«مولان» شکست خورد
مولان، 16 قرن پس از تولد افسانهاش در عصر خاندان «وی» و 22 سال پس از آنکه نخستین نسخه پویانماییاش توسط والت دیزنی بازآفرینی شد، بار دیگر پکن پایتخت امپراتوری آسمانی را از حمله خان مغول نجات داد؛ با این حال حتی این دختر قهرمان اساطیری چینی هم نتوانست مهمترین پروژه آسیایی هالیوود را از ورشکستگی نجات دهد.
به گزارش ایسنا، روزنامه «وطن امروز» در ادامه نوشت: ساخت دوباره اثری پرهزینه بر اساس انیمیشن مولان (1998) جای تعجب دارد و بیشتر یک تلاش کورکورانه فرهنگی و حتی چه بسا سیاسی از سوی هالیوود برای پلزدن بر شکاف فرهنگی 2 کشور آمریکا و چین به نظر میرسد؛ شکافی که در عصر ترامپ تبدیل به یک دره شد و هنوز هم در حال فراختر شدن است. انگار هالیوود که به لحاظ سیاسی به دموکراتها نزدیکتر است برای خود رسالتی قائل بوده که هر طور شده اژدهای زرد را اگر هم با فیل جمهوریخواه سر خصومت پیدا کرده، دستکم با الاغ دموکرات آشتی دهد. البته این تلاش کورکورانه در داخل هالیوود و در کل صنعت سرگرمیسازی آمریکا مفهومی مقدس - چه در چارچوب ارزشهای سرمایهداری یا جنگ صلیبی غرب با شرق - دارد.
با این وجود و به رغم آگاهی از انگیزههای خاص پشت سر ساخت اثری آمریکایی بر مبنای یک اسطوره محبوب چینی، باز هم از منظر سینمایی و اقتصادی نمیتوان بر مجموعه شکستهای هالیوود در بازار چین آن هم در عصر رونق بینالمللی سینمای آمریکا چشم بست.
هالیوود تصور میکند با تعریفکردن قصههای چینی، دومین گیشه پردرآمد جهان را به دست میآورد اما در دو سه سال گذشته پروژههای سینمایی بزرگ آمریکایی که بازار چین را هدف قرار داده بودند، یکی پس از دیگری شکست خوردند تا هوس جاهطلبانه آنها ضرری چندصد میلیون دلاری روی دستشان بگذارد. بدتر از ضرر اما به وجود آمدن این نگرش است که هالیوود دیگر سلطان سینمای جهان نیست یا حتی اگر هنوز هم باشد وقتی به شرق آسیا میرسد دیگر در عبور از دیوار چین که حدود یکپنجم جمعیت جهان و در همین حدود گردش مالی اقتصاد سینمایی دنیا را به خود اختصاص داده، موفق عمل نمیکند.
میتوان دلایل و بهانههای زیادی برای عدم اقبال چینیها به فیلمهای هالیوودی پرهزینهای مثل مولان (2020)، وداع (2020)، آسیاییهای دیوانه پولدار (2018) و سهگانه جنگ ستارگان (2019-2015) آورد که تمام یا بخشی از سرمایهگذاریشان به امید بازار چین بوده است. این شکستها باعث شده از هماکنون بازار به بازدهی اکران نخستین مارول با رهبری یک قهرمان (چینی) آسیایی یعنی فیلم شانگ چی و افسانه ده حلقه نیز چندان خوشبین نباشد.
