پنج‌شنبه 8 آذر 1403

نظم نوین جهانی در جهان پساکرونا

خبرگزاری اکو نیوز مشاهده در مرجع
نظم نوین جهانی در جهان پساکرونا

به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران، بی بی سی در تحلیلی در این رابطه می‌نویسد: موضع تهاجمی آمریکا نسبت به چین در مورد کوتاهی سهوی و احتمالا با انگیزه اولیه عمدی در بروز و شیوع ویروس کرونا هر روز بالاتر می‌گیرد. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در گزارش‌دهی روزانه خود در 30 فروردین (18 آوریل) گفت: این (بیماری کرونا) می‌توانست قبل از اینکه آغاز شود در چین جلوی آن گرفته شود [اینک] همه دنیا دارد از آن عذاب می‌کشد. اگر اشتباه بوده که هیچ، اما اگر با علم و اطلاع آنان بوده، بله، قطعا تبعاتی [برای آن کشور] خواهد داشت.

ترامپ در اقدامی که حیرت بسیاری را برانگیخت کمک‌های آمریکا به سازمان بهداشت جهانی را به دلیل تمجید سازمان مزبور از چین برای تلاش‌هایش در مبارزه با کرونا قطع کرد. وی سازمان مزبور را به «چین مداری» متهم کرد.

یک نظریه این است که حملات بدون وقفه ترامپ به چین به عنوان مسبب شیوع کرونا به دلیل شکست فاحش آمریکا در مبارزه با بیماری بوده است. آمریکا تمام رکوردهای مربوط به کرونا را شکسته است. تا روز، 31 فروردین (19 آوریل) حداقل 755000 مورد ابتلاء و بیش از 40000 مورد فوت گزارش شده است.

طرفداران نظریه فوق معتقدند که با توجه به اینکه چند ماه تا انتخابات فرصت هست با مقصر جلوه دادن چین، ترامپ هم خود را از زیر ضرب منتقدینش خارج می‌کند و هم برای هوادارانش درگیری با چین را عمده می‌کند، که این راهی برای پیش بردن کارزار انتخاباتی اوست.

چرا منتقدین ترامپ او را متهم به سهل‌انگاری کرده و وی را مسئول وضعیت فعلی آمریکا می‌دانند. او اواخر ماه ژانویه در مصاحبه‌ای گفت: ما قطعا آن را [یعنی کرونا را] تحت کنترل داریم. و یک ماه بعد زمانی که آمریکا تنها 15 بیمار کرونائی داشت ترامپ در اولین جلسه گزارش‌دهی خود گفت: ما از نظر [شیوع] بیماری در سطح بسیار پایینی هستیم... ما خیلی خیلی برای این [بیماری] آماده‌ایم.

اما واقعیت این است که حملات شدیدی که نسبت به چین آغاز شده تنها از سوی ترامپ نیست. سناتورهای آمریکایی از جمله تد کروز و تام کاتن و جاش هاولی، که حتی لایحه گرفتن غرامت از چین را آماده کرده است، و تعداد دیگری از سیاستمداران آمریکا نیز در همین مسیر حرکت می‌کنند. در اواخر ماه مارس مایک پومپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، در جلسه هفت کشور صنعتی G7 که با ویدئو کنفرانس برگزار شد اصرار می‌کرد که نام بیماری کرونا به ویروس ووهان (اشاره به شهری در چین که بیماری از آنجا آغاز شد) تغییر پیدا کند.

این موضع‌گیری از سوی اندیشمندان آمریکایی هم پیگیری می‌شود. اندیشکده دست راستی انستیتوی آمریکن اینترپرایز در تحقیقی استدلال می‌کند که تعداد واقعی مبتلایان در چین 3 میلیون نفر بوده است.

چرا یک مرتبه چنین موضع تهاجمی نسبت به چین اتخاذ شده است؟

این احتمال که چین در شیوع این بیماری اهمال کرده و به موقع دنیا را در جریان قرار نداده و یا ویروس از آزمایشگاه میکروبیولوژی ووهان به بیرون درز کرده وجود دارد. اما یک دلیل این تهاجم شدید و همه جانبه به چین می‌تواند یک نگرانی و احساس خطری باشد که در وجدان عمومی کسانی که نسبت به از دست رفتن جایگاه آمریکا به عنوان قدرت برتر در جهان حساس هستند، شکل گرفته باشد. مقالات در مورد احتمال بیرون آمدن چین به عنوان پیروز رقابت بین دو قدرت بزرگ اقتصادی در دنیای پسا کرونا در نشریات معتبر از جمله فارن افرز دیده می‌شود.

