همهچیز در حال تحول است؛ حتی استراتژی

محیط کسب و کار همواره در حال تغییر است و مسلما استراتژی هم باید از این تغییر پیروی کند. در دنیای پیچیده و غیرقابل پیشبینی امروز، روشهای سنتی برنامهریزی استراتژیک دیگر کارایی ندارند.
این مطلب بررسی میکند که سازمانها چگونه میتوانند قابلیتهایی برای پویایی استراتژیک ایجاد کنند که عدمقطعیت را دربرگیرد، سازگاری را تقویت کند، طرز تفکر آیندهنگر را ممکن سازد و پیشرفت مستمر را در چشماندازی که پیوسته در حال تغییر است، تضمین کند.
توانایی سازگاری و تحول، ضرورتی است که در محیط پیچیده دنیای ما انکارناپذیر است. اگرچه ما این تغییر را به عنوان یک امر بدیهی پذیرفتهایم، اما سرعت تغییرات پیرامون ما در چند دهه گذشته، خیلی زیاد شده است. به عنوان مثال، در حالی که مشاغل در گذشته برای مدت طولانی با مدلهای تجاری یکسان در بخشهای صنعتی نسبتا پایدار فعالیت میکردند، امروزه دیگر این وضعیت وجود ندارد: طبق نظرسنجی سالانه موسسه PwC از مدیران عامل جهانی در سال جاری، 40 درصد از مدیران عامل معتقدند که اگر سازمان آنها به مسیر فعلی خود ادامه دهد، در 10سال آینده نمیتواند دوام بیاورد.
با این وجود، ابزارها و روشهای مدیریتی ما با این چالشها همگام نبودهاند: رویکردهای سنتی نسبت به برنامهریزی استراتژیک، که در گذشته در سازمانها متداول بود، دیگر کافی نیستند و برای محیطی باثباتتر طراحی شده اند. این رویکردها بیش از حد خطی و ایستا و مبتنی بر پیشبینیها و برونیابیها بوده و نمیتوانند پیچیدگی و غیرخطی بودن واقعیت دنیای امروز ما را در نظر بگیرند.
بنابراین سازمانها چگونه میتوانند سفر خود را به سوی شیوهای متفاوت از تدوین استراتژی آغاز کنند؟ شیوهای که واقعیت محیط امروز را به شیوهای جامعتر و منسجمتر مورد توجه قرار میدهد، عدم قطعیت آینده را با اطمینان در نظر میگیرد و سازمان را قادر میسازد با تکامل این آینده نگریها، بهطور پویا با چالشها و فرصتها سازگار شده و به آنها پاسخ دهد.
تغییر رویکرد به استراتژی
توسعه رویکرد پویا و مداوم نسبت به استراتژی، مستلزم تغییر تمرکز در یک سازمان است؛ آن هم به دور از کاربرد متعصبانه ابزارها و چارچوبها برای توسعه قابلیتهای استراتژی. قابلیتها در اینجا به پتانسیل سازمانی وسیعتری اشاره دارند که دانش و مهارتها را با هم ترکیب کرده و به یک شرکت اجازه میدهد نه تنها وظایف را بهطور موثری انجام دهد، بلکه در مواجهه با شرایط متغیر و عدم قطعیت، آن شایستگیها را به صورت انعطافپذیر تطبیق دهد، نوآوری کند و آن را به کار گیرد. نکته مهم این است که این قابلیتها، شامل توسعه طرز تفکر سازمانی و درک مشترک در مورد چگونگی رویکرد سازمان به استراتژی و تفکر در مورد آینده هم هستند.
این تمرکز بر قابلیتها، مسلما یک پیشرفت بزرگ و اساسی در استراتژی سازمانی است: همانطور که پروفسور «کورت وروایر» میگوید: «استراتژی دیگر به معنای یافتن موقعیتی مطلوب در یک صنعت روتین و بهرهبرداری از یک مزیت رقابتی بلندمدت نیست؛ بلکه به مفهوم ایجاد قابلیتهای پویا برای مقابله با شرایط متغیر و آشفته است.»
