شنبه 10 آذر 1403

مهمترین کارکرد دانشگاه در ایران مدرک‌گرایی و به تعویق انداختن مشکلات بیکاری و ازدواج است

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
مهمترین کارکرد دانشگاه در ایران مدرک‌گرایی و به تعویق انداختن مشکلات بیکاری و ازدواج است

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، چالش‌های دانشگاه در ایران با حضور میثم مهدیار، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و هنر و محمد حسین بادامچی، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری و از سوی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست میثم مهدیار، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و هنر گفت: ما اساساً دانشگاهی نداشتیم که تحولاتی در آن وجود داشته...

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، چالش‌های دانشگاه در ایران با حضور میثم مهدیار، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و هنر و محمد حسین بادامچی، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری و از سوی بسیج دانشجویی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست میثم مهدیار، معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و هنر گفت: ما اساساً دانشگاهی نداشتیم که تحولاتی در آن وجود داشته باشد و بعد با قدرت نسبتی برقرار کند و قدرت بخواهد از آن برای محیط خود استفاده کند. علمی تولید نمی‌شود و کار‌های ما ترجمه آثار دیگران است. دانشگاه به یک نهاد بروکراتیک تولید مدرک تبدیل شده است. اینکه ما چند مدرک بگیریم زد و بند کنیم و رفقای خود را در گروه‌های آموزشی جمع کنیم اصلاً به اینکه باید در گروه‌های آموزشی گفتگوی صورت بگیرد فکری انجام شود و علمی تولید یا به مسئله پرداخته شود توجهی صورت نمی‌گیرد. وی افزود: چرا دانشگاهی وجود ندارد؟ چرا دچار اختشاش نظام معنا ساز دانشگاه هستیم؟ اینکه اراده‌ای برای این اختشاش وجود ندارد به اقتصاد سیاسی بر می‌گردد که دولت آن را می‌چرخانده است، ولی دولت این نظام معنا ساز و تفسیری یعنی دانشگاه را نمی‌فهمد و احساس نیازی نمی‌کند فکر می‌کند با تبلیغات و پروپاگاندا می‌تواند معنا سازی کند. مهدیار بیان کرد: اینکه مسئله قدرت را به یک مسئله اصلی و متغیر مستقل همه تغییرات قرار بدهیم این روش غیر جامعه شناختی و برگرفته از ادبیات فوکو است. کسی که دانشگاه را در ایران تاسیس کرد اصلا نمی‌دانست که این چه نهادی است که بخواهد رابطه ارگانیکی با قدرت داشته باشد مگر نه اینکه دانشگاه کانون اصلی مخالفت با رژیم پهلوی بوده و سرعت ثابت فروپاشی آن را تسریع کرده است. اینکه دانشگاهی با کارکرد خاص خود وجود داشته بعد دولت و قدرت می‌خواست آن را سرکوب کند این اتفاق درست نیست. معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و هنر گفت: ما در ایران سازه‌ای را به نام دانشگاه ایجاد کرده ایم و به آن بودجه اختصاص دادیم و این دانشگاه خودش پیش می‌رفته است و بعضا با دادن مدرک نیز در جهت ایجاد انگیزه سعی می‌کرده تا خودش را در نظام اجتماعی نگه دارد؛ اما با آمدن تلگرام و وایبر کلا اتوریته دانشگاه هم فرو ریخت، چون تا پیش از آمدن