ادوارد آلدن، عضو ارشد شورای روابط خارجی [آمریکا] در مصاحبه‌ای می‌گوید: اپیدمی [کرونا] تأکیدی است بر اینکه آمریکا دیگر آن نقش یک سیستم بسیار کارآمد و پیشرفته را ندارد. اروپائی‌ها در گذشته به آمریکا با نگاهی آمیخته به خوف و احترام می‌نگریستند.... [اما] اوضاعی که ایجاد شده این تصور را استحکام می‌بخشد که آمریکا چیزی برای آموختن به بقیه دنیا ندارد. این باعث خواهد شد که در مواردی مانند شرکت چینی هواوی [بزرگترین سازنده تجهیزات ارتباطی در جهان که با آمریکا درگیر است] کشورهای دیگر از خواست آمریکا تبعیت نکنند. این باعث افزایش قابلیت چین می‌شود که استانداردها و استراتژی... خود را پیگیری کند.

تا اینجا چین جنگ تجاری را از آمریکا برده است و از قضا یکی از نگرانی‌های آمریکا تشدید این روند بعد از خاتمه یافتن داستان کروناست. طبق آمار سال 2018 چین 12.4 درصد از کل تجارت جهانی را در اختیار داشته و در مقابل آمریکا 11.5 درصد.

از طرفی، هر چند که تولید ناخالص داخلی چین برای اولین بار از تاریخی که اطلاعات مربوط به اقتصاد کشور ثبت شده 6.8 درصد کاهش پیدا کرده اما در آمریکا به دلیل ادامه یافتن اپیدمی، وضعیت بحرانی است. تنها ظرف یک ماه گذشته 22 میلیون نفر درخواست حقوق بیکاری کرده‌اند. اقتصاددانان معتقدند که انقباض اقتصاد آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم سابقه نداشته است.

بعضی از متفکرین روابط بین الملل مطرح می‌کنند که قدرت نرم آمریکا هم چنان آن کشور را به عنوان قدرت برتر نگاه می‌دارد. قدرت نرم (در مقابل قدرت سخت که شامل قدرت نظامی و اقتصادی است) در واقع جوامع دیگر را جذب جاذبه‌های فرهنگی و ارزش‌های سیاسی یک کشور می‌کند و باعث نفوذ آن می‌شود. بطور مثال، زبان یکی از مهمترین عناصر قدرت نرم است که می‌تواند جوامع دیگر را بدون اعمال فشار به کشوری که صاحب قدرت نرم است جذب و زمینه نفوذ آن را فراهم آورد. اما آیا ممکن نیست کشوری قدرت نرم بالا داشته باشد اما قدرت جهانی خود را از دست بدهد؟ بریتانیا نمونه بارز چنین کشوری است که از قدرت نرم بالایی برخوردار است اما موقعیت خود را به عنوان یک ابرقدرت از دست داده است در حالی که تا قرن بیستم یک ابر قدرت به شمار می‌رفت.

بریتانیا زبانش، زبان مسلط دنیاست. سری کتاب‌های هری پاتر با فروش 500 میلیون نسخه پرفروش‌ترین در تاریخ، برنامه‌های Got Talent یکی از محبوبترین برنامه‌های تلویزیونی در 68 کشور دنیا و محبوبترین لیگ ورزشی جهان به بریتانیا تعلق دارند. محبوبیت کارتون‌های انگلیسی به حدی است که والدین بچه‌های آمریکایی از گرفتن لهجه انگلیسی بچه‌هایشان (در مقابل لهجه آمریکایی) شکایت دارند. در آخرین رتبه‌بندی دانشگاه‌های جهان توسط تایمز که شاید معتبرترین در این زمینه است، دانشگاه آکسفورد جلوتر از بهترین‌های آمریکا در مقام نخست قرار گرفت. بنابراین قدرت نرم آمریکا با وجود چشمگیر بودن تضمینی نیست که کشور، از اریکه ابرقدرتی بیفتد هم چنان که بریتانیا افتاد.

هر چند که بر اثر تحولات مربوط به کرونا ممکن است آن تصویر قدر قدرتی آمریکا مخدوش شود و قدرت اقتصادی‌اش تحلیل برود اما هنوز دلار آمریکا با فاصله زیاد از رقبایش پول مسلط جهان است. حدود 62 درصد ذخایر ارزی کشورهای جهان به دلار است. قدرت نظامی آمریکا به خصوص نیروی دریایی آن در چهارگوشه جهان حضور دارد چیزی که هیچ حکومتی حتی نزدیک به این موقعیت نیست.

اقتصاد آمریکا ممکن است تضعیف شود اما هم چنانکه در بحران شدید سال 2008 شاهد بودیم به احتمال قوی می‌تواند دوباره قدرت خود را باز یابد. آمریکا از نظر فن‌آوری پیشرفته و اطلاعات، تعداد اختراعات و پیشرفت‌های علمی، و مغزهائی که از کشورهای دیگر دنیا جذب می‌کند با هیچ کشور دیگری قابل مقایسه نیست. از 10 دانشگاه برتر در دنیا، 7 دانشگاه به آمریکا تعلق دارد. با همه این اوصاف نگرانی‌ها در آمریکا و تلاشی که برای بی‌اعتبار کردن چین می‌شود، به دلیل رقابت با چین و ترس از افول در دنیای پساکرونا و واگذار کردن موقعیت برتر در صحنه جهانی به چین، قابل درک است.