ماجرای شهادت یک معلم در «کربلای8»
حسین خودش را در مثلث خانه، خوابگاه و دانشگاه محبوس نکرد، زیرا که عقیده داشت؛ «دانشگاه خطی است که ریشهاش در آزادی از استکبار است.» آری او در حین تحصیل، هم تدریس میکرد و هم به جبهه میرفت. در دانشگاه به دلیل بیان شیوایی که داشت، برای انتقال مشکلات دانشجویان به مسئولین، از بین چند صد نفر دانشجو، بهعنوان نماینده انتخاب شد. محمدحسین از معلمین متعهد دوران خود بود که هنوز خاطرات زیبا و...
به گزارش ایسنا، روز 12 اردیبهشت، به مناسبت شهادت استاد مرتضی مطهری روز معلم نام گرفته است. حضور معلمان در جبهههای جنگ تحمیلی برای دفاع از سرزمین بود، اما تاثیرات مفید و موثر دیگری را مانند؛ ایجاد انگیزه در دانشآموزان، ارائه الگویی عملی از آموزههای مذهبی و اجتماعی و گسترش و تداوم تحصیل و تدریس تا خطهای مقدم جبهه در پی داشت.
محمد حسین تجلی یکی از همین معلم ها است که در چهاردهم خرداد ماه 1341 درشهر زنجان به دنیا آمد. پدرش میگوید:«دوست داشتم پسرمان به سی از نامی که برایش انتخاب میکنیم، در مکتب مولایش حسین (ع) یاد بگیرد که چطور از اسلام دفاع کند.» پا به پای پدر، قرآن و قصههای شیرین آن را آموخت و راه مدرسه را پیش گرفت. در کوچه پس کوچههای همین شهر، زیر گلدستههای مسجد مهدیه، قد کشید و بزرگ شد. در سن نوجوانی به جمع انقلابیون پیوست.
و در هنگام تظاهرات از ناحیه پا زخمی شد. بعد از پیروزی انقلاب به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در آمد. یک سال بعد وارد سپاه شد. در اولین فرمان امام مبنی بر اینکه «کار قائله کردستان را یکسره کنید.» با همرزمانش به کردستان اعزام شد. در راه به کمین دموکراتها و کومولهها افتادند. دو همسنگرش شهید شدند. حسین نیز از ناحیه پا زخمی شد. با آغشته کردن صورت خود با خون همسنگرانش خود را به مردگی زد. جلادان بر سر بالینش آمده و وی را به خیال اینکه کشته شده است. خلع سلاح میکنند. بعد از دور شدن دموکراتها، محمدحسین از فرصت استفاده کرده و از منطقه درگیری دور میشود. در بین راه از دور متوجه نزدیک شدن گروهی از مزدوران کومله میشود. سریع به بالای درختی میرود و خود را در لای شاخ و برگ درخت پنهان میکند. و شبانه خود را به تکاب میرساند. سال 59 58 یک سال قبل از اخذ دیپلم مدتی در جهاد سازندگی زنجان مشغول خدمت در روستاهای اطراف آن میشود. پس از پایان تحصیلات متوسطه بار دیگر با جهاد زنجان به جبهه میمک و شور شیرین میرود. حسین در مرکز تربیت معلم شهید بهشتی قبول میشود. ولی به علت احساس نیاز جبهه به مدت سه ماه به جنوب اعزام میشود و در سه مرحله از عملیات بیت المقدس در محور دارخوین اهواز در آزاد سازی جاده اهواز خرمشهر شرکت مینماید و برای بار سوم مجروح میشود. سال1362در روستای قره بلاغ زنجان معلم بود. با نزدیک شدن وقت عملیات به مدت سه ماه به جبهه میرود ودر عملیات خیبر شرکت میکند. سال 1364 در دانشگاه تربیت معلم تهران قبول میشود. همزمان با تحصیل در آموزش و پرورش منطقه 16 تهران مشغول کار میشود. محمد حسین خودش را در مثلث خانه، خوابگاه و دانشگاه محبوس نکرد، زیرا که عقیده داشت؛ «دانشگاه خطی است که ریشهاش در آزادی از استکبار است.» آری او در حین تحصیل، هم تدریس میکرد و هم به جبهه میرفت. در دانشگاه به دلیل بیان شیوایی که داشت، برای انتقال مشکلات دانشجویان به مسئولین، از بین چند صد نفر دانشجو، بهعنوان نماینده انتخاب شد. محمدحسین از معلمین متعهد دوران خود بود که هنوز خاطرات زیبا و رفتارهای دوست داشتنیاش از ذهن مردم روستای قره بلاغ پاک نشده است. او رفت و در بیست و چهارمین بهار زندگیش، چهارم اسفند سال 1365 در عملیات «کربلای 8» منطقه شلمچه به شهادت رسید. پیکرش چند روز بعد ب درگلستان شهدای پایین شهر زنجان دفن شد.
انتها پیام