انتخاب سیمو لیو، بازیگر کانادایی - چینی در نقش اصلی این فیلم نمونهای از شکاف فرهنگی بین مخاطبان غربی هالیوود و چینیهاست. آنها از خودشان میپرسند چرا قهرمانان چینی در فیلمهای آمریکایی آنقدر که باید با معیارهای جامعه امروز چین زیبا نیستند؟
قطعا همهگیری کرونا - که عمده سالنهای سینما را تاریک و خالی از تماشاگر کرده - مهمترین بهانه ساکنان بلوار «سان ست» لسآنجلس در 10 ماه اخیر محسوب میشود اما این دلیل چندان محکمهپسندی نیست چون سابقه شکستهای فیلمهای آمریکایی در بازاری با بیش از یک میلیارد مخاطب بالقوه که تازه روی بازاری به اندازه نیم میلیارد نفر در کشورهای شرق، جنوب شرق و مرکز آسیا نیز تاثیر میگذارد، دستکم به سه سال پیش بازمیگردد.
در این صورت میتوان تقصیر را به گردن ترامپ انداخت که بیسابقهترین موج چینیهراسی در ایالات متحده از زمان مائو تاکنون را همراه با یک جنگ اقتصادی تمامعیار علیه اژدهای زرد به راه انداخت؛ جنگی که ناگزیر به حوزه فرهنگی هم کشیده شد و بعد از تحریم شبکه اجتماعی چینی پرفروغ تیک تاک توسط دولت ترامپ و مقابله به مثل پکن و واشنگتن در محدود کردن فعالیت رسانههای یکدیگر در خاک خود، هفته گذشته با لغو یکجانبه 5 برنامه مشترک فرهنگی 2 کشور از طرف آمریکا به اوج رسید.
موضوع اینجاست که حتی در کشاکش این جنگ فرهنگی، هالیوود بزرگترین خیز را به سوی گیشه چین برداشت که پروژه سینمایی 200 میلیون دلاری مولان، یک لایو اکشن اساطیری بر اساس انیمیشن موفق دیزنی به همین نام و بر اساس یک افسانه کهن و محبوب چینی، نماد حرص زیاد آمریکاییها برای دزدیدن جام مقدس از قلمرو رقیب است. والت دیزنی که اساسا روی احساس غرور مخاطبان چینی به تمدن کهنشان ساخته شده بود و برای جلب همراهی همهجانبه حزب سختگیر کمونیست چین قید جهانبینی لیبرال را زده و بسیاری از ملاحظات و خطوط قرمز آمریکایی علیه حاکمیت پکن را نادیده گرفته بود، در نهایت فقط 10 درصد هزینههایش را از سرزمین اژدها بازگرداند. مولان 2020 طی اکران سه ماههاش در گیشههای چین فقط 2/ 23 میلیون دلار فروخت که حدود یکسوم کل فروشش در ایالات متحده و جهان یعنی رقم 70 میلیون دلار را شامل میشد.
این را مقایسه کنید با انیمیشن مولان (1998) موزیکال دیزنی که با رویکرد عمدتا کودکانهای که داشت بیش از 3 برابر هزینه تولید 90 میلیون دلاریاش را برگرداند (304 میلیون دلار).
البته ناگفته نماند که آن انیمیشن نخستین نیز بازدهی ناچیزی در گیشه شرق آسیا داشت اما دستکم میتوان گفت که والت دیزنی در چین دهه 1990 که هنوز صنعت سینما و اکران فیلمهای خارجی رونق الان را نداشت، چندان روی گیشه این کشور حساب نکرده بود.
به هر حال هدف نهایی و مقدسترین هدف استودیوهای فیلمسازی آمریکایی از پلزدن بر شکاف فرهنگی با چین و بهرهبرداری از بازار بزرگ آن پرکردن جیبشان است.
