شنبه 10 آذر 1403

ماجرای تلاوت در بیت رهبری؛ از من اصرار، از محافظان انکار

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
ماجرای تلاوت در بیت رهبری؛ از من اصرار، از محافظان انکار

هادی بنازاده، قاری ممتاز تبریزی در گفتگوی صمیمی از دغدغه ها، مشکلات و آرزوهای قرآنی خود گفته و تاکید دارد که انس با قرآن فرج تمام مشکلات است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از تبریز بیدار همزمان با ماه مبارک رمضان و بهار قرآن، هادی بنازاده قاری جان تبریزی میهمان بخش «حاملان وحی» این هفته تبریزبیدار بود.

قاری جوانی است که با وجود سن کم حرف هایی زیادی در آینده برای گفتن خواهد داشت. چهره قرآنی یازدهم تبریزبیدار 25 سال دارد که از 12 سالگی قرائت تخصصی قرآن را شروع کرده و مقام های مختلفی در مسابقات استانی کسب کرده و اکنون نیز تدریس قرآن دارد.

مشروح گفتگوی تبریزبیدار با «هادی بنازاده» بشرح ذیل است:

از جلسات مسجد کدخداباشی تا رسیدن به استعدادهای درخشان قرائت

تبریز بیدار: ابتدا از رزومه شخصی و قرآنی تان برایمان بگویید.

بنازاده: متولد خردادماه 1375 و اهل سردرود هستم. کارشناسی حسابداری دارم. از اواخر سال 1387 و اوایل 88، پا به عرصه قرآنی گذاشته ام. قبل از تلاوت قرآن، در زمینه ورزشی فعالیت داشتم. اول کار، حدودا یک سال یا 9 ماه در سردرود در خدمت استاد مدهون و استاد فقید حاج احد صباغ بابایی بودم. بعد از مدتی بنده را دعوت کردند که به جلسات تخصصی در تبریز بروم و اختصاصا در مسجد «کدخدا باشی» به جلسات بروم. یک ماجرا برای شما تعریف می کنم که ببینید منشأ هر اتفاقی که در این جهان می افتد خداست و باید این اتفاقات از سمت خدا نوشته شوند تا اتفاق بیفتند. ظاهرا در مسجد «کدخدا باشی» هفته ای سه روز جلسه برگزار می شده؛ روزهای شنبه، چهارشنبه و جمعه.

اتفاقا روز چهارشنبه بود که بنده به همراه خانواده برای شرکت در مجلس چهلم یکی از اقوام به مسجد «کریم خان» واقع در چهارراه منصور رفته بودیم. موقع برگشتن از آنجا، پدر صلاح دانستند که مسیرمان را از میدان ساعت ادامه دهیم تا هم مسجد «کدخدا باشی» را ببینیم و اگر احیانا جلسه ای هم باشد، حضور پیدا کنیم. حدودا یک ساعت به اذان مغرب مانده بود که ما جلوی مسجد رسیدیم. از کف زمین تا درب ورودی مسجد، 5 پله قرار داشت. پسرکی جلوی مسجد نشسته و از سردی هوا به خودش پیچیده بود. پدرم از او پرسید که آیا جلسه امروز در این مسجد برگزار می شود؟ او گفت جلسه بعد از اذان برگزار خواهد شد. مادرم را به خانه رساندیم و خودمان به مسجد برگشتیم و در جلسه حضور یافتیم. همان پسرک که جلوی مسجد نشسته بود، در جلسه تلاوت می کرد.

هیچوقت یادم نمی رود؛ من آن روز نماز مغرب را 5 رکعت و نماز عشایم را 6 رکعت خواندم! یعنی تلاوتش در آن حد مجذوب بود و من جذب تلاوت شده بودم. اسمش محمدحسین نقی زاده بود. ما صبر کردیم بعد از اینکه ایشان تلاوتشان را تمام کردند نمازمان را خواندیم. استاد آن جلسه، استاد حاج حسین قربانی بودند که خدا حفظشان کند. به گرمی از بنده استقبال کردند و من هم در آنجا سوره شمس را تلاوت کردم و بسیار هم ماندگار بود.

