شنبه 3 آذر 1403

مسعود فراستی و «اندازه فرهادی»

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
مسعود فراستی و «اندازه فرهادی»

وقتی نقدهای فراستی بر آثار فرهادی یکسره در تحقیر و تخفیف فرهادی در مقام یک فیلمساز بوده، معلوم نیست بر چه اساس الان باید این حرف فراستی را بپذیریم که "فرهادی اندازه‌ای دارد" و "جغله" نیست.

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در روزهای اخیر ویدیویی از مسعود فراستی منتشر شده که در جلسه‌ای در کجا، برای عده‌ای درباره فیلم "عنکبوت مقدس" حرف می‌زند و فیلم را مفلوک و حقیر و بی‌وطن و بی‌همه‌چیز می‌داند و - احتمالا به درستی - می‌گوید این فیلم اهمیتی ندارد و نباید آن را جدی گرفت.

فراستی همچنین به اصول‌گرایان می‌گوید این فیلم اصلا در حدی نیست که بتواند به تشیع و امام رضا توهین کند و این شما هستید که آن را به چنین حدی دارید ارتقا می‌دهید.

او خطاب به کارگردان عنکبوت مقدس می‌گوید «تو اصلاً اندازه این حرف‌ها نیستی.» و خطاب به یکی از حضار جلسه، می‌افزاید گاهی کسی یک "اندازه‌ای" دارد، مثلا «عین فرهادی است»، و اگر این طور باشد «حالا من با او کشتی جدی می‌گیرم» ولی «این بچه‌جغله نیمه‌دانمارکی اصلا قابل این حرف‌ها نیست.»

آنچه در این یادداشت به آن می‌پردازیم، توصیف نوظهور فراستی از فرهادی است. فراستی در مقام نفی کارگردان عنکبوت مقدس، فرهادی را کارگردانی می‌داند که "اندازه‌ای" دارد. یعنی کسی است و اهمیتی دارد. حال آن که نقدهای فراستی بر فیلم‌های فرهادی نشان نمی‌دهد او واقعا چنین نظری درباره فرهادی دارد.

فراستی جایزه "عنکبوت مقدس" را سیاسی می‌داند. احتمالا هم درست می‌گوید. اما او همین حرف را درباره جایزه اسکار "جدایی نادر از سیمین" نیز می‌زد. او همچنین "قهرمان" فرهادی را نیز مثل "عنکبوت مقدس" فیلمی مفلوک و بی‌همه‌چیز می‌داند. "عنکبوت..." را مفلوک و بی‌همه‌چیز و حقیر می‌داند، "قهرمان" را مفلوک و بی‌همه‌چیز و بیچاره! ضمنا فراستی معتقد بود فیلم مفلوک و بیچاره قهرمان، «جایزه را گدایی می‌کند.»

آیا کارگردانی که با ساختن فیلمی مفلوک و بیچاره، جایزه را گدایی می‌کند، اندازه‌ای دارد که استاد عظیم‌الشأنی مثل جناب فراستی بخواهد با او «کشتیِ جدی بگیرد»؟

فراستی درباره فیلم "جدایی نادر از سیمین" در تلویزیون ایران با لحنی حرف می‌زد که گویی بقال محل با یک دوربین روی دست، چیزکی سر هم کرده و مشتی آمریکایی خبیثِ سیاست‌زده نیز به فیلم او جایزه اسکار اعطا کرده‌اند.

یا در نقد فیلم "فروشنده" از صدر تا ذیل فیلم را شایسته تحقیر می‌دید و متلک سیاسی فیلم را هم گل‌درشت و درنیامده می‌دید. در واقع در مقام نقد "فروشنده" هم مثل نقد "عنکبوت مقدس" معتقد بود مهم نیست کارگردان چه می‌گوید، مهم این است که چگونه می‌گوید؛ و فرهادی را در چگونه‌گفتن ناتوان و ضعیف ارزیابی می‌کرد.

می‌توان ریز انتقادات فراستی به آثار فرهادی را دوباره مرور کرد اما او در انبوه اظهار نظرهایش درباره فیلم‌های فرهادی، حتی به یک نقطه قوت در آثار او اشاره نکرده.

بازی امیر جدیدی را در "قهرمان" و بازی شهاب حسینی را در "جدایی..." ضعیف دانسته و دوربین روی دست در آثار فرهادی را نیز نشانه نابلدی او قلمداد کرده و معمولا هم معتقد بوده در فیلم‌های فرهادی "جای دوربین درست نیست" و شخصیت‌پردازی در فیلم‌های او "انسانی" و "قابل باور" نیست.

خلاصه اینکه از نظر فراستی، آثار فرهادی در فرم و محتوا مشکلات اساسی دارند و آدم‌های آثارش هم قلابی‌اند (مثلا محبت قلابی و غیر قابل باور نادر به پدرش در "جدایی...") و وقایع آثارش نیز با عقل سلیم جور درنمی‌آیند (مثلا فرار سریع پیرمرد مبتلا به بیماری قلبی، پس از تعرض جنسی در فیلم "فروشنده").