ضمنا نباید فراموش کرد که هالیوود در این 2 دهه بیشترین درآمد را پس از ایالات متحده از بازار چین داشته است. به عنوان مثال در میان 15 فیلم پرفروش تاریخ اکرانهای داخلی چین، 4 فیلم هالیوودی «انتقامجویان: آخر بازی، سریع و خشن، خشن (فریوس) 7 و انتقامجویان: جنگ بینهایت» قرار دارند. بویژه در یک دهه اخیر فیلمهای آمریکایی که فاقد ستارههای چینی یا موضوعاتی گره خورده با فرهنگ چینی و حتی آسیایی، کنفوسیوسی و کمونیستی بودهاند، در این کشور رکوردهای فروش خوبی برپا کردند. بعد ناگهان در پایان این دهه به نظر میرسد هالیوود از موفقیتهای چینی خود درس نگرفته باشد و همانطور که برشمردیم فیلمهایی پرهزینه با ستارهها و موضوعات و دغدغههای چینی میسازد نظیر مولان، وداع، آسیاییهای دیوانه پولدار و تا حدی آخرین سهگانه جنگ ستارگان که با اقبال چشمبادامیها مواجه نمیشوند. این ناکامی الزاما به معنای رشد سینمای چین نیست که نهتنها با الحاق هنگکنگ، سینمای تجاری موسوم به «جکی چانی» آن را تقریبا نابود کرده بلکه دیگر خود هم کمتر آثار مهم و پرفروشی مثل «ببر خیزان، اژدهای پنهان» (انگ لی / 2000) میسازد.
در همان بخش سنتی صنعت سینما نیز هالیوود رقبای آسیایی قدری پیدا کرده که هر روز قلمرو آن را در نیمکره شرقی - و اخیرا حتی آفریقا و بازار آمریکای لاتین و خود ایالات متحده - به چالش میکشند. تا پیش از تعطیلی جهانی سالنهای سینما، هالیوود همچنان با فروش گیشه بیش از 11 میلیارد دلار در سال، غولی محسوب میشد برای به چالش کشیده شدن توسط رقبای خیزانی مثل سینمای چین، هند، کرهجنوبی و ترکیه. سینمای چین بیشتر از نصف هالیوود یعنی حدود 7 میلیارد دلار درآمد گیشه سالانه داشت و بالی وود، سینمای هند با نزدیک به 5/ 2 میلیارد دلار در جایگاه سوم میایستاد.
سینمای تازه گل کرده کرهجنوبی سال پیش به رکورد درآمد سالانه 2 تریلیون وون (1/1میلیارد دلار) رسیده بود و سینمای ترکیه مشهور به «یشیل جام» با درآمد سالانهای بیش از 250 میلیون دلار نیز به آن پهلو میزد.
با وجود افت سینمای چین، از نظر مایکل مک چافری، منتقد آمریکایی ساکن لسآنجلس جای تعجب نیست که تلاشهای چند سال اخیر هالیوود برای پاسخگویی به نیاز مخاطبان چینی به طور مداوم نتیجه معکوس داده است. بر این اساس شکست مولان و مجموعهای از آثار سینمایی چینمحور میتواند به منزله شکست چشمانداز سلطه جهانی هالیوود باشد، چرا که نشان میدهد خلاقیت و بلندپروازی مدیران هالیوود در کالیفرنیا تحت تاثیر سرگیجه دیپلماتیک واشنگتن قرار گرفته و نمیتوانند در مهمترین و راهبردیترین بازارهای جهانی نقشه راهی برای موفقیت ارائه دهند.
این در حالی است که نتفلیکس با رشد روزافزون بازار نمایش برخط فیلم و سریال، گوی سبقت را در چین و سراسر دنیا از هالیوود میرباید.
***
این آن مولان آشنای ما نیست
محمدامین همدانی، مدیر خانه انیمیشن: «من جزو کسانی بودم که برای نمایش مولان سینمایی لحظه شماری میکردم تا شباهتها و تفاوتهایش با آن کارتون خاطرهانگیز دوران کودکیام را محک بزنم. فیلم را بدون درنگ تماشا کردم و بدون درنگ سرد شدم.
مشکل مولان در وهله اول مشکل عمده لایواکشنهای اخیر دیزنی است که غیر از شیرشاه که به فروش میلیارد دلاری رسید، بقیه با چندان اقبالی مواجه نشدند. برخلاف شیرشاه، مولان مانند علاءالدین و دیگر انیمیشنهای محبوب دیزنی در تبدیل به اثری سینمایی، خیلی از ویژگیهای آشنایش را از دست داد.