از همان جلسه اول، استاد به من ایراد گرفت. روی سن نشسته بود. پنج شش فراز از سوره شمس که خواندم، گفت دوباره از اول بخوان. دوباره خواندم و استاد اشکالاتم را گفت. من از آن لحظه به بعد متوجه شدم که من به جلسه ای وارد شده ام که واقعا اصلی ترین مسئله آن پیشرفت است. خلاصه کلام جلسه تمام شد. پدر بنده به استاد گفت این فرزند من گوشتش برای شما و استخوانش برای ما (یک ضرب المثل ترکی). این پسر تحویل شما داده می شود. هر مدلی که صلاح می دانید به او آموزش دهید. بالاخره یک جرقه ای از آنجا زده شد که ما پا به عرصه تلاوت گذاشتیم.

قبلا هم تلاوت می کردم اما از آن موقع به بعد تخصصی تر شد و حتی الان هم از محضر استاد استفاده می کنیم. البته الان دیگر در مسجد «کدخدا باشی» فعالیت نداریم و مستقل تر شده ایم و در مسجد «شهید قاضی» در چهارراه باغشمال فعالیت داریم. در مورد رزومه کاری هم باید بگویم که در مسابقات اوقاف زیر 16 سال در استان، نفر سوم شده ام. بعد از سن بلوغ و بالای 18 سال، باز هم نفر سوم و چند بار هم نفر دوم شده ام. سال قبل هم مسابقات «قرآن نغمه سی» برگزار می شد و توفیقی نصیبمان شد که در آنجا هم نفر اول شدیم.

در مسابقات دانش آموزی هم به صورت چهار سال متوالی نماینده استان آذربایجان شرقی در کشور بودم و از سال 90، بنده به همراه دوستان عزیزم محمدحسین نقی زاده، مهران عباسی و مصطفی اکبری به عنوان نخبگان و استعدادهای درخشان قرائت از استان آذربایجان شرقی به شورای عالی قرآن در تهران معرفی شدیم و به مدت 6 سال و به صورت هر 6 ماه یکبار، به تهران می رفتیم و از محضر اساتیدی همچون استاد حاج احمد ابولقاسمی، استاد حاج غلامرضا شاه میوه، حاج محمدرضا پورزرگری، استاد حاج محسن موسویان استفاده می کردیم و تا همین الان هم از محضر استاد ابولقاسمی و استاد شاه میوه بهره مند می شویم.

ماجرای تلاوت در بیت رهبری؛ از من اصرار، از محافظان انکار

تبریز بیدار: در مورد تلاوت قرآن در محضر رهبر انقلاب هم بفرمایید.

بنازاده: رهبر معظم انقلاب از جمله شخصیت های ناب در جهان هستند. بنده به ندرت شخصیتی را می شناسم که نسبت به قرآن و اهل بیت (ع) اینقدر ارادت داشته باشد. سال 97 در مسابقات اوقاف نفر دوم استان شدم. نفر اول هم آقای عبدی بودند. چون آقای عبدی دو سه بار در محضر حضرت آقا تلاوت کرده بودند، قرار بر این شد که نفر دوم را برای تلاوت در محضر رهبر انقلاب اعزام کنند. وقتی خبر را به ما دادند، فکر کردم می خواهند با ما شوخی کنند و می خواهند روحیه بدهند. بعد فهمیدم که قضیه جدی است. خلاصه ما اعزام شدیم. وقتی به بیت رهبری ورود کردیم، بعد از سیر در حیاط، در دفتر چای میل کردیم. خیلی با احترام با ما برخورد کردند. قاری قرآن را در حدی عزیز و گرامی می داشتند که واقعا برایم تعجب آور بود. حتی یک نفر هم به عنوان محافظ فرستاده بودند که مراقب ما بود و با ما این طرف و آن طرف می رفت. متاسفانه یا خوشبختانه، روز 29 بهمن آن سال، مناسبت دیگری نبود (مثلا ولادتی یا شهادتی).

گفتند اگر ولادت یا شهادتی نباشد، فقط قبل از آمدن حضرت آقا تلاوت خواهی کرد. من هم گفتم من از تبریز تا اینجا آمده ام که در محضر حضرت آقا تلاوت کنم. هر چقدر اصرار و التماس کردم نشد. گفتند که تو مطمئن باش در شروع برنامه که مجری جلسه را شروع خواهد کرد، حضرت آقا رصد می کنند و صد در صد خواهند شنید. من این حرف را شنیدم و کمی دلگرم شدم. بنده به جای اینکه به قرآن نگاه کنم، به مردم نگاه می کردم تا کمی ساکت شوند و به تلاوت قرآن گوش کنند. بعد از اتمام جلسه گفتند با آقا دیدار خواهید کرد. در آن دیدار ایشان یک انگشتر هم به ما هدیه دادند که خیلی با ارزش و خاطره انگیز بود و آن تلاوت برای من ماندگار بود.

