معمای «طبقه متوسط» در ایران
آمارها نشان میدهند که تحریمها در دهه 1390 - خصوصا پس از خروج آمریکا از برجام - طبقه متوسط را ضعیف کرد. اما دقیقا افراد با کدام بازه درآمدی، طبقه متوسط اقتصاد ایران را تشکیل میدهند و صاحبنظران در مورد این طبقه چگونه میاندیشند؟
خبرگزاری تسنیم، در رسانهها بارها درمورد «طبقه متوسط» شنیدهایم. بسیاری معتقدند راه تحقق توسعه اقتصادی در ایران از فربهتر شدن طبقه متوسط میگذرد. همچنین آمارها نشان میدهند که تحریمها در دهه 1390 - خصوصا پس از خروج آمریکا از برجام - طبقه متوسط را ضعیف کرد. اما دقیقا افراد با کدام بازه درآمدی، طبقه متوسط اقتصاد ایران را تشکیل میدهند و صاحبنظران در مورد این طبقه چگونه میاندیشند؟ بهطور تقریبی و براساس تعریفی از طبقه متوسط که در ادامه خواهد آمد، خانوارهای سهنفرهای که بین 9 تا 29 میلیون تومان در سال 1402 درآمد دارد، در طبقه متوسط قرار دارد. دستکم دو گروه درمورد این طبقه در ایران اظهارنظر میکنند. بهطور کلی میتوان گفت گروه نخست منافع طبقه متوسط موجود را نمایندگی میکنند و گروه دوم نماینده طبقه فقیر بوده و به دنبال ارتقای سطح درآمد ایشان تا سطح طبقه متوسط هستند. به عبارت دیگر، گروه اول به دنبال «طبقه متوسط موجود فربهتر» هستند و گروه دوم خواهان «فربهتر کردن طبقه متوسط.» درآمد طبقه متوسط بانک جهانی نرخ فقر برای کشورهای با درآمد سرانه بالاتر از متوسط را 7.6 دلار (براساس نرخ دلار برابری قدرت خرید) برای هر نفر در هر روز در نظر میگیرد. طبق یک تعریف، بین 1.5 برابر تا 5 برابر نرخ فقر، محدوده طبقه متوسط است. به عبارت دیگر اگر کسی بین 11.4 تا 38 دلار (با نرخ ppp) در روز داشته باشد، طبقه متوسط محسوب میشود. بانک جهانی نرخ دلار برابری قدرت خرید برای سال 2022 (تقریبا معادل 1401 شمسی) را حدود 6 هزار و 450 تومان محاسبه کرده است. بر این اساس، اگر یک خانواده 3نفره در سال 1401 بین 6 میلیون و 660 هزار تومان تا 22 میلیون و 230 هزار تومان در ماه درآمد داشت، در طبقه متوسط قرار میگرفت. اگر براساس روند رشد نرخ دلار برابری قدرت خرید، برای سال جاری این نرخ را 8 هزار و 500 تومان در نظر بگیریم، اگر یک خانواده 3نفره تقریبا بین 9 تا 29 میلیون تومان در ماه درآمد داشته باشد، در طبقه متوسط قرار میگیرد.