سه جنبه کلیدی وجود دارد که سازمانها باید در توسعه یک رویکرد پویا نسبت به استراتژی در نظر بگیرند:
1. چگونگی «جاری ساختن» استراتژی در سازمان: گفتوگوها، فرآیندها و تعاملاتی که در «کار استراتژی» آنها رخ میدهد، از جمله در نظر گرفتن احتمالات متعدد و پیشبینی و پاسخ به هرگونه تغییر در «اکوسیستم» سازمان و تطبیق مداوم تصمیمات و اقدامات با تغییر موقعیتها.
2. چگونگی در نظر گرفتن «آیندهپژوهی» در تفکر استراتژیک: این چیزی بیش از آیندهنگری استراتژیک و برنامهریزی سناریو است: هدف، اعتماد به نفس بیشتر در عدم قطعیت و ایجاد یک طرز فکر پیشبینیکننده است. با پذیرش آینده به عنوان یک منبع مطلوب، سازمانها انعطافپذیرتر و سازگارتر میشوند.
3. چگونگی پرورش فرهنگ سازمانی (محیط، روابط و ارزشها) برای تقویت رویکرد سازمان نسبت به استراتژی و آینده: باید مشخص شود افراد چگونه در استراتژی مشارکت میکنند و در تصمیمگیریها و ریسکپذیری از آنها حمایت میشود. همچنین باید مشخص شود که سازمان چگونه یادگیری مداوم را تقویت میکند تا محیطی ایجاد شود که در آن سازمان «سازگار و پایدار» باشد، نه «تحلیلبرنده».
کدام قابلیتهای استراتژیک را در نظر بگیرید؟
این سه جنبه کلیدی نه بهصورت مستقل، بلکه در تعامل و همافزایی با یکدیگر عمل میکنند. استراتژی هم تحت تاثیر آینده شکل میگیرد و هم در شکلدهی به آن نقش دارد. اثربخشی آن نیز به فرهنگی بستگی دارد که از آن حمایت میکند. تفکر استراتژیک و آیندهنگر بهطور متقابل بر یکدیگر اثر میگذارند و فرهنگ سازمانی با توانمندسازی هر دو، نقش زیربنایی و پشتیبان را ایفا میکند.
در نظر گرفتن این سه جنبه کلیدی در کنار هم، یک ساختار مفهومی برای کمک به چارچوببندی این موضوع ارائه میدهد، اما برای ارائه وضوح عملیتر، باید به قابلیتهای کلیدی نهفته در هر جنبه نگاهی بیندازیم.
تقویت قابلیتهای «کار استراتژیک» در سازمان این موارد را در برمیگیرد: تواناییهای تفکر استراتژیک افراد در سراسر سازمان، چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی؛ چگونگی توسعه و مدیریت استراتژی، فرآیندهایی که از طریق آنها گفتوگوهای استراتژیک رخ میدهد و تصمیمات گرفته میشود؛ و چگونگی هدایت و توانمندسازی رهبری سازمانی استراتژیک در این زمینه.
قابلیتهای «کار در آینده» نه تنها شامل مهارتها، تفکر و فرآیندهایی است که سازمان از طریق آنها سناریوهای مختلف آینده و پیامدهای آنها را در نظر میگیرد و آنها را در کار استراتژی خود ادغام میکند، بلکه شامل توسعه طرز فکر سازمانی برای پذیرش عدم قطعیت و شروع به دیدن این امر به عنوان یک فرصت نیز میشود. همچنین پیامدهایی برای نحوه ارزیابی و مدیریت ریسکهای استراتژیک توسط سازمان و - بهطور حیاتی - نحوه پاسخگویی و سازگاری با فرصتها یا چالشها (واقعی و پیشبینیشده) با چابکی و اطمینان وجود دارد.
اینکه سازمان چگونه افراد را در این امر درگیر میکند و چگونه از آنها حمایت میکند، از قابلیتهای کلیدی در حوزه «کار فرهنگی» است که سازگاری، ریسکپذیری و یادگیری مداوم را (هم به صورت فردی و هم برای کل سازمان) تقویت میکند.
از آنجا که این سه جنبه به هم پیوستهاند، قابلیتهای درون آنها را نمیتوان به صورت جداگانه توسعه داد - آنها با هم رشد میکنند، نه جدا از هم (تصویر).