بیدلیل نیست که نسبت هزینه به فروش مولان پویانمایی با مولان سینمایی در فاصله 22 سال تقریبا عکس شده است؛ نسخه قدیمی 3 برابر هزینه فروخت و نسخه جدید یکسوم هزینه تولید را هم در نیاورده است. همین که کارگردانی انیمیشن مولان را تونی بنکرافت با کولهباری از تجربه بر عهده داشت ولی «بیگ پروداکشن» 200 میلیون دلاری سینمایی مولان را خانم نیکی کارو کارگردانی کرد که پیش از آن هیچ تجربه بزرگی نداشته، گویای همه چیز است. یک جور اعتماد به نفس زنانه بر نحوه کارگردانی فیلم حاکم است. گویی ایشان خیالش از بابت اینکه سوار همان فیلمنامه آشنای قبلی شود و بیننده خودش ارتباط برقرار میکند، راحت بوده است. در نتیجه به جای یک فیلم منسجم انگار داریم سکانسهایی به هم پیوسته تماشا میکنیم.
از طرف دیگر ژانر دختر ماجراجوی پسرگونه مثل مولان یا ژاندارک اگر در دهه 1990 جذاب بود، در دنیای امروز به خاطر مد شدن شباهت فاصله بین زن و مرد دیگر بکر نیست و جذابیت چندانی برای مخاطب جهانی ندارد. دیگر مشکل ژانری مولان جدید این است که آن کارتون با فضای سرخوش و جادوییاش جای خود را به یک ژانر ابرقهرمانی داده است. به جای آن دخترک ظریف و بازیگوش که رفته رفته همراه با مخاطب جلو میرفت و رشد میکرد، در این فیلم با یک دختر جدی مواجهیم که از همان اول تواناییهای عجیبی دارد. ارواح خانوادگی هم که در نسخه کارتونی جذاب بودند، جایی در روایت مدرن ندارند. شاید فیلم از لحاظ جلوههای بصری برجستگیهایی داشته باشد، مثل کاراکتر جادوگر که خیلی زیبا تبدیل به پرنده میشود یا قابهای حرکت تنهای مولان در طبیعت اما تغییرات ناگهانی در ماجراهای فیلم، برای مخاطب بیمعناست؛ مثل تبدیل ناگهانی شخصیت منفی جادوگر به شخصیت مثبت یک فدایی. انگار که سازنده میخواسته به زبان سینمای چین نزدیک شود که در آن تحولات ناگهانی و تعجببرانگیز معمولتر است. از این منظر پرشهای بزرگ در روایت فیلم نه تنها در تناقض با زبان انیمیشن دیزنی است، بلکه مخاطب را گیج هم میکند. به همین دلیل با آنکه تمام هم و غم دیزنی برای سرمایهگذاری 200 میلیون دلاری روی این فیلم، درآمد از گیشه چین بوده است اما فیلم در روایت به ذائقه چینیها هم الکن بوده و مخاطب چینی نیز فیلم را جواب میکند.
