مصطفی آجورلو؛ راز برکناری / تاوان حقخواهی از صداوسیما یا آهِ وُریا غفوری؟!
محتملترین و جدیترین گزینه اصرار آقای آجورلو برای دریافت حق پخش تلویزیونی از صداوسیما و بیان این جمله است که «حق استقلال را از صدا و سیما می گیرم».
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - هر چند سردار مصطفی آجورلو مدیرعامل باشگاه استقلال پس از تنها یک سال و 20 روز به صورت ناگهانی و در عین حال بیحاشیه برکنار شده و جای خود را به علی فتحالله زاده داده اما روشن است که این یک جابهجایی معمول مدیریتی و ورزشی یا شرکتی نیست و تماماً دولتی است چون فوتبال در ایران دولتی است و چون باشگاههای استقلال و پرسپولیس به رغم سالها شعار خصوصی سازی و ادعای خارج بودن از تیول دولت، همچنان دولتیاند و نگاه یا نگرانی امنیتی مانع خصوصی سازی شده است.
از این رو میتوان چند حدس را درباره این برکناری مطرح ساخت:
اول: محتملترین و جدیترین گزینه اصرار آقای آجورلو برای دریافت حق پخش تلویزیونی از صداوسیما و بیان این جمله است که «حق استقلال را از صداوسیما میگیرم» و جای دیگر تا عدد 1000 میلیارد تومان را هم ذکر کرده بود.از سازمانی که فراتر از یک بنگاه رسانهای است و اگر تیر آن در قضیه فدراسیون فوتبال و بازگشت مهدی تاج و کارلوس کیروش به سنگ خورد به خاطر ملاحظات بینالمللی و نزدیکی جام جهانی و تازهکاری فروغی - میثاقی بود وگرنه پیدا بود صدا و سیما در قضیه حق پخش از طریق دولت و وزارت ورزش بر آجورلو فشار میآورند و آوردند چون ذات صدا وسیما انحصار است و هیچ مطالبهای را بر نمیتابد.
دوم: هر چند این برکناری به کام دوستداران بازیکنانی که به لحاظ سیاسی با آجورلو زاویه داشتند خوش نشسته اما بعید است که وزارت ورزش به خاطر رفتار سردار با بازیکنانی چون وُریا غفوری و عارف غلامی که نارضایتی هواداران را برانگیخت او را برکنار کرده باشد. چرا که اگر قرار بر همراهی با معترضان بود در عرصه های دیگر هم نشان میدادند.
احتمال سوم و کمتر گفته شده اما این است که برای آقای آجورلو کار کردن زیر دست وزیر کنونی ورزش که در دوران مدیریت باشگاه پاس مدیر منصوب او برای بخش محدود دو و میدانی بوده دشوار بوده است.
اصل کار کردن و تغییر موقعیت را البته پذیرفته بود ولی قول و قرارشان دخالت در این حد نبوده است. این حدس از آن رو مطرح می شود که وقتی آجورلو مدیر عامل باشگاه پاس بود از حمید سجادی برای همکاری در باشگاه پاس دعوت کرده بود و طبعا انتظار داشته پس از وزارت آن ایام را از یاد نبرد و خود را وامدار او بداند یا فراموش نکند کی بود که او را وارد چرخه مدیریتی ورزشی در سطح باشگاهی کرد.
نهایتا این که وقتی نوع برکناری این گونه باشد طبعا بازار شایعات هم داغ می شود و از جمله بحثهای مالی به میان میآید اما در این فقره هیچیک از این ادعاها با قطعیت مطرح نشده و بیشتر به قصد تخریب وجهه آقای آجورلو بوده است و دور کردن اذهان از گزینه اول.
در مجموع میتوان گفت حمید سجادی در قبال جدال مدیر عامل منصوب خود در استقلال با صدا و سیما دو گزینه داشته است: یا از آجورلو حمایت کند و خود با صدا و سیما درگیر شود که اگر روحیه ای این گونه داشت وزیر دولت رییسی نبود یا او را کنار بگذارد و سراغ چهرهای برود که 4 نوبت قبل هم رفته و بازگشته بود و دومی را انتخاب کرد.
حالا رییس صدا و سیما هم میتواند بادی به غبغب بیندازد تا حساب کار دست دیگران هم بیاید تا اگر قافیه را در جلب مخاطب باختهاند و سرمایه های خود را از دست میدهند در مورد حق پخش تلویزیونی احساس برد کنند و به جای توضیح رسمی مجری و گزرشگر را مأمور کنند از سازمان دفاع کنند و من بعد هم کسی از صدا و سیما مطالبه نکند چون این سازمان هر قدر که خواست میپردازد با این فرمول که بخشی از آن را به حساب بودجهای میگذارد که دولت باید به صدا و سیما میداده و نداده! اگرچه این اتفاقات ثابت کننده نظریه «ایران؛ جامعه کلنگی» یا «ایران؛ جامعه کوتاهمدت» دکتر همایون کاتوزیان است اما کاش به این پرسش هم پاسخ دهند اگر باشگاه های استقلال و پرسپولیس دولتیاند چرا رسماً اعلام نمیشود و با بازی با کلمات ماهیت دولتی را میپوشانند و وانمود می کنند نیستند و اگر در روند غیر دولتی شدن هستند چرا آشکارا این قدر دخالت میکنند؟
چون این یادداشت مطلقا ورزشی نیست و کاملا سیاسی و اجتماعی است می توان تعبیر واسلاو هاول متفکر چک را که یک چند رییس جمهوری هم شد به کار برد که از تعبیر «زیستن در دروغ» استفاده میکرد.
جدای این نگاه سیاسی این سؤال هم قابل طرح است که اگر این انتقال به زیان سهامداران فعلا اندک باشگاه تمام شود چه کسی پاسخگوست؟
تماشاخانه