وقتی قرآن به داد القائات مشوش بازار می رسد

تبریز بیدار: ار تاثیرات قرآن بر زندگی شخصی تان بگویید

بنازاده: تاثیر قرآن را نباید به اتفاق خاصی محدود کرد؛ مثلا من فلان کار را می کردم و قرآن بر من اثر گذاشت و موفق شدم، این ها جریان های گذرا هستند. مهم ترین تاثیر قرآن این است که هر لحظه برای ما تکیه گاه است. الان که من در بازار آزاد مشغول به کار هستم، بازار هم که کلا مشوش است و ممکن است دروغ، تهمت، زیر قول زدن و فاکتور نویسی و... در آن باشد. اصلی ترین کمکی که الان در این لحظه قرآن به من می کند، این است که من حرام را حرام و حلال را حلال می دانم. این همه مشکلی هم که الان در جامعه وجود دارد حاکی از این است که ما از قرآن دور مانده ایم. ما باید هر لحظه با قرآن باشیم و لحظه هایمان قرآنی باشد. من خودم به شخصه این را تجربه کرده ام؛ بعضی مواقع در شرایطی قرار گرفته ام که فکر می کردم دیگر در اینجا تمام شده ام و آخر خط است اما وقتی قرآن کوچکی که همیشه کنار خودم را باز می کنم و می خوانم، حتی آیاتی هم که درباره عذاب الهی هستند، به من آرامش می دهند چون بالاخره قرآن کلام خداست و آرامش دهنده است.

حاشیه سازی ها، آفتی برای جامعه قرآنی شده

تبریز بیدار: به نظر شما بزرگترین مشکل جامعه قرآنی در استان و کشور ما در حال حاضر چیست؟

بنازاده: کسی که قوی نیست همیشه دنبال بهانه است! اصلا این عادت بشر است؛ مثلا من قوی نیستم و فقط دنبال این هستم که برای این و آن ایراد تراشی کنم؛ مثلا می گویم فلان کس با آن ریش و سیبیل لباس فلان مارک را پوشیده است. این واقعا بهانه است. متاسفانه سال گذشته، یکی از عزیزان بعد از یک برنامه، در مصاحبه گفته است که شاگرد فلان استاد با من مسابقه می داد و در آن مسابقه پارتی بازی کردند و او برنده شد! ذات مسابقات این است که افراد را کنار یکدیگر جمع کند نه اینکه تفرقه و نفاق به وجود بیاورد. در مورد مشکلات جامعه قرآنی بهتر است اصلا سخن نگوییم! در همین استان ما در مبحث قرآنی به حدی به حاشیه وارد شده ایم که اصل قرآن فراموش شده است!

ما باید حاشیه ها را جمع کنیم. باید از اساتیدی که هستند بخواهیم که بنشینند و با گفت و گو این حاشیه ها را برطرف کنند چون ضرر آن دو طرفه است و منی که شاگرد هستم این ضرر را متحمل شده ام! باید یک نقطه مشترکی داشته باشیم اینطور که نمی شود. حداقل باید از 100 مورد در 7 مورد مشترک باشیم و اختلاف هم باید عقلانی باشد.

با مصاحبه و فلان هم حل نمی شود فقط باید خودشان جمع شوند و بخواهند که حاشیه ها را کنار بگذارند و از این طرف هم مانع کسانی که درست کار می کنند نشوند و زیر پایش را خالی نکنند و بعضی حرف ها را به او نگویند که باعث شود کار او به حاشیه بکشد. مشکل اساسی ما در استان، حاشیه سازی است. یک مشکل دیگر هم این است که در کارهایی که تخصص نداریم اظهارنظر می کنیم. وقتی هادی بنازاده در صوت تخصص ندارد، اشتباه می کند که اظهار نظر می کند. یا مثلا وقتی در تجوید تخصص ندارد اشتباه می کند که نظر می دهد! رک و پوست کنده وقتی بنده یک اظهار نظری کردم، باید به من بگویند تو که در این زمینه تخصص نداری نباید اظهار نظر کنی!

