شنبه 3 آذر 1403

ماجرای کدهای رمزدار در دفترچه تلفن چریک پیر / چرا بهزاد نبوی در ستادهای انتخاباتی رادیکال‌ها انتحار کرد؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
ماجرای کدهای رمزدار در دفترچه تلفن چریک پیر / چرا بهزاد نبوی در ستادهای انتخاباتی رادیکال‌ها انتحار کرد؟

سرنوشت چریک پیر در میان چپ‌ها بسیار درس‌آموزاست، این روزها در میان چپ‌ها این جمله بسیار شنیده می‌شود که باید کینه‌ها را کنار گذاشته تا یک پیروزی کوتاه‌مدت را کسب کرد!

سرویس سیاست مشرق - بهزاد نبوی ازجمله چپ‌هایی است که بارها در کوچه نامردها از خودی‌ها چاقوهای زهرآگین خورده است چه درزمانی که او را در وزارت صنایع پس زدند و چه در مجلس ششم که سپر بلا کرده بودند و چه آن هنگام که به دلیل خمودگی و کهولت سن درهای خداحافظی از جبهه اصلاحات را به رویش باز کردند، اما عجیب آنکه این چریک سخت‌جان هر بار از پله پایین افتاده و دوباره آن را بالا رفته است.

اما ماجرای بازگشت دوباره او به محله نامردها در خیابان چپ عجیب‌تر از قبل است، بعد از اخراجش از جبهه اصلاحات گفته بود که این‌ها چپ نیستند، چریک پیر احتمالاً هنوز یادش مانده که گفته بود تفکر چپ‌روانه را قبول ندارم؛ و خیلی از کارهایی که انجام می‌شود چپ‌روی است؛ چون وقتی کاری بکنیم که عاقبت آن را ندانیم چه می‌شود، همین‌طور دیمی حرکت کنیم، اسمش می‌شود چپ‌روی... خدا بیامرزد مرحوم شعاعیان را که باهم مبارزه مسلحانه می‌کردیم، در نقد چپ‌روی در آن زمان می‌گفت این‌ها چپ نیستند، لوچ‌اند یعنی چشم‌هایشان تابه‌تا می‌بیند و نمی‌شود اسم این‌ها را چپ گذاشت!

حالا مشخص نیست که چه اتفاقی افتاده که چریک پیر دفترچه تلفن خودش را برداشته و برای جمع‌کردن رأی برای همین جریان رادیکال چپ‌رو به این‌وآن زنگ می‌زند، احتمالاً نبوی گمان می‌کند که هنوز مفری برای بازگشت به کوچه نامردها را داشته و بازهم می‌خواهند شانسش را میان این جماعت چندرنگ امتحان کند، همان گروهی که مدتی قبل آن‌ها را متوهم خوانده بود.

انتحار در کوچه نامردها چقدر می‌ارزد؟

توهم در میان چپ‌ها یک بیماری مسری بوده و بهزاد نبوی نیز مثل همیشه دوباره ویروسی‌شده است، بازگشت او به تنظیمات کارخانه حکایت از آن دارد که چپ کلاسیک مرده و چریک پیر سنگ‌قبر آن را نیز در ستاد پزشکیان رویش گذاشته است، نبوی احتمالاً فراموش نکرده است که مدتی قبل او را بدون دستاورد خوانده و فرش ریاست را از زیر پای او کشیده بودند.

بازگشت بهزاد نبوی به چپ‌ها و باز کردن دفترچه تلفن که حکایت از راهبرد اجتماعی کردن انتخابات و بسط پیرامونی آن دارد نشان می‌دهد که بهزاد نبوی در عین پیری همچنان خام است، این شدت از ناپختگی سیاسی در حدی است که احتمالاً او فراموش کرده که مدتی قبل با حضور آذر منصوری در رأی جبهه اصلاحات مخالفت کرده و در پاسخ از محسن امین زاده شنیده بود که تاریخ‌مصرفش تمام‌شده و سازش‌کار است!

این اتهام به سازش‌کاری چنان بهزاد نبوی را برآشفت که همان شب عطای ریاست بر کرسی جبهه اصلاحات را به لقایش بخشیده و از تشکیلات بیرون زد و جالب آنکه هیچ‌کس مانع این خروج نشد؛ آن روزها بهزاد نبوی متهم به محافظه‌کاری، پیری و زوال عقل بود.