در برابر طبقات پایین نویسندگان کتاب «تحریمها چگونه کار میکنند» معتقدند طبقه متوسط بخشی از جامعه است که «بیشتر مقاومت علیه جمهوری اسلامی از آن سرچشمه میگیرد و باید تحت حمایتهای غرب قرار گیرند.» در جای دیگری از این کتاب آمده است: «در طول سالهای گذشته، نیروی محرکه جامعه ایران برای تغییر، گشایش کشور و چرخش به سمت غرب، طبقه متوسط بوده است.» همچنین نوید رئیسی در تجارت فردا (شماره 533) در مورد طبقه متوسط اینطور مینویسد: «طبقه متوسط نقش مهمی در انتخاب محمد خاتمی اصلاحطلب به ریاستجمهوری در سال 1376 و پیروزی حسن روحانی طرفدار عادیسازی روابط با غرب در انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 ایفا کرد. بایکوت انتخابات در سالهای 1384 و 1400 توسط طبقه متوسط در نقطه مقابل، به تقویت محمود احمدینژاد پوپولیست که به لحاظ نظری و عملی درپی تغییر مبنای حمایت سیاسی از طبقه متوسط به طبقات پایین بود و ابراهیم رئیسی محافظهکار منجر شد.» به دنبال ارتقا در مقابل، نگاه دیگری به طبقه متوسط وجود دارد. صاحبان نگاه دوم وقتی از «فربه شدن طبقه متوسط» صحبت میکنند، درواقع به دنبال تقویت منافع طبقه متوسط موجود - حتی به قیمت ضعیفتر شدن طبقه فقیر - نیستند بلکه درحقیقت منافع طبقه فقیر را نمایندگی میکنند و دوست دارند فقرا از طبقات پایین درآمدی به طبقه متوسط ارتقا پیدا کنند. بهطور مثال جواد صالحیاصفهانی (روزنامه فرهیختگان - شماره 4066) میگوید: «آینده ایران فقط با اینکه فقیرها را زنده نگهداریم تامین نمیشود. بلکه آینده ایران در این است که فقیرها را به طبقه متوسط ببرد. در تمام کشورهایی که رشد کردند و توسعه یافتند، افرادی از پایین جامعه به طبقه متوسط آمدند.» او همچنین انتقاداتی به طبقه متوسط موجود هم دارد. مثلا میگوید: «سیاست هدفمندی یارانهها که در دولت احمدینژاد اعمال شد هم سیاست خیلی خوبی بود... متاسفانه طبقه متوسط هم در این مورد با دولت همراه نیست و دنبال این است که از دولت بنزین ارزان بگیرد.»
نقد واقعگرایانه جواد صالحیاصفهانی (که البته یکی از نویسندگان کتاب «تحریمها چگونه کار میکنند» نیز هست) آمریکا را «قدرتی استعماری» میداند. از نظر او - خصوصا بعد از وقایع تراژیک اخیر خاورمیانه - «این دیدگاه دارد جا میافتد که آمریکا به منطقه (غرب آسیا) نگاه استعماری دارد و در مناسبات استعماری هیچوقت منطق هزینه - فایده اقتصادی کار نکرده است.» صالحیاصفهانی میگوید «من گوشم پر است از اینکه «اقتصاد ما (در اثر تحریمها) چنین و چنان شده و اگر با آمریکا کنار بیاییم، همه اینها درست میشود. این واقعگرایانه نیست.» بنابراین وقتی جواد صالحیاصفهانی و سایر کسانی که در گروه دوم جای میگیرند و از طبقه متوسط حرف میزنند، درواقع در مورد طبقهی فقیر و ضرورت تلاش برای بالا آوردن آنها تا طبقه متوسط صحبت میکنند. او همچنین به برخی تمایلات سیاسی - اقتصادی طبقه متوسط موجود نیز نقد دارد: نظیر مخالفت طبقه متوسط با سیاست هدفمندی یارانهها در اقتصاد و تمایل بخشی از این طبقه به دادن امتیاز به غرب برای رفع تحریمها.
برای ایران بنابراین میتوان تفاوت زاویه پرداختن این دو گروه به طبقهی متوسط را در این موارد خلاصه کرد. گروه نخست خود را نماینده منافع طبقه متوسط موجود - و در برابر طبقه فقیر - میدانند اما مساله گروه دوم، ارتقای فقرا از طبقات درآمدی پایین به طبقه متوسط است. گروه اول تمایلات سیاسی - اقتصادی طبقه متوسط را بیچون و چرا میپذیرند اما گروه دوم در کنار حمایت از فربهتر شدن طبقه متوسط، براساس دو شاخص «واقعگرایی» و «منافع ملی» تمایلات سیاسی - اقتصادی طبقه متوسط را نقد میکنند و خواهان اصلاح نقاط ضعف طبقه متوسط است. درنهایت گروه اول نگاه مثبت به آمریکا دارند، طبقه متوسط را نماینده منافع ملی آمریکا در ایران میدانند و از این باب خواهان تقویت آن هستند اما گروه دوم، آمریکا را استعمارگر میدانند و طبقه متوسط ایرانی را برای ایران میخواهند.
دانیال داودی، دانشجوی دکتری توسعه اقتصادی