موازی کاری در مسابقات قرآنی / انتظاری از مسئولین ندارم

تبریز بیدار: انتظار شما از مسئولین در زمینه حل مشکلات جامعه قرآنی چیست؟

بنازاده: انتظار بنده از مسئولین در مسائل قرآنی این است که اندازه سر سوزن هم که شده از مقام معظم رهبری یاد بگیرند. نه تنها مردم ایران و شیعه ها، بلکه سنی مذهب ها و مردم کشور های دیگر هم او را قبول دارند. در ماه رمضان، ایشان با آن سن می نشیند و با دقت به تلاوت تک تک قاریان گوش فرا می دهد. به قدری با دقت گوش می کند که حتی بعضی اوقات ایرادات آن ها را هم گوشزد می کند! رهبر ما خودشان قاری و حافظ قرآن هستند. حتی به قدری حرفه ای است که بعضی اوقات به قاری مشخصی مثلا استاد عبدالفتاح رفعت، استاد مصطفی اسماعیل و... اشاره کرده و به قاریان تاکید می کند که با این سبک تلاوت کنند که درست تر باشد.

ما از مسئولین هیچ انتظاری نداریم. کاری نداریم که بودجه ای که به کارهای قرآنی اختصاص می دهند کافی است یا نه؛ چون قرآن اصلا پول نیست و مسئولین هر پول و بودجه ای هم برای قرآن بدهند، لیاقت خودشان را نشان داده اند. ما هم نمی گوییم که به ما بودجه اختصاص بدهند؛ فقط در حد اینکه در شأن قرآن باشد کفایت می کند. جمهوری اسلامی ایران که یک کشور شیعه است و باید برای قرآن و اهل بیت هزینه کنند، آیا در حد شأن قرآن هزینه کرده است یا نه؟! متاسفانه ما موازی کاری می کنیم؛ اداره گاز مسابقه دارد، اداره آب و فاضلاب مسابقه دارد، فلان اداره مسابقه دارد و پای همه آن ها هم هزینه داده می شود ولی وقتی نوبت به قرآن می رسد هیچ می شود.

اگر شما می خواهید واقعا به قرآن خدمت کنید، به چند نفر از اهالی قرآن بگویید ما چه کاری می توانیم برای قرآن انجام دهیم؟ حداقل مشورت کنند با برگزاری مسابقه و فلان که کاری از پیش نمی رود. من اول هم گفتم که ما فعلا از مسئولین انتظاری نداریم چون خودشان درگیر هستند و مشکلات اقتصادی دارند. بدخواه ما هم زیاد است. این مدل که برای ما بودجه نویسی می کنند، کلا معلوم است که بدخواه زیاد داریم.

تبریز بیدار: به نظرتان مطالبه رهبر انقلاب مبنی بر تربیت 20 میلیون حافظ قرآن چقدر عملی شده و سهم استان ما از تحقق این مطالبه چقدر است؟

بنازاده: من در هر موردی که تخصص نداشته باشم به آن مبحث ورود پیدا نمی کنم. بنده حافظ قرآن نیستم و در جمع حافظین هم قرار نگرفته ام. ولی فقط در این حد اطلاعات دارم که شهر تبریز از لحاظ تربیت حافظین قرآن سطح خوبی دارد البته این سوال را باید از آقایان؛ حاج وحید غفران نیا و سعید زارعان و کسانی که خودشان حافظ و استاد هستند بپرسید. من تخصصی در این زمینه ندارم و نمی توانم نظر بدهم.

در هیئات چون معنای قرآن را درک نمی کنند، خسته می شوند

تبریز بیدار: به نظر شما چرا الان اهمیت قرآن در برخی هیئت های عزاداری کمرنگ شده است؟

بنازاده: الان هیئت هایی که در آن به قرآن اهمیت داده شود معدود هستند و تعدادشان محدود است؛ مثلا هیئت انصارالحسین از جمله هیت هایی است که آنجا اول قرآن مد نظر است و سپس عزاداری اهل بیت (ع). در ظهر اربعین، قاری به مدت نیم ساعت تلاوت کرد و بعد حاج مهدی خادم آذریان نوحه خواند. حاج مهدی گفت من در عرض یک ربع هم می توانم نوحه بخوانم، مهم قرآن است که اول خوانده شود و وقت زیادی برای آن گذاشته شود. امام حسین (ع) به خاطر قرآن شهید شده است.

در هیئت «شاهزاده حضرت علی اصغر» هم اهمیت قرآن بالاست. این ها از استثنائات بودند. الان باید ببینیم چرا در هیئت های ما به قرآن اهمیت زیادی نمی دهند؟ ما وقتی می گوییم «قل هو الله احد»، چند نفر معنای این آیه را می دانند؟ ما انسان ها ذاتا اگر معنای چیزی را ندانیم، آن چیز برایمان دلنشین و دلچسب نمی شود!