شبکه‌های اجتماعی دانشگاه هم مرجع بود و مشروع‌ترین مکان که افراد می‌توانستند در آنجا به تولید گفتار بپردازند. وی با بیان اینکه تا زمانی که دانشگاه کارکرد اقتصادی دارد نمی‌توان آن را اصلاح کرد، چون هر هر نقطه از آن دست بگذاریم عده‌ای شاکی می‌شوند، اظهار کرد: ما در حوزه‌های مختلف از جمله حوزه تاریخ فرهنگی اجتماعی یک کتاب جدی نداریم و تمام کتاب‌ها ترجمه هستند؛ مثلا مارکس و انگلس دو صفحه مطلب در مورد جامعه آسیایی نوشته و همان دو صفحه دائما با همان گفتار بازتولید شده اند و البته تنها کسی هم که یک مقدار از مارکس و انگلس جلوتر رفته خانم لمبتون بوده که ذیل ایده جامعه آسیایی مارکس بیش از 200 روستا را گشته و داده جمع آوری کرده و یک کتاب خوب نوشته است و بعد از آن هم هیچ کسی در آن پارادایم هیچ کار جدی نکرده به گونه‌ای که ما وقتی کتاب کاتوزیان را می‌خوانیم یک ایده جدید در آن پیدا نمی‌کنیم و دقیقا جملات آن تکرار جملات انگلس است. مهدیار بیان کرد: بین انگلس و مارکس یک تمایز وجود داشت و غربی‌ها هم به این تمایز پی برده بودند، اما در ایران از جمله افراد دست چندمی مثل سریع القلم و صادق زیبا کلام تمایز جدی بین مارکس و انگلس را نفهمیدند، چون اصلا یک بار نرفتند یک متن تاریخی دست اول را ببینند. با این اوصاف بنده معتقدم دانشگاهی در کشورمان وجود ندارد، اما ما باید روی ایده دانشگاه فکرکنیم. وی افزود: اینکه رشته اقتصاد در ایران اقتصاد ریاضی شده و از وجوه تاریخی و اجتماعی خودش خالی شده این خالی شدن بی دلیل نیست و پشت آن یک اقتصاد سیاسی منتهی ما اقتصاد را سریع به دولت وصل می‌کنیم و می‌گوییم، چون اقتصاد دولت است و این در حالی است که دولت نمی‌داند نیاز به یک نظام تفسیری و معنا ساز دارد و فکر می‌کند با تبلیغات و پروپاگاندا می‌تواند معنا بسازد و به همین دلیل دانشگاه را گذاشته تا جوانان کنترل شوند و دیرتر وارد بازار کار شوند. در چنین وضعیتی اگر می‌خواهیم مسئله دانشگاه را تحلیل کنیم باید ببینیم که چه طبقه اجتماعی پشت ماجراست به هر روی بنده برخلاف ایده آقای بادامچی معتقدم که ما تطوری در ایده دانشگاه نداشته ایم و دانشگاه در کشورمان همواره یکسان بوده است. مهدیار با بیان اینکه بنده یک تصویر یکپارچه از دانشگاه در ایران می‌بینم که در پشت این تصویر یکپارچه یک اقتصاد سیاسی و طبقه اجتماعی وجود دارد و این طبقه اجتماعی یک اقتصاد سیاسی دارد که اساسا نیاز به فکر کردن را منتفی می‌داند، اظهار کرد: کار دانشگاه مفهوم پردازی و نظریه پردازی است، اما چطور است که ما در ایران هیچ وقت نتوانسته ایم در دانشگاه چند مفهوم را کنار هم بگذاریم و نظریه پردازی کنیم، ولی به جای آن دائما به ترجمه رو آورده ایم. به هر روی امروز روستایی ما توان مفهوم پردازی را دارد به گونه‌ای که یک کشاورز با اتکا به این مفهوم سازی تشخیص می‌دهد چه زمانی باران می‌رود، اما دانشگاهی ما با وجود این همه کبکبه و دبدبه اصلا قدرت تفسیر، مفهوم پردازی و پیش بینی ندارد. وی اضافه کرد: زمانی که دانشگاه در ایران متولد شد یک یک جنین مرده بود البته در دوره‌ای می‌توانست شکل بگیرد، ولی مرده به دنیا آمد و نتوانست رشد کند؛ البته شاید دانشگاه از لحاظ کالبدی رشد کرده باشد، ولی از لحاظ معنایی خیر. مهدیار با بیان اینکه دانشگاه در ایران نمی‌تواند حتی راجع به مسائل خودش اعم از آموزش و پژوهش هم فکر کند، تصریح کرد: اگر دانشگاه ذره‌ای به مسائل خودش فکر می‌کرد نظام موجود را دور می‌ریخت، چون دانش اصلا در مقاله تولید نمی‌شود به گونه‌ای که غربی‌ها خودشان هم مقالات ISI را دور ریخته اند و البته کسی هم در ایران به این وضعیت اعتراض نمی‌کند. وی بیان کرد: کار اساتید ما این است تا از استادیاری و دانشیاری به استادی ارتقاء پیدا کنند و وقتی هم خوشان به جایگاهی می‌رسند سعی می‌کنند قوانین سخت تری را وضع کنند که اساتید دیگر نتوانند ارتقاء یابند و علی رغم غر‌هایی که اساتید جوانتر نسبت به این وضع می‌زنند، اما هیچ کسی هم ایده‌ای برای تغییر این وضعیت ندارد. مهدیار با بیان اینکه به گفته یکی از اساتید دانش در ایران در اتاق جلسات قرار دارد و آنجاست که با حضور مدیران و کارشناس‌ها در مورد مسائل فکر می‌شود و نه در دانشگاه، افزود: فکر کردن در مورد ایده دانشگاه و پژوهش یکی از ضروری‌ترین کار‌های ماست که در دانشگاه حضور داریم و اگر هم این کار را نکنیم و به جای آن به بازتولید شرایط اسف بار بپردازیم عمرمان را تلف می‌کنیم؛ البته، چون در دولت و در بین ساختار‌های اجتماعی اراده‌ای وجود ندارد من امیدی به اصلاح وضع موجود از سوی نهاد‌های بیرون از دانشگاه ندارم. وی تصریح کرد: طرح‌های ملی در ایران که با صرف بودجه‌های صد‌ها میلیونی توسط اساتید دانشگاه انجام شده اند و قرار بوده که جمهوری اسلامی بر این اساس سیاست گذاری کند مفتضح اند و صفحه‌ای در بین این طرح‌ها وجود ندارد که اشکال آماری نداشته باشد و البته در این رابطه نیز شبکه‌ای متاثر از فساد روابط در بین اساتید شکل گرفته و جالب اینجاست که شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز این مسائل را ملاک قرار می‌دهد. مهدیار بیان کرد: دانشکده‌های علوم اجتماعی مانند یک بازار است و کسی که دنبال بازار است همه کاری در این حوزه می‌تواند انجام دهد، ولی اگر کسی دغدغه دارد باید بدانیم که ما نیازمند کار جدی هستیم یعنی اولا راجع به دانشگاه فکر کنیم و ببینیم که از دانشگاه چه می‌خواهیم و بعد اینکه ببینیم نسبت دانشگاه با جامعه چیست و منظور ما از جامعه چیست؟ آیا منظورمان قدرت، دولت و بوم است و یا منظور دیگری داریم تا نسل فعلی دانشجویان تجربه شکست خورده اساتید را دوباره تکرار نکنند تا از دل خاکستر تجزیه شده جنین مرده دانشگاه بارقه‌هایی سر بزند و بتوانیم دانشگاه را مفهوم‌پردازی کرده و نسبت به محیط خود صورت بندی کنیم. محمد حسین بادامچی، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم نیز گفت: هر سوالی در مورد دانشگاه داریم ابتدا باید به روایت تاریخی این نهاد در کشور رجوع کنیم چهار ادعای تاریخی برای تصور نهاد دانشگاه وجود دارد که مقطع اول آن به قبل از انقلاب و اولین اعزام دانشجو به فرنگ تا پیروزی انقلاب اسلامی بر می‌گردد در دهه شصت تصویر انقلاب از دانشگاه و علم شکل گرفت و در دهه هفتاد و هشتاد ما شاهد شکل گیری دانشگاه علمی و فرهنگی بودیم و در دهه 90 نیز دانشگاه‌ها به سمت دانشگاه‌های کارآفرین