محمد مصدق؛ استوار و سازش ناپذیر در مذاکره با استعمارگران
تهران - ایرنا - محمد مصدق بهعنوان یکی از رهبران سیاسی تاریخ معاصر ایران محسوب میشود که در پی استقلال ایران از قدرتهای جهانی بود؛ نخستوزیری که برای ملی کردن نفت مبارزه کرد و در همین ارتباط با نمایندگان دولتهای استعمارگری همچون انگلیس و آمریکا نیز مذاکرههایی داشت اما در این راه همواره استوار و سازشناپذیر عمل میکرد.
آن سه مرد با لباسهای نازک ویژه مناطق حاره بر روی صندلیهای سفید در پارک اقامتگاه تابستانی واقع در شمیران در نزدیکی تهران لم داده بودند. سروصدای فنجانهای گرانقیمت چای شنیده میشد و لبخند آن سه مرد در پشت آن عینکهای آفتابی کمی اسرارآمیز اما دوستانه بهنظر میرسید. ویلیام اورل هریمن دیپلمات زبردست و فرستاده ویژه هریاسترومن رییس جمهوری آمریکا با آن شانههای پهن خود، فکورانه به جلو خم شده بود. مرد دوم ریچارد ریپیر استوکس سرگرد تنومند ارتش بریتانیا و لرد بعدی بود که شباهت زیادی به مدیران داشت و مرد سوم پیرمردی نحیف بود که گامهای لرزانی داشت و هر آینه انتظار میرفت که روی زمین واژگون شود، مردی با سن و سالی غیرقابل تعریف (بین 60 تا 90 سال) و به نام محمد مصدق؛ اینها بخشی از نوشته مجله اشپینگل در 1951 میلادی است که درباره دیدار مصدق، هریمن و استاکس می نویسد؛ انگلیسی و آمریکایی هایی که برای پیشبرد مطامع استعماری خود به ایران آمدند.
ورود هیات خارجی به ایران
زمانی که محمد مصدق نخست وزیر ایران در اوج قدرت بود؛ یعنی در 1330 خورشیدی لرد استوکس و اورل هریمن در صدر هیاتی برای مذاکره با دولت مصدق به ایران آمدند و پس از دیدار با مقامات ایرانی در تهران به مناطق نفتخیز رفتند و از شهرهای آبادان و خرمشهر دیدن کردند و حسین مکی از اعضای نخستین هیات مدیره شرکت ملی نفت از آنها استقبال کرد و استوکس و هریمن به تهران بازگشتند و با مصدق دیدار و گفت وگوهایی داشتند.
دیدار هریمن با مصدق
با اوج گرفتن مسایل مربوط به نفت ایران، آمریکا تلاش کرد تا خود را به عنوان یک میانجی معرفی کند. نخستین گام آمریکاییها جهت پایان بخشیدن به درگیری میان ایران و انگلیس، اعزام هریمن فرستاده ویژه ترومن رییسجمهوری آمریکا به ایران بود. ماموریت اصلی هریمن در تهران، قانعکردن مصدق به گفت وگو با انگلیسیها بود.
وی همراه با «والتر لوی» کارشناس نفتی، چندین نوبت به دیدار مصدق رفت. ستیون کینزر در کتاب «همه مردان شاه» می نویسد: بعد از ظهر روزی که هریمن وارد تهران شد نخستین ملاقات خود را با مصدق انجام داد. این ملاقات با تمام ملاقاتهای دیپلماتیک که هریمن در دوران فعالیت خود انجام داده بود، متفاوت بود. ابتدا وی را به اتاق خوابی در طبقه بالای منزل نه چندان اشرافی مصدق بردند. او با بیحالی به هریمن خوشآمد گفت و ابراز امیدواری کرد که در طول صحبتهای خود متوجه شود که آیا ایالاتمتحده آمریکا دوست محرومان است یا مترسک دست انگلیسیهای منفور. هریمن پاسخ داد، قبلا در لندن زندگی کرده و باور دارد که در کنار انگلیسیهای بد، انگلیسیهای خوب هم پیدا میشوند.
هریمن پس از این دیدار به واشنگتن پیام داد که مصدق بسیار انعطافپذیر است اما مصر بر قطع کامل فعالیتها و نفوذ شرکت نفت ایران و انگلیس در ایران است.
هریمن و لوی در این دیدارها کوشیدند به مصدق بقبولانند که ایران از نظر داشتن تکنولوژی، تکنسین و امکانات دیگر، توانی برای اداره مستقل پالایشگاه آبادان ندارد. لوی بارها و بارها مشکلاتی را که دولت مصدق برای بهرهبرداری از پالایشگاه آبادان بدون کمک انگلیسیها با آن روبهرو میشد، توضیح داد اما این دلایل هیچ کدام، کوچکترین اثری بر مصدق نداشت. لوی در یکی از این دیدارها خطاب به مصدق گفت: تقریبا هیچ ایرانی آموزشدیدهای برای اشغال مناصب اداری و فنی پالایشگاه وجود ندارد. ایران همچنین برای انتقال نفت به بازارهای جهانی، نفتکش در اختیار ندارد اما مصدق اصرار داشت، مداخله اجنبی ریشه تمام مصایب ایران است.
هر گاه لوی پس از گفتن نکتهای درباره عدم حصول توافق با انگیلس که به نظرش بسیار مهم بود، کمی مکث میکرد، مصدق روی خود را برمیگرداند و به سادگی میگفت «بدا به حال ما». هنگامی که هریمن اصرار ورزید، مصدق حتما راهی برای ایجاد یک ارتباط تازه با انگلیس پیدا کند، پیرمرد سر تکان میداد و میگفت: نمیدانید آنها چقدر مکارند. نمیدانید آنها چقدر شرورند، نمیدانید چطور به هر چیزی دست بزنند، آلودهاش میکنند.
