چهارشنبه 7 آذر 1403

مسئله بشریت!

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
مسئله بشریت!

*گوشه و کنار نشریات، مهلا کریمیان: امروزه با توجه به پیشرفت همه جانبه خصوصا جوامع به اصطلاح متمدن در همه علوم مشکل اصلی بشریت مسئله زن است ستم به زن شرق و غرب فقیر و غنی دیروز و امروز نمی‌شناسد چرا که شخصیت زن همیشه مورد بی توجهی بوده که منشا آن جهل بشر است. از همین عمدتا زنان دارای دو مشکل اساسی می‌باشند اولین آن نگاه غلط و بد فهمیدن جایگاه و ارزش زن و دیگری عملکرد نادرست در مسائل...

*گوشه و کنار نشریات، مهلا کریمیان: امروزه با توجه به پیشرفت همه جانبه خصوصا جوامع به اصطلاح متمدن در همه علوم مشکل اصلی بشریت مسئله زن است ستم به زن شرق و غرب فقیر و غنی دیروز و امروز نمی‌شناسد چرا که شخصیت زن همیشه مورد بی توجهی بوده که منشا آن جهل بشر است. از همین عمدتا زنان دارای دو مشکل اساسی می‌باشند اولین آن نگاه غلط و بد فهمیدن جایگاه و ارزش زن و دیگری عملکرد نادرست در مسائل خانوادگی است. اگر در جایی به زنان ظلم نمی‌شود به دلیل پایبندی مردان به اصول اخلاقی و یا توانمندی ویژه زنان است. در طول تاریخ حقارت‌هایی علیه زنان به صورت خصومت و دوستی شکل گرفته است؛ که گاهی این خصومت‌ها با سلب حق حیات اظهارنظر فعالیت زندگی در صحنه‌های اجتماع و این دوستی‌ها با آوردن زن بر صحنه و او را وسیله عشرت قرار دادن است. بله کاملا درست فهمیدید ما به دنبال کمبود‌هایی از جنس معرفت پیشرفت و شکوفایی استعداد‌ها هستیم و نه کمبود‌هایی به اسم آزادی، اما از جنس بی بندوباری البته آنچه مورد نیاز زنان است آن چیزی نیست که امروز بعضی از قلم به دستان و منادیان تفکرات ضد اسلامی و غربی به زبان جاری می‌کنند. به همین منظور برای رفع ظلم در جامعه دو راه حل شناساندن وظایف مشترک و اختصاصی زن و مرد و رجوع به جایگاه حقوق زن در اسلام پیشنهاد شده است. گاهی هدف خانم‌ها از احقاق حق رسیدن به حق انسانی و حقیقی و شکوفایی استعداد‌های آنهاست که به تکامل انسانی نائل می‌شود و گاهی هدف از احقاق حق نوعی جدایی و رقابت خصمانه بین زن و مرد است که نگاهی کوته بینانه است. خانم‌ها در این عرصه می‌توانند به بهترین وجه جبران کننده باشند چرا که زن با ابزار سواد و قانون اقتدار خود را حفظ می‌کند اگر فرهنگ دفاع از حق را آموزش ندهیم حقوق شان را از دست می‌دهند و یا از آن سوء استفاده می‌کنند چرا که از حقوق خود هیچ شناختی ندارند اگر زن در سنگر اصلی خود (خانواده) بتواند مشکلات خودش را کم کند یقینا در عرصه اجتماع هم خواهد توانست؛ چرا که استعداد زن ایرانی و مرد ایرانی برتر است یعنی از متوسط جهانی بیشتر است. زنان موجود درجه دو در این قسمت قصد داریم ابتدا به مبانی فکری غرب و سپس جایگاه زنان در آن بپردازیم. تاریخ غرب با گذر از دوران باستان و قرون وسطی دوران جدیدی به نام رنسانس که واکنش در مقابل قرون وسطی بود را آغاز کرد در این زمان بورژوازی یا همان طبقه متوسط که