هر مخاطب چینی - یا غیرچینی - از چرخشهای ناگهانی شخصیت ضدقهرمان به ابرقهرمان یا مواجهه با 2 ضدقهرمان در آن واحد گیج میشود. یکی دیگر از مشکلات فیلم حواشی سیاسی است که هم به روایت فیلم و هم به اکران آن تحمیل شده است؛ غائله اعتراضات هنگکنگ و مساله اویغورها از یک سو و غرضورزی سیاسی سازندگان آمریکایی از سوی دیگر. البته حساسیتهای سیاسی هم کم نبوده است، چون میبینیم که هیچ اشارهای به هویت اقوام مهاجم که قاعدتا باید هونها یا مغولان باشند نمیشود. همچنین شاهد نظیرسازیهای سیاسی در چهره کاراکترهای اصلی فیلم هستیم. مانند لایو اکشن علاءالدین پارسال که ضدقهرمانش یعنی جعفر (وزیر اعظم) بسیار شبیه بنسلمان، ولیعهد سعودی انتخاب شده بود، در اینجا هم بازیگر نقش پدر مولان که قاعدتا باید محبوبترین شخصیت فیلم بعد از خود مولان باشد، بسیار شبیه شی جین پینگ، رهبر چین است. از طرف دیگر مشخص است خانم کارو اصرار دارد شخصیت جادوگر یا پری را به شکل ظاهری و باطنی نماد دگرباشی فمینیستی قرار دهد که علیه نظم مردانه موجود شوریده اما در نهایت برای آنکه این ضد قهرمان فمینیست را تبدیل به شخصیتی مثبت کند، مجبور به چرخش ناگهانی صحنههای پایانی میشود. انگار سازنده به جای آنکه ما به عنوان مخاطب درباره پیام فیلم نتیجهگیری کنیم، خودش تعمد دارد نتیجهگیری سیاسی کند.»
***
دختری شجاع که جای پدرش را میگیرد
قصه این فیلم تا حدود زیادی با انیمیشن مولان منطبق است. هوا مولان، دوشیزه جوان ماجراجویی از یکی از روستاهای شمال چین در عصر یکی از امپراتوریهای باستانی این سرزمین پیش از حمله مغول با خانوادهاش زندگی میکند. به دنبال حمله لشکر دهاتی - یا در زبان ماندارین وحشیها که نماد اقوام هون یا مغول هستند - به رهبری بوری خان از آن سوی دیوار چین، امپراتور ماموری را برای سربازگیری نزد پدر مولان به نام هوا ژو میفرستد اما ژوی کهنهسرباز فرتوتتر از آن است که بتواند به خدمت سربازی برود و دخترش این موضوع را درک میکند. او با زره و کلاهخود و سلاح پدر و با هویت جعلی پسرانه به اردوی لشکر امپراتور به فرماندهی تانگ میپیوندد و موفق میشود با مهارتهای تیراندازی و جسارتش مهاجمان وحشی را در یک دره کوهستانی زمینگیر کند.
علاوه بر بوری خان که یک شخصیت شبهمغول تنومند، مقتدر، خشن، بیرحم و کینهتوز است، جادوگری به نام ژیانیانگ (پری) نیز در نقش یک شخصیت منفی مونث علیه امپراتور و مولان و به نفع مهاجمان دسیسهچینی میکند. این جادوگر که توانایی تبدیل شدن به پرنده و موجودات دیگری از جمله مشاور امپراتور و سربازان او را دارد، پس از نقش قهرمانانه مولان در نخستین جنگ، هویت زنانه او را به فرماندهان و همرزمانش لو میدهد و از آنجا که جنگیدن زنان طبق سنت کهن ممنوع است، دختر قهرمان از ارتش طرد میشود و به روستای خود بازمیگردد.
در همین احوال ژیانیانگ قصد جان او را میکند اما متوجه میشود که مولان نیز به واسطه میراث اجدادش که به شکل ارواح خانوادگی بر او ظاهر میشوند، قدرتی جادویی دارد. در جریان این جدال، مولان متوجه انگیزههای جادوگر میشود و درمییابد تواناییهای او نیز توسط جامعه نادیده انگاشته و طرد شده و نفرتی زنانه از نظام سیاسی و طبقاتی موجود وجودش را فرا گرفته است. همچنین دختر قهرمان از لابهلای حرفهای ژیانیانگ متوجه میشود حمله نخست لشکر بوری خان گمراهکننده بوده و هدف اصلی تسخیر پایتخت و کشتن امپراتور به انتقام خون نزدیکانش است.
