ماجرای آثار جعفر شیرعلینیا چگونه پیچیده شد؟
حواشی انتشار خبر لغو آثار جعفرشیرعلینیا و بازتابهای بعدی آن نشان داد که اهالی فرهنگ پویایی خود را در تکثر تفکر میبیند.
حواشی انتشار خبر لغو آثار جعفرشیرعلینیا و بازتابهای بعدی آن نشان داد که اهالی فرهنگ پویایی خود را در تکثر تفکر میبیند.
خبرگزاری مهر- فرهنگ و اندیشه - مصطفی وثوقکیا: طی چند روز گذشته خبر لغو مجوز آثار جعفرشیرعلینیا بین اخبار مربوط به حوزه کتاب منتشر شد. شیرعلی نیا در کانالش خبر داد وزارت ارشاد مجوز تمام آثارش در انتشارات سایان را لغو کرده و انتشار این خبر باعث بهت اهالی فرهنگ شد. با این حال وزارت ارشاد 24 ساعت بعد ضمن تکذیب این خبر (اینجا) اعلام کرد حتی اعلام وصول یکی از آثار شیرعلینیا را هم صادر کرده و از انتشار این خبر گلایه کرد.
پس از تکذیب اینخبر توسط وزارت ارشاد، حامد کفاش مدیر انتشارات سایان در یک پیام تصویری به تشریح ماجرا پرداخت و نکته مهم صحبتهایش این بود که ارشاد این لغو مجوز را بر اساس نامه و نظرات یک نهاد نظارتی بیرونی اعمال کرده و حالا پس از دیدن واکنشها، عقبنشینی کرده و با نظرات آن نهاد بیرونی هم کاری ندارد. در ایناتفاقات نامی از آن نهاد نظارتی بیرونی برده نشد اما برای حدس و گمان هم که شده، میتوان کمی به عقب برگشت تا کمی از ابهامات اینماجرا کاسته شود.
جعفرشیرعلینیا در سالهای قبل محقق جنگ و تاریخ بود و چهره شناختهشدهای هم نبود اما آثار خوبی مانند مانند «دایره المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق»، «دایره المعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم» و «هشت سال این گونه گذشت» در حوزه انقلاب و دفاع مقدس تولید کرده بود؛ حتی کتابی هم به صورت مصور بر اساس زندگی امام خمینی در کارنامه داشت اما هنوز یک محقق جنگ بود نه چهرهای جنجالی.
نقطه شروع شهرت شیرعلینیا سال 93 بود؛ زمانی که در برنامهای که با عنوان «سطرها ناخوانده» همراه با محمدحسین مهدویان که آن روزها مستند «آخرین روزهای زمستان» را ساخته بود روبروی فرماندهان جنگ مینشست و به اصطلاح آنها را سوال پیچ میکرد تا ناگفتههای جنگ را بگویند. نقطه اوج این برنامه، مربوط به حضور محسن رضایی و انتشار نامهای محرمانه به امام در پایان جنگ بود. این برنامه بسیار دیده، و نام شیرعلی نیا هم بیشتر مطرح شد.
اما سال 94 را میتوان نقطه شروع شیرعلینیا دانست؛ روزهایی که مشغول کار تالیف زندگینامه مصور رهبر انقلاب بود اما مجوزهای آن صادر نمیشد. تا اینکه بهترین فرصت در نمایشگاه کتاب آن سال و بازدید رهبری از اینرویداد اتفاق افتاد. در لحظهای که رهبری از غرفه انتشارات سایان دیدار کرد، شیرعلینیا با مطرح کردن مشکل عدم دریافت مجوز کتاب خواستار مساعدت شد و دستور شفاهی مساعدت هم، همان لحظه صادر شد. موسسه انتشارات انقلاب اسلامی و امیرخوراکیان مدیر وقتش هم که مسئول این اتفاق بود، برای رفع مشکلات اقدام کردند. در نتیجه در خرداد 94 که کفاش مدیر انتشارات سایان در جلسهای اعلام کرد «در انتظار مجوز نهایی دایرالمعارف حضرت آیتالله خامنهای هستیم و شیرعلینیا هم گفت با یکی از آقازادههای رهبر انقلاب نیز در مورد این کتاب صحبت شده و ایشان بر گیرایی کتاب صحه گذاشته»؛ (اینجا) مشکلات در حال حل شدن بودند.
کتاب «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله سید علی خامنهای» با شمارگانی عجیب و قیمتی بالا در آبان 94 روانه بازار نشر شد. شمارگان کتاب صد هزار نسخه ذکر شد و کتاب هم به لحاظ کیفیت، از سایر کتابها متمایزتر بود. با این حال این شمارگان باعث اتفاقات بعدی شد. چون موسسه انقلاب اسلامی با مدیریت امیر خوراکیان فقط برای یک چاپ به این اثر مجوز داده بود و سایان با همان مجوز یکبار مصرف، کتاب را در صدهزار نسخه روانه بازار کرد. این رندی ناشر به مذاق خیلیها خوش نیامد و باعث موضعگیریهایی شد. از جمله اینکه خورکیان در گفتوگو با خبرگزاری مهر تلویحا اعلام کرد کتاب، چندان هم موردتایید نیست و «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله خامنهای» برداشت تنظیمکننده محترم و به طور طبیعی در حد گرایش ها و اطلاعات نویسنده محترم است. همچنین وقتی یک اثر از این موسسه مجوز نشر دریافت میکند بیانگر تایید همه جوانب و رویکردهای آن نیست و باید گفت این کتاب طبیعتا اثری جامع، کامل و خالی از کمبود و ضعف نیست.
با اینهمه، اوضاع برای شیرعلینیا خوب بود. «روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیتالله خامنهای» مورد اقبال قرار گرفت و نویسندهاش هم در معرض شهرت بیشتر. نهادهای انقلابی و فرهنگی هم برای معرفی و ترویج کتاب تلاش میکردند. فروش کتاب با قیمت 110هزارتومانی خوب بود تا اینکه کتاب جدیدشیرعلی نیا از راه رسید؛ کتابی درباره علیاکبر هاشمی رفسنجانی با همان سبکوسیاق کتاب رهبر انقلاب که در اردیبهشت 95 منتشر و رونمایی شد. ایناتفاق به مذاق برخی افراد و نهادهای فرهنگی خوش نیامد. چه اینکه هاشمی پس از سال 88 دیگر آن هاشمی سالهای پیش و مورد توجه انقلابیها نبود. همچنین اینکه پس از کتاب رهبری، کتابی مشابه هم برای هاشمی تولید شود باعث تشدید این تلخی شد. کتاب روایتی از زندگی هاشمی رفسنجانی در مراسمی با حضور شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی رونمایی شد و وی از شیرعلینیا تقدیر کرد. پس از این کتاب بود که گرایشهای سیاسی شیرعلینیا به سمت هاشمی آشکار شد و این روند تاثیرش را در تحلیل ها و نوشتههای ایننویسنده نشان داد. شیرعلینیا در کتابش با انتخاب تصاویر جهتدار از محمود احمدینژاد رئیسجمهور وقت، نشان داد ممکن است در کار تاریخی سلیقهاش را هم دخالت دهد.
شیرعلینیا در سالهای اخیر کانالی تلگرامی راهاندازی کرده و در آن، درباره مسائل تاریخی مینویسد. او با استناد به کتابهای تخصصی جنگ، زوایایی جدید و بعضا تاریک از جنگ هشتساله عراق علیه ایران را رونمایی میکند و فرماندهان آن سالهای جنگ را بابت تصمیمهایشان شماتت میکند. او از مسایل روز بهره میگرفت و تاریخ انقلاب را تحلیل میکرد. انتخابهای دقیق وی و کنار هم گذاردن سخنان افراد و چهرههای سرشناس انقلاب همراه با تحلیلهای شخصی، باعث فراگیری این کانال شد و شیرعلینیا بیش از پیش، در معرض توجه قرار گرفت. او در این کانال در مقابل هرگونه تعریض به هاشمی عکسالعمل نشان میداد و مطالبی هم در انتقاد از مقامات نظام ازجمله رهبر انقلاب منتشر میکرد. عملیات کربلای 4 و اظهارات شائبهبرانگیز محسن رضایی باعث شد شیرعلینیا به شدت این سخنان را به چالش بکشد و اینکارش هم باعث شد بهشدت مورد توجه رسانهها قرار بگیرد.
رویه جدید شیرعلینیا مشخص بود؛ انتقاد و انتقاد و به چالش کشیدن. این رویه باعث اقبال مخاطب به وی شد. حتی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور هم بعضا با استناد به سخنان وی، گزارشهایی منتشر کردند. با این حال شیرعلی نیا به عنوان یک مورخ تاریخ جنگ، فردی بود که در رسانهها حضور داشت، حرفهایش را میزد و پاسخهایش را هم میگرفت. اما حساسیتها نسبت به او بالا رفته بود و همان نهادهای نظارتی بیرونی به جمعبندیهایی درباره او رسیدند که نمونه اش در مهر 99 خود را نشان داد؛ اینکه علیرغم اعلام پیشین برنامه «چراغ مطالعه» با حضور وی، برنامه به صورت غیررسمی توقیف شده و روی آنتن شبکه چهار سیما نرفت. ایناتفاق باعث انتقادهای زیادی به صداوسیما بابت این رویکرد در پذیرش نظارتهای بیرونی شد.
نکته مهم درباره جنجال چند روز اخیر، شاید مربوط به پروژههای آتی جعفر شیرعلینیا باشد. یعنی آثاری که انتشارشان به اندازه کافی جذاب و حاشیهساز خواهد شد. دو کتاب مصور و قطور درباره سیدمحمد خاتمی و محمود احمدینژاد چهقدر میتوانند برای محققان و مخاطبان بازار کتاب جذاب باشند؟ و شاید اینحاشیهها یک اخطار برای جعفر شیرعلینیا باشند، برای جلب نظر نهادهای نظارتی بیرونی.
در پایان، این سوال هم مطرح میشود که آیا این رویکرد پژوهشهای تاریخی الزاما باید با نهادها و افراد خاصی هماهنگ شود؟ آیا قرار است یکدستی خاصی را در خروجیهای تاریخی شاهد باشیم؟ که اگر این طور باشد، چه دلیلی برای ایجاد این همه موسسه تاریخی و پژوهشی وجود دارد؟