تازه موارد فوق فقط مشتی نمونه خروارند وگرنه می‌توان ده‌ها مورد دیگر را نیز برشمرد که همگی برای "نفی مطلق سینمای فرهادی" در نقدهای فراستی مطرح شده‌اند. از قرمه‌سبزی علی مصفا در فیلم "گذشته" تا فرانسوی حرف زدن او در همان فیلم...

بنابراین وقتی نقدهای فراستی بر آثار فرهادی یکسره در تحقیر و تخفیف فرهادی در مقام یک فیلمساز بوده، معلوم نیست بر چه اساس الان باید این حرف فراستی را بپذیریم که "فرهادی اندازه‌ای دارد" و "جغله" نیست.

به عبارت دیگر، معلوم نیست فراستی بر چه اساس می‌گوید فیلمسازی که فیلم‌هایش به دلیل سیاسی بودن جوایز مهم سینمای جهان را کسب کرده‌اند، اهمیت دارد و قابل جدی گرفتن است.

اگر "سیاست" مبنای جوایز سینمایی فرهادی است، پس چه فرق مهمی بین او و کارگردان "عنکبوت مقدس" باقی می ماند؟ چون فراستی معتقد است فیلم کارگردان "عنکبوت مقدس" هم به دلایل سیاسی جایزه گرفته است. ضمنا هر دو هم که فیلم مفلوک و بی‌همه‌چیز می‌سازند.

کوتاه سخن اینکه، فراستی قبلا چنان به تخریب فرهادی برخاسته که الان کسی نمی‌تواند این حرفش را جدی بگیرد که از نظر او فرهادی اندازه و اهمیت و جدیتی دارد. اگر فراستی در نقدهایش، ضمن برشمردن همه "کاستی‌ها و سستی‌ها و نقاط ضعف آثار فرهادی"، چهار مورد مثبت و نقطه قوت هم برای آثار فرهادی برشمرده بود، حرف کنونی‌اش درباره حد و اندازه فرهادی ناقض نقدهایش قلمداد نمی‌شد.

در واقع آنچه غیر قابل باور است، نه محبت نادر به پدرش در فیلم "جدایی..."، بلکه همین ادعای جدید فراستی درباره کارگردان "جدایی..." است! لحن فراستی درباره فیلم‌های فرهادی همواره چنان بوده که گویی مشغول نقد "رحمان 1400" است. پس امروز به کدام دلیل از "اندازه فرهادی" دم می‌زند؟

آیا فیلم‌های فرهادی از اخراجی‌های ده‌نمکی و فیلم "من مادر هستم"، اثر فریدون جیرانی، کمتر بوده‌اند؟ اگر کمتر و بی‌اهمیت‌تر بوده‌اند، پس چه "اندازه‌ای"؟! کارگردانی که هیچ یک از فیلم‌هایش حتی در حد "اخراجی‌ها 1" و "من مادر هستم" - یعنی آثار نه چندان باکیفیت رفقای سیاسی و شخصی جناب فراستی - نبوده، چه صلاحیتی دارد که منتقدی "برجسته" با او "کشتی جدی بگیرد"؟

نقد فیلم از نظر مسعود فراستی، نه یک امر سینمایی، بلکه یک امر سیاسی و ایدئولوژیک است. مرتضی آوینی در نقدهایش هیچ حُسن و قوتی در آثار بیضایی و مهرجویی و کیارستمی و مخملباف و علی حاتمی نمی‌دید ولی یکسره از آثار حاتمی‌کیا تجلیل می‌کرد. چنین منتقدی، پیداست که مسئله اصلی‌اش نه سینما که ایدئولوژی و سیاست است.

مگر می‌شود همه فیلم‌های بیضایی و مهرجویی و کیارستمی و مخملباف و علی حاتمی در دهه‌های 60 و 70 یکسره ضعیف و شایسته مذمت بوده باشند و فقط دیده‌بان و مهاجر و وصل نیکان و از کرخه تا راین آثار سینمایی قابل قبولی بوده باشند؟ وقتی وضع نقد و نقادی چنین است، پیداست که دعوایی در کار است که به هر چه ربط داشته باشد، به سینما ربطی ندارد.

سبک و سیاق نقادی فراستی هم کپی برابر اصل سبک نقادی آوینی است. فراستی، فرهادی را "غرب‌گرای سیاسی" می‌داند و به همین دلیل همیشه همه آثار او را از بیخ و بن شایسته ملامت و مذمت دانسته.

در واقع از نظر او، فرهادی در "جبهه خودی" نیست؛ پس فیلمش هر چه باشد، باید کوبیده شود. اما فیلمسازی که در جبهه خودی باشد، اگر نه همیشه، دست کم گاهی می‌توان از فیلمش به نیکی سخن گفت؛ ولو که ابتذال از سر و روی فیلمش ببارد.

