یک‌شنبه 4 آذر 1403

هاشمی؛ از تخریب ناجوانمردانه تا اسطوره‌سازی خیال‌پردازانه

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
هاشمی؛ از تخریب ناجوانمردانه تا اسطوره‌سازی خیال‌پردازانه

دوستداران هاشمی باید بدانند چهره‌ای از هاشمی در تاریخ می‌ماند که مطابق واقعیت‌های او باشد، نه روایتی اغراق‌آمیز و تحریف‌گونه هم‌سو با تمایلات هواداران امروزش.

دوستداران هاشمی باید بدانند چهره‌ای از هاشمی در تاریخ می‌ماند که مطابق واقعیت‌های او باشد، نه روایتی اغراق‌آمیز و تحریف‌گونه هم‌سو با تمایلات هواداران امروزش.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست: این روزها و در ایام ششمین سالگرد درگذشت مرحوم هاشمی بازار بازخوانی کارنامه او در رسانه‌ها داغ است. اصلاح‌طلبان، یعنی همان‌ها که روزگاری هاشمی را با عناوینی نظیر «عالیجناب سرخ‌پوش» از عرصه سیاست رانده و با تقلب گسترده‌ای که در انتخابات مجلس ششم رقم زدند او را تحقیر کرده و تا رتبه 30 در تهران تنزل داده و ناگزیر از انصراف از نمایندگی کردند، حالا چهره‌ای مسیح‌گونه از او ارائه می‌دهند که اگر نبود اساساً امورات مملکت نمی‌گذشت!

محسن هاشمی در سازندگی از خدمات پدر در عرصه سازندگی گفته است، از این‌که اگر «تلاش‌های هاشمی در دوران جنگ تحمیلی، مجلس اول و در دولت و سازندگی نبود همین میزان امکانات و تولیدات، چه تولیدات صنعتی و نظامی و موشکی، از موشک‌های ضدتانک و کوتاه و دوربرد گرفته تا تولیدات صنعتی از قبیل سیمان، فولاد و پتروشیمی نیز بدین‌صورت وجود نداشت». درواقع او نه‌تنها هم‌چنان که تا پیش از این مرسوم بوده پیشرفت عمرانی کشور را تنها مرهون هاشمی جلوه می‌دهد، زلف امنیت را نیز به سرانگشتان تدبیر هاشمی گره می‌زند و بر آن است که اگر او نبود گذشته از اقتصاد و صنعت، کُمیت کشور در امنیت هم لنگ می‌زد و بنابراین او «بانی امنیت» بود.

تردیدی نیست که هاشمی نقشی انکارناشدنی در توسعه و آبادانی این کشور دارد، اما این حقیقت را نیز نمی‌توان نادیده گرفت که اگر امروز کشور از پدیده‌هایی نظیر فقر و تبعیض و شکاف‌های عمیق طبقاتی رنج می‌برد و این عوامل بدل به مهمترین مؤلفه‌های اعتراض‌های مردمی شده‌اند، ریشه آن‌ها را نخست باید در همان سال‌های سازندگی و تئوری‌هایی جست که معتقد بود «اگر برای پیشرفت بخش‌هایی از مردم زیر چرخ‌های توسعه له شوند هم اشکالی ندارد»! در سال‌هایی که «سیاست‌های تعدیل» به فتوای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی راه «ریاضت اقتصادی» در پیش گرفت تا هزینه بودجه‌های عمرانی و آبادانی کشور با شبیخون زدن به سفره محروم‌ترین قشر جامعه تأمین شود. سیاستی که به‌مثابه میراث هاشمی ماندگار شد و هنوز هم که هنوز است در هر دولتی که بر سر کار بیاید و هر گرایش فکری که داشته باشد هر از گاهی دوباره در دستور کار قرار می‌گیرند تا مشکلات امروز هم‌چنان با همان نسخه‌های قدیمی حل شوند، چراکه تمام نهادهای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر اقتصادی هم‌چنان در غرق فرزندان معنوی هاشمی است.

ریشه بسیاری از نابسامانی‌ها و نارضایتی‌ها را باید در سال‌هایی جست که مانور اشرافیت با پیشگامی خانواده هاشمی میان مسئولین اوج گرفت و روز به روز بر فاصله طبقاتی شهروندان افزوده شد. در آن سال‌هایی که فرزندان ملت در صف‌های طولانی اشتغال مدت‌ها به امید فرجی روزگار می‌گذراندند و هاشمی برای فرزندان بی‌تجربه‌اش در فلان وزارت‌خانه و بهمان سازمان پست دست و پا می‌کرد. در آن سال‌هایی که....

یعنی اگر نمی‌توان، و نباید خدمات هاشمی را در عرصه سازندگی و آبادانی نادیده گرفت، بر پیامدهای ناگزیر این اقدامات نیز نباید چشم پوشید. دیکته عمرانی هاشمی اگر صفر نیست، بیست هم نباید آن را به حساب آورد.

