«ما حیوانات» روایتی از نبرد برای بقا در حاشیه نیویورک
این فیلم روایتی از پیچیدگی زندگی در حاشیه نیویورک توسط خانوادههایی فقیر است که از دریچه چشم چند کودک به تصویر کشیده میشود و نبردی استعاری برای بقا را به تصویر میکشد؛ اثری پیچیده و تا حدودی نمادین که در جشنواره ساندنس مورد توجه قرار گرفت و پس از آن دیده شد.
«ما حیوانات / We the Animals» جواهری کوچک و اولین فیلمی است که توسط فیلمساز غیرداستانی یعنی «جرمیا زاگار» ساخته شده است که وابستگی داستانش به شخصیتها و همچنین مشاهدات آن به صورت بسیار خوبی با یکدیگر معنی پیدا میکنند. بیشتر این «مشاهدات» از طریق چشمهای «جونا»(اوان روسادو)، راوی اصلی داستان و کوچکترین فرد بین این سه برادر است که در خانوادهای کارگر در شمال نیویورک زندگی می کنند. از یک سو «ما حیوانها» یک داستان کلاسیک دربارهی دوران بلوغ است و از سوی دیگر داستانی دربارهی صدمات روحیای است که میتواند در نتیجهی عدم اطمینان مالی به یک فرد وارد شود.
پدر این سه بچه یعنی «پاپس»(که او را به خاطر بازی فوقالعادهش در نقش «رائول کاستیلو» در سریال «نگاهکردن»(Looking) شبکهی HBO میشناسیم) در جایی از فیلم تاکید میکند که:«هیچ راهی فراری از این مهلکه نیست». «ما»(شیلا واند) که زیبا اما رنگ و رو رفته است از زیر کار شانه خالی میکند؛ او در یک کارخانهی آبجوسازی کار میکند در حالی که «پاپس» بیشتر در کارهایی با حقوق حداقلی مشغول به کار است. آنها به عنوان دو نوجوان همدیگر را در «بروکلین» ملاقات کردند و حالا بچههایشان نافرمانی میکنند که آن هم احتمالا بر اثر دیدن چرخهی پایانناپذیر شکستها و مصالحههای والدینشان با خود و دنیای اطراف است.
اما «جونا» که در آستانهی 10 ساله شدن است و از خواهر و برادرش کمی احساساتیتر است (آیزیا کریستین و جوسیا گابریل) همه را به درون خود میریزد. او که به داخل یک دنیای فانتزی مانند از نقاشیها پناه برده است (که به زیبایی توسط مارک سامسونوویچ تصویر شده است) مشکلات و مصائب زیادی را برای قبول کردن خانهای نامنظم که در عرض چند دقیقه میتواند از دوستداشتنی به وحشتناک تغییر بدهد را تحمل میکند. تراما هیچوقت دست از سر او برنمیدارد و حتی در سادهترین لحظات نیز خود را نشان میدهد، همچون یک درس سادهس نا که تبدیل به آزمونی برای نشان دادن مردانگی میشود. و وقتی که بالاخره «پاپس» میتواند که «ما» را که حالا دچار مشکلات شدید شده در آغوش خود پناه بدهد، بچههای گرسنهی آنها خود را در دل جریانات رها میکنند و حمله به یک مغازهی خوار و بار فروشی تبدیل به یک تفریح دیگر برای آنها میشود.
فیلمنامهی آقایان «زاگار» و «دنیل کیتروسر» که از رمان سال 2001 آقای «جاستین تورس» اقتباس شده است، توانسته تا حال و لحظه را در اولویت مهمتری از ساختار سنتی داستان قرار بدهد. در همان حال هم فیلمبردار اثر یعنی «زک مولیگان» توانسته تا با انتخاب لنز دوربین 16 میلیمتری بر دهه 90 ای بودن فیلم تاکید بورزد. این مسئله به پوستهی سخت خارجی فیلم و همچنین داخل آن (این اثر در اطراف «اوتیکا» در نیویورک فیلمبرداری شده است) حالتی رویاگونه و نوستالژیک میدهد همچون اثرانگشتهایی از خاطرات. نتیجه فیلمی است که بیش از اینکه به لحاظ روایت اثرگذار باشد به لحاظ بصری شما را شگفتزده میکند و روایت اثر به حدی کمرنگ است که بعضا گم میشود.
اما چیزی که در طول اثر ثابت میماند آن حس اضطراب است که در فضای کلی اثر جریان دارد و پسرها را که همگی بازیگرانی غیرحرفهای هستند به یکدیگر نزدیک کرده گویی که همگی در یک بدن هستند و یک نقش را بازی میکنند. هر چند در زیر این پوسته، «جونا» به آرامی در حال کشیده شدن به سوی زیرزمین همسایه است، جایی که یک مرد جوان به آرامی و در سکوت در حال تماشای ویدئوهایی با محتوای مستهجن است. برای این بچه نه تصاویر و ویدئوها و نه احساس رضایت مرد با دیدن آنها قابل درک نیست اما شور و اشتیاق او برای بازگشت به آن مکان و فضای تاریک و مرده غیرقابلانکار است.
«ما حیوانات» شکننده و در عین حال بسیار ارتجاعی و انعطافپذیر است و عناصر کیفیای دارد که بسیار ساده هستند؛ از آب و خاک و هوا استفاده میکند تا دنیایی رویایی را خلق کند که تغییرات بسیار بزرگ را به طور کوچک و و به روشهای بسیار نمادگونه و سمبلیک انجام میدهند. «جونا» که در این جهنم گیر افتاده است رفتار بزرگسالان را پیش میگیرد که در نهایت باعث جدا شدن او از برادرهایش میشود. راه آنها به سوی بشریت ناگهان بسیار متفاوت از یکدیگر میشود.