فراستی منتقد "جوایز سیاسی" جشنواره‌های اروپایی است اما نقدهای خودش هم، اگرچه خالی از دلایل سینمایی نیستند، بوضوح انگیزه‌های سیاسی دارند. اگر جایزه سیاسی مذموم است، نقد سیاسی هم هیچ جای تحسین ندارد.

کسی چندین و چند فیلم ساخته است. فیلم‌هایش یا حسن و قوتی دارند یا ندارند. اینکه یکایک آثار او را با انگیزه‌های سیاسی یکسره ضعیف و "بد" بدانیم، اسم دقیقش نه "نقد فیلم" که "سیاسی‌کاری" یا "دعوای سیاسی" است؛ دعوایی برآمده از علائق ایدئولوژیک و هویتی و شاید هم منافع مادی و حسادت‌ها و نفرت‌های شخصی.

به همین دلیل است که فراستی فیلم متوسط "موقعیت مهدی" را حلوا حلوا می‌کند و "جدایی نادر از سیمین" را فقط شایسته تحقیر و تمسخر و نفرت می‌داند.

اما فرض کنیم جناب فراستی در مقام نقد فیلم نه دعوای سیاسی دارد نه ملاحظات ایدئولوژیک؛ و هر چه درباره آثار فرهادی گفته، یکسره برآمده از "نگاه سینماییِ محض" بوده. اگر این طور باشد، دیگر فرقی بین فرهادی و علی عباسی (کارگردان "عنکبوت مقدس") باقی نمی ماند.

ولی اگر تفاوتی بین این دو کارگردان وجود دارد و فرهادی اندازه‌ای دارد که علی عباسی فاقد آن است، رد پای این تفاوت را باید در نقدهای فراستی بر آثار فرهادی بتوان پیدا کرد. یعنی فراستی الان باید بتواند با ارجاع به نقدهایی که بر آثار فرهادی داشته، نشان دهد که اصغر فرهادی را فیلمسازی جدی می‌داند با اندازه‌ای درخور.

وانگهی معلوم نیست چرا فراستی موقع کشتی جدی گرفتن با یک فیلم‌ساز، همان توصیفات مربوط به فیلم یک "بچه‌جغله" را به کار می‌برد. اگر "قهرمان" و "عنکبوت مقدس" هر دو مفلوک و بی‌همه‌چیزند، پس شاید فراستی دارد با کارگردان "عنکبوت مقدس" هم کشتیِ جدی می‌گیرد!

ولی واقع مطلب این است که فراستی با فرهادی نیز کشتی جدی نگرفته و پرخاشگری و نفرت‌پراکنی علیه آثار فرهادی را به جای "نقد" به خورد مخاطبان "برنامه هفت" داده است.

فراستی می‌تواند ما را به نقدهایش بر آثار بیضایی ارجاع دهد و بگوید اگر "مسافران" را از بیخ و بن کوبیده، در عوض "باشو غریبه کوچک" را فیلم قابل تحسینی دانسته و عیب و هنر بیضایی را در کنار هم دیده است. یعنی اگر او بگوید بیضایی فیلم‌ساز مهمی در سینمای ایران است، حرفش چندان غیر قابل باور نیست؛ چون حداقل یک فیلم بیضایی به نظرش فیلمی خوب و قابل تحسین آمده است.

اما وقتی همه فیلم‌های فرهادی به نظر فراستی "بد" و ضعیف و شایسته تحقیر و تمسخر و نفرت و حتی فحاشی بوده‌اند، بدیهی است که الان دیگر نمی‌تواند از "جدیت" و "اندازه" و در واقع از اهمیت و بزرگیِ فرهادی دم بزند.

حافظ بی‌دلیل نگفته است «عیب مِی جمله بگفتی هنرش نیز بگو». نقد یعنی تشریح و کالبدشکافی اثر. وقتی نقاط قوت اثر سینماییِ کارگردانی که "اندازه‌ای دارد و با او می‌توان کشتی جدی گرفت"، در نقد منتقد ناگفته می ماند، کالبدشکافی و تشریح اثر به درستی یا به تمامی صورت نمی‌پذیرد و نقد هم ناقص و نامنصفانه می‌شود.

اگر هم منتقدی در مجموعه آثار یک فیلمساز هیچ نقطه قوتی ندیده، پس نظر نوظهورش درباره جدیت و اهمیت آن کارگردان، چیزی جز تناقض‌گویی و به سخره گرفتن خودش و نقدهایش بر آثار آن کارگردان نیست.

تماشاخانه

ببینید | دیپلمات لاف‌زن؛ داستان مذاکره‌ای با دستاوردهای دروغین

ببینید | فیلم استثنایی از حمله خرس نر برای خوردن توله ماده / دفاع مادر و سقوط هر دو خرس از بالای صخره

فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام
مسعود فراستی و «اندازه فرهادی» 2
مسعود فراستی و «اندازه فرهادی» 3
مسعود فراستی و «اندازه فرهادی» 4
مسعود فراستی و «اندازه فرهادی» 5
مسعود فراستی و «اندازه فرهادی» 6