هشدار یک پزشک نسبت به تبعات وضع وخیم اقتصادی و تاثیر آن بر سلامت قشر متوسط و آسیبپذیر جامعه!
شرایط نابسامان و وضع وخیم اقتصادی بر کسی پوشیده نیست و پزشکان هم به رغم درآمد معقول، از این قاعده مستثنی نیستند
هشدار یک پزشک نسبت به تبعات وضع وخیم اقتصادی و تاثیر آن بر سلامت قشر متوسط و آسیبپذیر جامعه!
بیمار و من، هر دو از اعماق دل، از مسئولان سپاسگزاری کردیم!!
سوران امینزاده
چشمپزشک و کنشگر اجتماعی
شرایط نابسامان و وضع وخیم اقتصادی بر کسی پوشیده نیست و پزشکان هم به رغم درآمد معقول، از این قاعده مستثنی نیستند و البته با مشکل بزرگ دیگری هم دست و پنجه نرم میکنند؛ مواجهه با بیماران و مراجعانی که به دلیل نداری و تنگدستی، رسیدگی به سلامت خود را به تعویق میاندازند!
امروز به یک آقای دیابتی توصیه کردم که حتما باید عکسبرداری شبکیه انجام دهد. هزینهاش چیزی در حدود 300 الی 400هزار تومان میشود. در مورد قیمتش پرسید و من هم گفتم. بعد از شنیدن قیمت، چندثانیهای به من خیره شد، چشمش رو به من بود اما فکرش قطعا نه. ابروهایش را بالا انداخت و به زمین نگاه کرد.
این صحنه را اخیرا زیاد میبینم. برای اینکه بیمار به لحاظ روانی تحت فشار قرار نگیرد، توضیح دادم که اورژانسی نیست ولی زودتر انجام شود بهتر است. فکر کنم هم من، هم او در دلمان به شدت از مسئولین سپاسگزاری کردیم. موقعیت بسیار ناراحتکنندهایست، امیدوارم هیچ بیماری و هیچ پزشکی در چنین شرایطی قرار نگیرد. وخامت وضعیت اقتصادی جامعه بر کسی پوشیده نیست و در این زمینه اقتصاددانان و جامعهشناسان هر روز در حال دادن تفسیر و تحلیل و هشدارهای لازم به مسئولان هستند. قصد تحلیل اقتصادی ندارم اما از منظر حوزه سلامت و درمان، وضعیت موجود را به شدت برای نظام سلامت کشور خطرناک میبینم.
بسیاری از هموطنانمان در شرایطی به سر میبرند که در صورت ابتلا به بیماری و نیاز به جراحی، شوک بزرگی به آنان وارد میشود که ممکن است آنها را به چند دهک پایینتر بفرستد. به دلیل وضع وخیم اقتصادی در چنین شرایطی مراجعه به مراکز دولتی به دلیل هزینههای پایینتر افزایش مییابد که به نوبهی خود، موجب فرسودگی نیروی انسانی و تجهیزات آن مراکز میشود. در صورت عدم بهبود شرایط اقتصادی، این سیکل معیوب ادامه پیدا میکند و تبعات زیانبار آن در آیندهای نهچندان دور، خود را نمایان میکند.
در نهایت بیمارِ ما تشکر سردی چاشنی خداحافظی بیرمقش کرد و رفت. بیمار بعدی سلام گرمی داد و قصه جدیدی شروع شد.
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را میدهی صد ناز و نعمت
یکی را قرص جو آلوده در خون