یکی از اعضای گروهک نهضت آزادی درباره بهزاد نبوی با لحنی نسبتاً محترمانه گفته بود:

جبهه اصلاحات در دوران ریاست آقای بهزاد نبوی نیز تفاوت معناداری در کارایی این نهاد در عرصه عمومی نشان نداد. آقای نبوی از تاریخ و نقد تجربه سیاسی خویش آموخته بود که فرآیندهای انقلابی و «تندروی» و «شتاب‌زدگی» هیچ جامعه‌ای را به سرمنزل توسعه و دموکراسی نرسانده است و ازاین‌رو می‌خواست کاری کند که جبهه اصلاحات از روندهای التهاب آفرین و تشنج‌زا دور بماند و در فرآیندی تدریجی، مسالمت‌آمیز و در چارچوب ظرفیت‌های قانونی، نقش‌آفرین شود.

حالا مشخص نیست که در کوچه نامردها چه در باغ سبزی به چریک پیر نشان داده‌اند که او دست به انتحار بزرگ در ستادهای رادیکال‌ها زده و با باز کردن دفترچه قدیمی در تلاش است تا بازی انتخابات را اجتماعی کرده و پتانسیل آن را برای جنگ خیابانی افزایش دهد.

اصلاح‌طلبان که طی سال‌های گذشته همواره یکی از دلایل مشروط کردن مشارکت خود در انتخابات ریاست جمهوری را عدم اختیار رئیس‌جمهور طرح و بیان می‌کردند، این روزها برای جلب و جذب رأی به نفع کاندیدا تأکیددارند که اتفاقاً رئیس‌جمهور دارای اختیارات می‌باشد. جالب آنکه بهزاد نبوی از اعضای اخراجی جبهه اصلاحات در راستای تلاش برای به میدان آوردن بدنه رأی جریان اصلاحات به میدان انتخابات ریاست جمهوری یکی از لایه‌هایی را که در انتخابات دور اول انتخابات شرکت نکرده‌اند را ناامیدها عنوان کرد و با اشاره به اینکه این طیف فرقی میان دولت‌ها قائل در پیگیری مطالبات خود نیستند.

نبوی در اظهارت قابل‌توجهی گفته است:

باید به ناامیدها گفت: آقا، خانم! آیا ازنظر شما فرقی بین دولت سید محمد خاتمی و دولت بعدی او وجود دارد یا نه؟ این‌گونه نیست که رئیس‌جمهور هیچ‌کاره باشد، رئیس‌جمهور کارهایی می‌تواند انجام بدهد؛ منتها باید با حاکمیت هماهنگ باشد و به‌قول‌معروف با دعوا، کار را به کلانتری نکشاند. از طریق همکاری و پذیرش حاکمیت می‌توان کارهایی انجام داد. این شدنی است.

چریک پیر در ادامه بابیان اینکه برخی افراد با این تحلیل که با تحریم می‌توانند به حاکمیت فشار بیاورند، تصریح کرد، خطاب به افرادی که کماکان با این تحلیل رأی نمی‌دهند (تحریم انتخابات برای فشار به حاکمیت) می‌گویم که دیگر فشاری در این مرحله متوجه حاکمیت نخواهد شد و رأی ندادن، فاقد اثر خواهد بود.

آخریم بهزاد نبوی نشان می‌دهد او دچار آلزایمر سیاسی شدید است و به طمع بازگشت دوباره به حلقه تصمیم سازی چپ‌ها روی مرام خودش نیز پا گذاشته است، احتمالاً بهزاد نبوی هنوز یادش مانده که مدتی قبل با بغض از رادیکال‌ها گفته بود؛ که تحریمی‌ها و براندازها هم به حرف اصلاح‌طلبان گوش نمی‌کنند و اصلاح‌طلبان باید به دنبال افراد بینابین باشند.

البته اظهارات بهزاد نبوی به‌وضوح نشان می‌دهد که ادعای سالیان گذشته اصلاح‌طلبان مبنی بر اختیار نداشتن رئیس‌جمهور یک خط دروغین و در راستای پروژه‌های اصلاح‌طلبان برای توجیه ناکارآمدی‌ها و عدم مشارکت در برخی انتخابات بوده و تصریح امروز آنان مبنی بر اختیار داشتن رئیس‌جمهور اذعان به این نکته بوده و در بردارنده این واقعیت نیز می‌باشد که اصلاح‌طلبان بر اساس منافع خود اقدام جایگاه هر امری را ستایش یا نکوهش می‌کنند.

سرنوشت چریک پیر در میان چپ‌ها بسیار درس‌آموز است، این روزها در میان چپ‌ها این جمله بسیار شنیده می‌شود که باید کینه‌ها را کنار گذاشته تا یک پیروزی کوتاه‌مدت را کسب کرد، هرچند که این کینه‌ها در میان سینه‌های آن‌ها ثبت‌شده باشد!