هرچند هریمن به عنوان واسطه از طرف آمریکا به ایران آمده بود اما در حقیقت ماموریت او اعمال فشار سیاسی بر ایران بود. در نهایت هریمن، تلاش ایران برای ملی کردن نفت را «مصادره» نامید و پاسخ اعتماد مصدق را اینگونه داد: نظر دولت من این است که قبضه مایملک یک شرکت خارجی به وسیله دولتی، بدون پرداخت غرامت فوری، مکفی و موثر یا دادن ترتیبی که مرضیالطرفین بوده باشد، بایستی مصادره نامیده شود، نه ملی شدن.
به هرترتیب پس از برگزاری چندین جلسه، مذاکرات لوی و هریمن با مصدق به بنبست کشیده شد به همین دلیل هم هریمن پس از شکست مذاکرات با مصدق به سراغ محمدرضا پهلوی رفت. حقیقت اما این بود که محمدرضا پهلوی در آن ایام از قدرت کافی و وافی برای اثرگذاری بر معادلات داخلی و حتی خارجی ایران برخوردار نبود. نداشتن قدرت اثرگذاری به وضوح در پاسخ وی به هریمن قابل دریافت و برداشت است؛ محمدرضا خطاب به هریمن که خواسته بود، ماجرای نفت ایران را حل و فصل کند، گفت: در مقابل افکار عمومی نمیتوانم یک کلمه علیه ملی شدن نفت بگویم.
هریمن سپس روزنامهنگاران ایرانی را به یک کنفرانس خبری دعوت کرد و هنگامی که آنها در محل حاضر شد، بیانیهای خواند و از ایران دعوت کرد، مساله را علاوه بر اشتیاق از طریق منطق حل کند. به محض این که این کلمات از دهان او بیرون آمد یکی از روزنامهنگاران از جا پرید و فریاد زد: ما و همه مردم ایران از نخستوزیر مصدق و ملی شدن نفت حمایت میکنیم.
در چنین شرایطی هریمن آخرین شانس خود را دیدار با آیتالله ابوالقاسم کاشانی دانست و سراغ او رفت زیرا تصور میکرد، خواهد توانست از طریق کاشانی، مصدق را به حضور پای میز مذاکره با انگلیسی ها وادار کند. هریمن به منزل کاشانی رفت و پس از ادای احترام گفت: امیدوار است آقای کاشانی با وی موافق باشد که بحران نفت را فقط میتوان با سازش میان ایران و انگلیس حل کرد اما این خیال هم واهی بود چرا که آیت الله کاشانی با حالتی برافروخته سخنان خشمآلود برزبان آورد و گفت: هیچ ایرانی شریفی، سگهای انگلیسی را به حضور نمیپذیرد و ایالات متحده آمریکا نیز با این پیشنهاد خود را دشمن ملت ایران ساخته است اما درباره نفت ایران به نظر کاشانی این نفت میتوانست تا ابد زیر زمین باقی بماند و او در پایان به هریمن گفت: اگر مصدق تسلیم شود خونش مثل رزمآرا بر زمین ریخته خواهد شد.
استوکس؛ مامور مذاکره با مصدق
پس از شکست ماموریت هریمن، اتلی نخستوزیر انگلیس هم بر آن شد تا شانس خود در مذاکره با مصدق را بیازماید. برای همین، شخصی به نام استوکس را مامور مذاکره با محمد مصدق کرد. استوکس وارد تهران شد و دستور داشت به مصدق بگوید که شرکت نفت، اصل تعلق نفت به ایران را میپذیرد و مایل است، منافع خود را بر پایه 50-50 با ایران تقسیم کند. استوکس به طور صریح اعلام کرد که انگلیسیها باید کنترل حفاری، پالایش و عملیات صدور نفت را همچنان در دست داشته باشند و تمام دارایی های شرکت سهامی نفت در کرمانشاه به انضمام تمامی موسسات، ماشینآلات و دارایی های منقول شرکت نفت ایران و انگلیس به دولت ایران واگذار شود. سازمان پذیرفت، خرید وسایل و ترتیبات حمل، نقل، پخش و فروش نفت را در اختیار شرکت ملی نفت ایران قرار دهد و شرکت ملی نفت ایران معاملات اضافی برای فروش نفت انجام دهد. منتهی طبق این پیشنهاد ایران میبایست، دارایی و اختیارات خود را به شرکتی که تابع و معرفی شده از شرکت نفت ایران و انگلیس باشد، واگذار کند اما مصدق با این پیشنهادها نیز مخالفت کرد.
اتلی پس از این در اطلاعیهای، شکست مذاکرات را کاملا متوجه طرف ایرانی ساخت و تاکید کرد: اکنون تنها راه پیش رو حمایت کامل و رسمی ایالات متحده از موضع دولت فخیمه بریتانیا است. رییس جمهوری آمریکا اما در واکنش به اظهارات اتلی، طرفین را به مماشات دعوت و تصریح کرد: نه بریتانیا و نه آمریکاییها نباید گام در راهی بگذارند که در تضاد با آرمانهای مشروع مردم ایران به نظر رسد!
به هر ترتیب استوکس هم به مانند هریمن نماینده کشوری استعماری بود که عزم و اراده ملت ایران برای ملی کردن صنعت نفت را بسیار جدی دریافته بود و تلاش داشت تا با پیشنهاداتی، راه حل های به اصطلاح مرضیالطرفین ارایه دهد و به تعبیری جنبش ملی کردن صنعت نفت را عقیم سازد اما همه اینها با ایستادگی نخست وزیری همچون محمد مصدق عملی نشد و نفت ایران را ملی شد.
*س_برچسبها_س*