تغییر وضعیت دادند. وی افزود: مسئله دانشگاه در ایران در پاسخ به مسئله سیاسی بر می‌گردد یعنی دانشگاه به عنوان بخشی از تکامل تکنولوژی قدرت است تا دولت به کمک ابزار‌های علمی به یک ساختار دولت ملت جدید دست یابد. در واقع دولت به تناسب نیاز خود برای توسعه دستگاه اداری و برای کنترل جامعه دانشگاه و رشته‌های مختلف را تاسیس کرد. این مقطع دانشگاه به مثابه یک اداره است و رابطه ارگانیکی و مستقیمی بین دولت و دانشگاه وجود دارد. بادامچی بیان کرد: در مقطع دوم رابطه دولت و دانشگاه از بین می‌رود و دانشگاه به یک معضل تبدیل می‌شود. در اینجا انقلاب و دستگاه دولت مناسبات و ساز و برگ دانشگاه را تغییر نداد بلکه تفسیر از آن سازوکار را تغییر میدهد. از طرفی ما آزمایشگاه توسعه جهانی شده بودیم و بیشترین دانشجویان ایرانی در آمریکا را داشتیم و در نتیجه با دانشگاه استعماری مواجه بودیم. دولت دانشگاه را کنار زده و در بخش‌های مختلف خود محافل کوچک علمی برپا می‌کند و دانش را به طور مقطعی استفاده می‌کند؛ مانند وزارت خارجه نیرو‌های مسلح. در کل ما شاهد آن هستیم که دولت اسلامی به پشتیبانی علمی نیاز ندارد چرا که مسائل دولت از جنس دانشی نیست. وی اضافه کرد: در مقطع سوم دولت نهاد‌های علمی نزدیک خود را که از وجوه علمی کمتری برخوردارند همانند دانشگاه امام صادق و دفاع ملی یا پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ایجاد می‌کند. از طرفی برای تربیت کادر خود نیز دانشگاه را مورد توجه قرار می‌دهد. مهمترین کارکرد‌های دانشگاه کارکرد‌های کاذب اجتماعی نطیر پاسخ به تب تحصیل مردم، مدرک‌گرایی، تامین پرستیژ اجتماعی و به تعویق انداختن مشکلات بیکاری و ازدواج است. ما شاهد توسعه آموزشی و پژوهشی در کشور هستیم تعاد دانشگاه‌ها، آمار‌های شاخص توسعه انسانی و شاخص حضور زنان افزایش می‌یابد، اما این سیستم آموزشی و تکنولوژی هیچ ارتباطی با نظام سیاسی اقتصادی توسعه‌ای ما ندارد و دولت فاصله خودش را از این اتفاقات حفظ می‌کند. بادامچی افزود: از اواخر دهه 80 یک انقلاب اکادمی دومی بی سر و صدا در ایران شروع شد که دانشگاه از یک نهاد علمی فرهنگی به یک نهاد اقتصادی و تجاری سازی و دانشگاه کارآفرین تغییر ماهیت داد و از آنجایی که ما شاهد رفتار یکسان دولت‌ها در این قضیه هستیم به نظر می‌رسد این موضوع تصمیم کلان حاکمیت است؛ البته اصل منشاء این دیدگاه به تحولات دانشگاه در آمریکا بر می‌گردد و هیچ ارتباطی با نظام اجتماعی سیاسی ما ندارد. محمد حسین بادامچی، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم گفت: یک فرض عقلانیت در بحث‌های آقای مهدیار وجود دارد که یک فرض موهوم است و بر اساس این فرض می‌گویند که همه چیز هیچ و پوچ است و دولت و دانشگاه نداریم با این وجود سوال بنده این است که اگر ما دولت و دانشگاه نداریم پس دچار چه مسئله‌ای هستیم و چه چیزی دارد ما را نابود می‌کند؟ معتقدم دانشگاه و دولت وجود دارد و نبض دانشگاه هم دارد در قدرت می‌زند؛ البته از منظر ایدالیسم عقلانی که نگاه می‌کنیم هیچ چیز وجود ندارد، ولی در ساخت اقتصاد سیاسی ایران از وضع موجود مناسبات قدرت شکل می‌گیرد و ما باید به این مناسبات قدرت بپردازیم.