سازمانها چگونه قابلیتهای استراتژی را تقویت میکنند؟
نخستین قدم در ایجاد قابلیتهای استراتژی، اذعان به این نکته است که هیچ «گوی جادویی» یا «روش برتر» واحدی وجود ندارد که رویکرد سازمان به استراتژی را متحول سازد. این کار یک روند مداوم است که با همکاری گروهی در بخشهای مختلف انجام میشود. در این روند، تنظیماتی انجام میشود که به شرایط، آمادگی و سطح پیشرفت سازمان بستگی دارد. همچنین، سازمان از تجربههای قبلی خود یاد میگیرد و آنها را در عمل به کار میبرد. این مراحل تکراری هستند و با هم کمک میکنند تا سازمان در طول زمان رویکردی انعطافپذیر و هماهنگ با استراتژی داشته باشد.
این پیشرفتهای کوچک و تدریجی شامل کارهایی مثل استفاده از روشهای خلاقانه برای نگاه به آینده، بررسی مرتب تغییراتی که ممکن است در آینده رخ دهند، همکاری بیشتر افراد مختلف در تصمیمگیریهای استراتژیک، و انجام آزمایشهای کوچک و کمریسک در بخشهای مختلف سازمان است. این کارها باعث میشوند توانایی سازمان در برنامهریزی و واکنش به شرایط بهتر شود و بتواند با سرعت و انعطاف بیشتری با شرایط نامطمئن روبهرو شود. هر سازمان باید سفر خود را برای ایجاد قابلیتهای استراتژیک مورد نیاز برای پیشرفت در دنیای غیرقابل پیشبینی آینده آغاز کند.
در عین حال، مهم است که شیوههای سنتی استراتژی را بهطور کامل کنار نگذاریم. روشهای سنتی استراتژی هنوز هم ارزشمند هستند. آن استراتژیها بینشهای ارزشمندی در مورد چشمانداز فعلی ارائه میدهند و در زمینههای مشخص، روشنگر راه هستند. با این حال، کاربرد آنها در محیطی که در آن درجه پیچیدگی به این معنی است که پیشبینی خطی دیگر امکانپذیر نیست، محدود است: استراتژی باید به عنوان یک فرآیند پویا و در حال شکلگیری در نظر گرفته شود که با نیازهای سازمان، بازار و چشمانداز جهانی در حال تغییر سازگار میشود.
کلید این امر درک نقاط قوت و ضعف ابزارها و روشهای سنتی استراتژی و تشخیص زمان مناسب برای استفاده از آنها است. در عین حال، باید رویکردهای تازهای که به سازمانها اجازه میدهند پیچیدگیهای آینده را پیشبینی و احساس کنند و با آنها سازگار شوند را پذیرفت.
استراتژی یک سفر مداوم است
استراتژی نه یک نقطه ثابت در افق است و نه یک رویداد یکباره، بلکه یک سفر مداوم است. به این معنی که استراتژی همواره در سطح سازمان جاری است. سازمانها باید آماده باشند تا بهطور مداوم خود را با شرایط وفق دهند و نحوه تفکر و عمل خود در مورد استراتژی را اصلاح کنند. این سفر خطی نیست؛ بلکه تکرارشونده و تغییر یافتنی است، طوری که هر قدم به جلو، قدم بعدی را شکل میدهد.
سازمانها با تغییر از استراتژی روشمحور به رویکردی مبتنی بر قابلیت، میتوانند استراتژی تطبیقی را در خود فعال کنند. این سفر مداوم با تمرکز بر سه حوزه مرتبط با هم آغاز میشود - کار آینده، کار استراتژی و کار فرهنگی - که هر کدام قابلیتهای ضروری را در خود جای دادهاند و باید با هم توسعه یابند.
این یک تلاش یکباره و یک مرتبهای نیست، بلکه یک فرآیند مستمر شامل: اقدام، یادگیری و بهبود است. تعامل این قابلیتهای سازنده است که توانایی سازمان را برای عبور از عدم قطعیت با چابکی و دوراندیشی تقویت کرده و آن را در موقعیت موفقیت پایدار در دنیای بیثبات و آشفته قرار میدهد.
منبع: The European Business Review