عامل شکل گیری آن بودند به جای ارزش‌های دینی و اخلاقی سودجویی و لذت خواهی را سرلوحه خود قرار دادند. اندیشه انسان محوری و اومانیسم به عنوان اولیه جوان رنسانس لذت گرایی فرد را تا برطرف شدن تمینات شخصی، آزاد قرار داد؛ زیرا معتقد بود هیچ چیز ارزشمند به اندازه انسان وجود ندارد. یکی از پیامد‌های قهری اومانیسم گرایش به پاکسازی جامعه و زندگی از قیود ارزش‌های دینی که با عنوان سکولاریسم شناخته می‌شد، بود. در این زمان جریانی با نام تجربه گرایی یا امپیریسم سعی بر جداسازی انسان از جهان و ارزش‌ها از واقعیات داشت؛ که فقط چیز‌هایی را مورد پذیرش می‌دانست که قابل تجربه باشد از آنجا که ارزش‌های حقوقی و اخلاقی جز معقولات فراحسی و غیرقابل تجربه می‌باشند اختیار تعریف و تعیین این ارزش‌ها را به طوری که می‌خواست به انسان سپرد. این تفکر انسان را از همه قیود اخلاقی و دینی آزاد کرد و اجازه فرمانروایی هیچ قدرت بیرونی بر خواسته‌های افراد را نداد، زیرا فرد را با همه خصوصیات فردی اش معیار و میزان قرار داد. حال این سوال مطرح است که چرا علی رغم تلاش‌های غرب از قرن 17 برای استیفا حقوق مدنی و آزادی‌های فردی فرد را فقط جنس مرد دانستند و تا قرن حاضر حتی اساسی‌ترین حقوق را برای زن لحاظ نکردند؟! در انگلستان تا سال 1947 زنانی که در مراکز آموزش عالی تحصیل می‌کردند مدرک تحصیلات عالی به آن‌ها تعلق نمی‌گرفت. همچنین تا پیش از جنگ جهانی اول زن‌ها نه تنها فاقد حق رای، مالکیت و معامله بودند بلکه برای آن‌ها حقوق انسانی هم در نظر گرفته نمی‌شد. آنان زن را موجودی مصرف کننده کارگری کم توقع و کم طلب می‌پندارند که این نوع نگرش را از افراط و تفریط‌های غرب در زمینه شناخت طبیعت و چگونگی برخورد با زن دارند. نگرش ظالمانه غرب به زن را می‌توان در کار و فعالیت صنعتی هنر و ادبیات مشاهده کرد افرادی که با ادبیات غرب آشنایی دارند نگاه درجه دو به زن حتی در نمایش نامه‌های شکسپیر به خوبی احساس می‌کنند. پس از گذشت چندین سال غرب تصمیم گرفت زن را به اسم استقلال و آزادی وارد عرصه فعالیت اجتماعی کند. آزادی که نه به معنی درس خواندن و یا فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی زن باشد بلکه آزادی در دیدگاه غرب آزادی‌های جنسی و یا آزادی در بی بندوباری معنا می‌شود. گفتمان غربی در خصوص زن برنامه‌های گوناگونی دارد که برجسته‌ترین آن مردواره کردن زنان و او را وسیله راحتی برای التذاذ مرد قرار دادن است. همین آزادسازی بی قید و شرط بود که منجر به متلاشی شدن بنیان خانواده در غرب و سبک شمردن ازدواج و تشکیل خانواده شده است. امروزه دنیای غرب با مشکل از هم پاشیدن کانون خانواده و در پی آن افزایش فرزندان بی هویت مواجه است. همچنین بسیاری از امراض در نوجوانان و جوانان ریشه در این موضوع دارد. حال زمان آن فرا رسیده که غرب پاسخگوی برنامه‌های خود در از بین بردن طبیعت انسانی و نابود کردن خانواده باشد! نشریه دانشجویی صریح، شماره هفتم، دانشگاه آزاد تهران شمال