ماجرای چند نوجوان شیرازی که حساب و کتاب سیاسیشان درست بود
ما بیشتر احسان حدائق را در مدرسه میبینیم و مشغول مبارزه. اما گاهی هم کتاب دستمان را میگیرد و میبرد مسجد، یا یک وقتهایی هم سر از خانه همسایه درمیآوریم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، کتاب «بچه شیرازی» به قلم مریم شیدا خاطراتی از یک شهید شیرازی به نام احسان حدائق را بازگو میکند که زندگی پرفراز و نشیبی داشته است. احسان حدائق در سال 1340 در شیراز متولد شد. او در سال 1358 در حوزه علمیه شیراز مشغول تحصیل شد و از اساتید و علمای آنجا بهره بسیاری برد. قبل از انقلاب در تظاهرات و راهپیماییها نقش فعالی داشت و به همین دلیل دو بار توسط ساواک دستگیر شد. زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، احسان با تمام وجود برای پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی تلاش کرد، او گروهی را تشکیل داد تا بر ضد گروهکها قیام کنند و خود رهبری آنها را برعهده گرفت. زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد، او مشتاقانه به سوی جبهه شتافت و در تمام مدت سخنان امام را با جان و دل میپذیرفت. شهید احسان حدائق، در عملیات بیت المقدس در تاریخ دوم آبان ماه 1361 به شهادت رسید. آنچه در ادامه خواهید خواند یادداشت حکیمه نظیری از فعالان فرهنگی است که درباره «بچه شیرازی» نوشته و برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است:
روزهایی که مدرسه میرفتیم، دنیای خودش را داشت. همه ما دست کم یک بار در کل دوران تحصیلمان دفتر مشقمان را جا گذاشتهایم و شاید از روی دست بغل دستیمان یکی دو کلمه در برگه امتحانیمان نوشتهایم. حتی شاید بعضیهایمان سر به سر معلم گذاشته باشیم و روی صندلیاش آدامس چسباندهایم. اما اگر به شما بگویم کسی را میشناسم که سالهای تحصیلش سر به سر ساواک و شهربانی میگذاشته و حسابی حرصشان را در میآورده چه میگویید؟
اولین بار که کتاب «بچه شیرازی» را ورق زدم شاخ در آورده بودم؛ از این همه همت و شجاعت چند تا نوجوان که احسان حدائق سردستهشان بود. با خودم فکر میکردم حتماً کتاب، یکی دو تا خاطره از نوجوانی شهید آورده که بگوید ایشان با رژیم شاه مبارزه میکرده و بعد میرود سراغ فصلهای بعدی و نزدیک به شهادت مثل اغلب کتابهای زندگی شهدا. اما چند صفحه دیگر هم ورق زدم. تاریخهای دقیقی که بالای هر خاطره خورده بود نشان میداد ما هنوز در سالهای نوجوانی احسان حدائق هستیم.
من همراه قهرمان کتاب پیوسته بودم به گروه دردسرساز احسان حدائق و هرجا که دستمان میرسید چوب توی لانه ساواک میکردیم! احسان آنقدر شجاع بود که هیچ وقت، حتی وقتی یکی دو بار ساواک آمد و برد و مزه کتک انقلابی را بهشان چشاند، از پا ننشست و کوتاه نیامد. در این کتاب کم کم با اعضای این گروه شجاع، آشنا میشویم و هم پای آنها میشویم تا بدانیم برای شهادت فرزند امام خمینی هم برنامه چیدند و حواسشان به تمام ریز و درشت اتفاقات سیاسی کشور بود.
صوتی کمتر شنیده شده از سه اسطوره دفاع مقدس حین عملیاتباورتان میشود چند تا نوجوان، این همه دو دو تا چهار تای سیاسی واعتقادیشان درست باشد که شبها تا دیروقت بنشینند درس بخوانند و به هم یاد بدهند که مبادا از بقیه عقب بیفتند و نمره کم بگیرند؟ اصلاً همین درس خوبشان باعث میشد مدیر مدرسه با همه سابقه انقلابیگریای که از این بچهها میشناخت، باز هم نتواند اخراجشان کند. ما بیشتر احسان حدائق را در مدرسه میبینیم و مشغول مبارزه. اما گاهی هم کتاب دستمان را میگیرد و میبرد مسجد، یا یک وقتهایی هم سر از خانه همسایه درمیآوریم.
تمام خاطرات، بینام آورده شده اما نویسنده به قدری خوب روایتهای مختلف را کنار هم چیده است که ما کمکم با همه راویها آشنا میشویم و جایگاهشان را در زندگی احسان حدائق پیدا میکنیم. اینجا ما فقط با یک مجموعه خاطره سر و کار نداریم بلکه کتاب شیرینی دستمان رسیده که ما را در حال و هوای مدرسه و نوجوانی غرق میکند. تازه وقتی نشریه دانشآموزی مدرسه چاپ شده و لابهلای شعر و حکایت، حرفهای سیاسی بچهها را میخوانیم، بیشتر به احوال آن سالها پی میبریم.
کمکم که احسان حدائق و دوستانش قد میکشند کتاب نیز از نیمه رد میشود. حالا که جنگ شده، این گروه تر و فرز باید بار و بندیل ببندد و جهادش را جای دیگری پی بگیرد. رفاقت بین احسان و دوستانش، جنس جالبی دارد. پر از خلوص و خنده. این فضا و سادگی و روانی که در تکتک جملات کتاب میبینیم کتاب را برای رده سنی نوجوان نیز جذاب میکند. کتاب «بچه شیرازی» فقط یک زندگینامه و مجموعه خاطره نیست. همه ما وقتی کتاب را میخوانیم، چه 12 سالمان باشد و چه 40 سال، احساس میکنیم دلمان میخواهد احسان حدائق درونمان را دوباره اول صبح توی آینه ببینیم و مثل احسان پا پس نکشیم. «بچه شیرازی»، حرفهای زیادی با همه ما دارد، برای خواندنش دست دست نکنید.
«بچه شیرازی» را انتشارات جمال منتشر کرده است.