مولان همزمان با تهاجم بزرگ وحشیها به کاخ پادشاهی و در حالی که آنها قصد دارند شخص امپراتور را زنده بسوزانند، سر میرسد و با عدهای از همراهانش با جرات و چابکی جلوی آنها را میگیرد و پادشاه را از چنگشان نجات میدهد. در همین زمان بوری خان با کمان تیری را به سوی امپراتور پرتاب میکند که ناگهان جادوگر ژیانیانگ که حالا از گذشته خود نادم شده، خود را حائل کرده و قربانی میشود. در نهایت مولان به رغم شکستن شمشیر نشاندار پدرش موفق میشود غول پر هیبت خان را از پا درآورد. پس از این پیروزی امپراتور از مولان میخواهد گارد ویژه دربارش باشد اما او نمیپذیرد و به خانه روستاییشان بازمیگردد. سرانجام امپراتور برای قدردانی از خانواده هوا، شمشیر و نشانی سلطنتی برای پدر مولان میفرستد و دختر از پدر اجازه میگیرد که به خدمت ارتش درآید.
***
حاشیهها
- نخستین نمایش مولان در 9 مارس 2020 در هالیوود که آغاز اکران داخلی و خارجی آن بود به دلیل جهانگیری کرونا چندین بار به تعویق افتاد تا اینکه در نهایت در تاریخ 4 سپتامبر 2020 در ایالات متحده به نمایش درآمد.
- حین اکران فیلم در چین، موج اعتراضات به حمایت لیو یی فئی (بازیگر نقش مولان) از سرکوب مخالفان غربگرای هنگکنگ شکل گرفت و معترضان خواستار تحریم فیلم در هنگکنگ، تایوان و تایلند شدند. همزمان هشتگ «مولان را بایکوت کنید» در توئیتر ترند شد.
***
آخرین شکستهای هالیوود در چین
* وداع (2019)
این فیلم آمریکایی که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، داستان یک زن آمریکایی - چینی را روایت میکند که برای دیدار مادربزرگ در حال مرگ به میهن اجدادش بازمیگردد.
کارگردان و فیلمنامهنویس آن نیز «لولو وانگ» یک خانم آمریکایی - چینی است و آوکوافینا، بازیگر چینیتبار برنده گلدنگلوب نقش اول این فیلم را که عمده گفتوگوهایش به زبان ماندارین (چینی مدرن) انجام میشود، برعهده دارد.
برخلاف انتظارات هالیوود این فیلم از سوی مخاطب چینی تا حد زیادی نادیده انگاشته شد و به شکلی فاجعهبار تنها 580 هزار دلار در گیشه این کشور فروخت. همان اندک تماشاگران چینی هم انتقادهای تندی داشتند و داستان فیلم را کسل کننده و فاقد حرف اساسی میدانستند. عمده مخاطبان چینی در شبکههای اجتماعی انگیزه سازندگان هالیوودی در انتخاب بازیگری مثل آوکوافینا را که از نظر آنها زشت رو است، زیر سوال بردند و نشانه سوءنیت آمریکاییها برای زشت جلوه دادن چینیها دانستند. همچنین لهجه چینی عجیب بازیگر نقش اول بازخوردی منفی داشت و نشان میداد هالیوود نسلهای مختلف مهاجران چینی به ایالات متحده را نمیشناسد.
* آسیاییهای دیوانه پولدار (2018)
یک فیلم هالیوودی آسیایی محور دیگر با بازیگران چینیتبار که در آمریکا با فروشی 174 میلیون دلاری موفق بود اما در گیشه چین شکست خورد.
*سهگانه جنگ ستارگان
دیزنی تصور میکرد «کلی ماری تران» بازیگر آسیایی - آمریکایی در نقش اصلی این سهگانه میتواند مخاطبان شرق آسیایی را به خود جلب کند اما مشکل این بود که خانم تران ویتنامیتبار بود و از نظر چینیها مثل این بود یک ایتالیایی بخواهد نقشی جذاب را برای انگلیسیها بازی کند!
انتهای پیام