌ها را امید است دوستان و یاران نزدیک و شاگردان این عزیز، ادامه دهند. او و دوستانش نخستین رویش‌های زیبا و مبارک انقلاب در عرصه شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوه این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست».

درباره «قیصر امین‌پور» گفته‌اند شعرش «بر ظرفیت‌ها و توانمندی زبان فارسی افزوده است» و کلامش «نوآوری در بلاغت» است و توانسته «ویژگی‌های سبکی و بلاغی شعر کلاسیک و شعر نیمایی را با شعرهایش تلفیق کند». این‌ها یعنی چه؟ یعنی همین شعرهایی از قیصر امین‌پور که در ادامه می‌خوانیم؛ به جای پرگویی درباره شاعری تا این‌اندازه عاشق و دل نازک، شعرهای زیبایش را بخوانیم که شاید این‌طوری خودش هم بیشتر دوست داشته باشد.

1

قطار می‌رود

تو می‌روی

تمام ایستگاه می‌رود

و من چقدر ساده‌ام

که سال‌های سال

در انتظار تو

کنار این قطار ایستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌های ایستگاه رفته

تکیه داده‌ام.

2

من همسفر شراب از زرد به سرخ

من همره اضطراب از زرد به سرخ

یک روز ز شوق هجرتی خواهم کرد

چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ

3

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم

ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

چو گلدان خالی، لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده‌ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم

اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم

اگر دل دلیل است، آورده‌ایم

اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم

اگر دشنه دشمنان، گردنیم!

اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم!

گواهی بخواهید، اینک گواه:

همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم!

دلی سربلند و سری سر به زیر

از این دست عمری به سر برده‌ایم

4

حرف‌های ما هنوز ناتمام

تا نگاه می‌کنی

وقت رفتن است،

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه باخبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

چقدر زود

دیر می‌شود!

انتهای پیام /