




من زخمی، من خسته، من پاک؛ بامداد بیات هم رفت
«درد بزرگ این است که بامداد آنچنان که استعاداد و توانایی داشت فرصت آفرینش نیافت. در 15سالگی دستیار و تنظیمکننده کارهای پدر بزرگوارش شد. تا پا گرفت و به آفرینش رسید، آن تصادف رمق خود و پدرش را گرفت.»
«درد بزرگ این است که بامداد آنچنان که استعاداد و توانایی داشت فرصت آفرینش نیافت. در 15سالگی دستیار و تنظیمکننده کارهای پدر بزرگوارش شد. تا پا گرفت و به آفرینش رسید، آن تصادف رمق خود و پدرش را گرفت.»