محسن هاشمی در وصف پدر او را «از معتمدین امام» عنوان می‌کند که «امام برای سلامتی [او] در جبهه نذر می‌کرد»، در صدق و درستی این مطلب البته تردیدی نیست، اما هاشمی کوچک یا فراموش کرده یا تمایلی به یادآوری موضع تعیین‌کننده امام (ره) که چونان چتری بر همه اظهاراتی که طول زمان در خصوص اشخاص مختلف بیان کرده‌اند سایه‌گستر است و همه آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، ندارد، و آن جمله کلیدی «میزان حال فعلی افراد است»؛ حضرت روح‌الله با بصیرت نافذ خویش این حقیقت را پیش‌بینی می‌کرد که چه بسا برخی از افرادی که با نهضت همراه بوده‌اند به هر دلیلی با آرمان‌های انقلاب زاویه گرفته و حتی رو در روی آن قرار خواهند گرفت، از این‌رو علاج واقعه پیش از وقوع کرد و با قاطعیت فرمود: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده‌ام، که بعد فهمیدم از دغل‌بازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلی او است» تا آن تمجید و تعریف‌ها از اعمال گذشته افراد، ملاک تعمیم به تمام رفتارها و تصمیم‌های آن‌ها واقع نشود.

این تعریف و رفتار امام ناظر به آن هاشمی‌ای بود که «پشتیبان ولی فقیه» بود و به قول محسن هاشمی «هدف ترور منحرفین و منافقین» واقع شد، نه آن هاشمی‌ای که برخی مواضعش در دهه آخر عمر خوراک تبلیغاتی برای ضدانقلاب و دشمن فراهم می‌کرد.

اما از همه کتمان‌ها و تحریف‌های محسن هاشمی جالب‌تر، تلاش او در وامدار کردن «امنیت» حال و گذشته کشور به هاشمی با توسل به نقش او در تأمین سلاح برای سال‌های دفاع مقدس است، و این‌همه در شرایطی است که اگر هاشمی نقشی هم در حوزه تأمین ابزار دفاعی داشت، خود آن مرحوم در سال‌های پایانی عمر خویش به نوعی تداوم آن را تخطئه کرد! محسن هاشمی شاید جمله معروف پدر را فراموش کرده که «دنیای فردا دنیای گفتمان‌هاست، نه موشک‌ها...» والا سعی نمی‌کرد با پیش کشیدن پای «موشک و ضدموشک و تانک زمان جنگ»، پرونده آخرین مواضع هاشمی درخصوص توانمندی‌های دفاعی را اینگونه از دل تاریخ بیرون بکشد!

محسن هاشمی شاید مقصود دیگری هم از نسبت پدرش با مقوله امنیت کشور داشته باشد، اما این نیز از خاطر نمی‌رود که در شرایطی که فتنه 88 به تعبیر رهبر معظم انقلاب کشور را تا «لبه پرتگاه» برد، هاشمی با وجود آن‌که خوب می‌دانست هرگز تقلبی در انتخابات صورت نگرفته، با سخنان مبهم و بسا تحریک‌آمیز خود در خطبه معروف تیر 88 بر آتش معرکه هیزم افزود و از درِ آرام کردن اوضاع درنیامد. گذشته از آن برخی فرزندان وی پای ثابت آشوب‌ها و تبلیغات مخرب علیه نظام بودند، و در شرایطی که بسیاری از مسئولان کشور در مواجهه با انحراف نزدیکان و فرزندانشان از صراط انقلاب موضعی قاطع اتخاذ کرده و با طرد فرزندانشان از آن‌ها اعلام برائت کردند، هاشمی نه‌تنها در برابر فتنه‌انگیزی فائزه و مهدی موضعی نگرفت، که آن‌ها را مظلوم و قربانی نیز جلوه داد.

محسن هاشمی بپذیرد یا نه، خدشه‌ای در واقعیت «عوض شدن» هاشمی پدید نمی‌آید؛ او نمی‌تواند این حقیقت را منکر شود که هاشمی مورد تحسین امام با هاشمی دهه هشتاد و نود متفاوت بود و از این‌رو نمی‌توان همه تمجیدهای سابق را بر او صادق دانست. به هر حال دوستداران هاشمی باید بدانند چهره‌ای از هاشمی در تاریخ می‌ماند که مطابق واقعیت‌های او باشد، نه روایتی اغراق‌آمیز و تحریف‌گونه هم‌سو با تمایلات ایشان. هاشمی نه آن‌گونه که مخالفان دوآتشه‌اش تلاش می‌کنند از صفحه تاریخ این نظام و انقلاب حذف شدنی است، نه آن‌گونه که مخالفان دیروز اما تواب امروزش عنوان می‌کنند نجات‌دهنده‌ای است که بدون او کار مملکت سامان نمی‌گرفت و اگر امروز هم بود نسخه‌های شفابخش و معجزه‌گرش مانع از بروز چالش‌های فعلی می‌شد. البته که هاشمی یار امام و رهبری و از مؤثران و پیشگامان انقلاب بود، اما سیر تحولات فکری و رفتاری او نیز نادیده‌گرفتنی نیست.

هاشمی رفسنجانی سیاست‌پیشه‌ای هوشمند بود که با توجه به سوابق و توانمندی‌هایش و برای حفظ جایگاه و موقعیت‌اش در قدرت، چرخش‌های گفتمانی متعددی را در کارنامه خود ثبت کرد. گفتمان سالیان اخیر هاشمی که در آن بر حقوق مردم، آزادی و پایان انقلابی‌گری تأکید می‌شد، نمی‌تواند آئینه تمام کارنامه وی باشد، بلکه هدف وی را باید براساس تمامی کارنامه وی شناسایی کرد.