موافقان و مخالفان نیما؛ "افسانه" چه دریچه جدیدی به روی شعر فارسی گشود؟
نیما آغازگر راهی بود که با وجود مخالفان جدی توانست با خلق "افسانه" در سه سطح زبان، بلاغت و اندیشه بر جریان شعر معاصر اثرگذار باشد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی حبرگزاری تسنیم، هنر ایران طی یکصد سال گذشته با فضا و دریچههای جدیدی مواجه شد، با این حال به نظر میرسد در این میان شعر، به عنوان میراث ماندگار ایرانیان، بیش از هر شاخه هنری دیگری مسیر جدیدی را پیمود؛ مسیری که از همان ابتدا مخالفان جدی داشت.
شعر کلاسیک فارسی با پیشینه هزار ساله خود طرفداران پر و پا قرصی داشت که تغییر در هر یک از ارکان و قواعد آن را برنمیتافتند، اما تغییر و تحول امری دلبخواه و خواستنی نیست. هرگاه تحولات اجتماعی و سیاسی ایجاب کند، مسیر نیز خود به خود تغییر خواهد یافت؛ بیآنکه به نظر متعصبان موافق نظری بیندازد.
شعر فارسی که پس از مشروطه در وادی جدید معنایی قدم گذاشته بود، نیازمند ایجاد فضای جدیدی در بخش ساختار و قالب بود. هرچند کوششهایی در این راستا پیش از نیما آغاز شده بود، اما این نیما بود که عهدهدار سنتشکنی شد. شعری که نیما آغازگر آن بود، با الهام از ادبیات غرب و با در نظر گرفتن ظرفیتهای شعر فارسی متولد شد.
پیش از ایران، این جریان در شعر شاعران منطقه و در آثار شاعران عراقی و... نیز قابل رویت است. جریان نوگرایی در شعر فارسی کمی دیرتر از شعر عربی آغاز شد. شعر عربی نیز در همان سالهایی که نیما به فکر تغییر در قالب شعر بود، توسط شاعرانی چون نازکالملائکه پوستاندازی کرده بود؛ تجربهای که نشأتگرفته از آشنایی شاعران با شعر جهان بود. این دو شاعر آغازگر شعور و احساسی نو در میان ملت خود شدند و هر دو، شعر زمانه خویش را بدون کنار گذاشتن سنتها، احیا کردند و به نحوی نمودار روح تجددخواهی شدند. آشنایی هر دو شاعر با زبان و شعر اروپایی و شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه، همچنین تأثیرپذیری هر دو شاعر از شاعران سمبولیسم و رمانتیسم غربی و بهخصوص مطالعه شعر جهان موفق به انجام چنین کاری شدند.
سفرنامههای تازهکشف شده از نیما یوشیج منتشر شدهمین بستر نیز زبان منتقدان را به طعن و کنایه به نیما گشود که او از شعر فارسی هیچ نمیداند و تنها آگاهی او از ادبیات غرب است؛ طعنهای که هرچند تند و گزنده بود، اما با گذشت زمان و با ظهور شاعرانی چون مهدی اخوان ثالث که شعر استخواندار کلاسیک نیز گفته بودند و در شعر نو نیز طبعآزمایی کردند، کمکم رنگ باخت و از یادها رفت. به قول استاد خرمشاهی، اخوان به داد نیما رسید.
از سوی دیگر، همراه شدن شعر نو با اتفاقات روز و بیان دردها و دغذغههای انسان معاصر در این قالب از زبان شاعرانی چون فروغ، شاملو، مشیری و دیگران آینده این جریان را بیش از پیش روشنتر نشان داد.
اما نیما از این تغییری که بر سر راه میراث گذشتگان قرار داد، چه هدفی داشت؟ نیما با مجموعه تأثیرگذار «افسانه» که مانیفیست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران تحول و انقلابی به وجود آورد. او آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. هدف نیما، چنانچه میتوان از یادداشتهای او برداشت کرد، رسیدن به زبانی بود که بتواند با جامعه بیرون ارتباط برقرار کرده و از امور باطنی، که عموماً شعر کلاسیک بر آن استوار است، خارج شود: به شما گفته بودم شعر قدیم ما سوبژکتیو است، یعنی با باطن و حالات باطنی سر و کار دارد... در آن مناظر ظاهری نمونه فعل و انفعالی است که در باطن گوینده صورت گرفته، نمیخواهد چندان متوجه آن چیزهایی باشد که در خارج وجود دارد. بنابراین نه به کار ساختن نمایشنامه میخورد نه به کار اینکه دکلمه شود.
خواست واقعی نیما این بود که شعر موزونش را با حفظ وزن و قافیه، طبق آن برداشت خاصی که خودش از وزن و قافیه داشت، به چنین کلامی نزدیک کند و به آن حالت طبیعی بیان نمایشی بدهد.
راهی که نیما آغازگر آن بود، پس از وی توسط شاعرانی چون مهدی اخون ثالث، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و دیگران کمکم به تکامل و بالندگی رسید. او آغازگر راهی بود که با وجود مخالفتهای شدید و مخالفان جدی، توانست با خلق «افسانه» در سه سطح زبان، بلاغت و اندیشه بر جریان شعر معاصر اثرگذار باشد. این اثرگذاری تنها محدود به شاعران پیرو نیما نبود، حتی گاه شاعران سنتگرا را نیز به سرودن و تجربه در اوزان شعر نیمایی و این قالب وسوسه کرد.