متولیان هیئت و کسانی که هیئت را برپا می کنند، می گویند مردم در هیئت ها وقتی قرآن خوانده می شود، فقط به یکدیگر نگاه می کنند! من خودم هم بارها این را دیده ام که وقتی قرآن می خوانم، بعد از ده دقیقه اول، مردم خسته می شوند و به این ور و آن ور نگاه می کنند و فقط بعضی اوقات با بی حالی می گویند: «احسنت!». مشکل ما این است که چون معنا را نمی دانند نمی توانند از آن لذت ببرند وگرنه این بدین معنا نیست که به قرآن اهمیت نمی دهند.

من خودم در همین بحث معنای آیات، در یک برهه زمانی، هرجا که برای تلاوت می رفتم، حتی برای سوره حمد هم اول معنای آیاتی که قرار بود بخوانم را می گفتم و بعد آن آیات را تلاوت می کردم که کسانی که به این تلاوت گوش می کنند بفهمند که من چه آیاتی با چه معانی خواندم. تمامی هیئت ها حاضرند که به ما 45 دقیقه فرصت بدهند. حتی برای یک قاری 30 دقیقه وقت می دهند که تلاوت کند. الان دیگر مشکل از هیئت نیست. پنجاه پنجاه است.

آرزویم اشتغالزایی برای قاریان است

تبریز بیدار: از کدام قاریان بیشتر تقلید می کنید و بزرگترین آرزویی که دارید چیست؟

بنازاده: بنده از استاد عبدالباسط تقلید کرده ام. حدودا 40 تا از سوره ها را از این استاد بزرگوار تقلید کرده ام. از استاد مصطفی اسماعیل هم حدودا 15 سوره تقلید کرده ام، پایه تلاوتم بر پایه این دو استاد بود. از بعضی اساتید هم گذرا تقلید کرده ام، در این حد که تاثیری بر تلاوتم بگذارد؛ از اساتیدی چون استاد منشاوی، استاد شحات (پدر)، استاد محمود رمضان، استاد کامل یوسف و چندتن از اساتید دیگر. قاری با تقلید زنده است همانطور که نوحه خوان با شعر زنده است و رفته رفته باید شعر های خود را افزایش دهد و بهروز کند. قاری هم با تقلید زنده است. در مورد آرزویم هم باید بگویم که آرزو آدم را پیر می کند. اینطوری پیر می کند که آدم وقتی آرزو را می کند و می بیند که نمی تواند به آن برسد، پیر می شود.

آرزوی من است که حداقل آن روزی را ببینم که بگویند کشورمان واقعا قرآنی شده است. علت اینکه حضرت آقا می گویند ما باید 20 میلیون حافظ داشته باشیم این است که اگر شخصی حافظ قرآن باشد و در کنار آن شغلش را هم داشته باشد (ارتشی باشد، کارمند باشد، نظامی باشد و...) واقعا جامعه قرآنی خواهیم داشت. آرزویم این است که با جدیت اشتغال زایی و کار آفرینی کنم تا کسی که قاری است، دست خود را جلوی هرکسی دراز نکند و محتاج هر نامردی نباشد و از این به اداره به آن اداره علاف نشود. ذات انسان ارزشمند است؛ چه حافظ باشد و چه قاری.

انس با قرآن فرج تمام مشکلات است

تبریز بیدار: سخن پایانی...

بنازاده: امیدوارم که مردم بیشتر با قرآن انس پیدا کنند. اگر با قرآن انس و ارتباط برقرار کنیم، مشکلاتمان اعم از اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... رفع خواهد شد. مردم خودشان باید تلاش کنند با قرآن مأنوس شوند. کوتاه ترین دعا برای بزرگترین آرزو «اللهم عجل لولیک الفرج» است که حتی در بیان آن هم با شک و تردید بازگو می کنیم. امیدوارم که امام زمان (عج) ظهور کنند و ما هم عاقبت بخیر شویم.

انتهای پیام /

ماجرای تلاوت در بیت رهبری؛ از من اصرار، از محافظان انکار 2
ماجرای تلاوت در بیت رهبری؛ از من اصرار، از محافظان انکار 3
ماجرای تلاوت در بیت رهبری؛ از من اصرار، از محافظان انکار 4