یک‌شنبه 4 آذر 1403

واکنش عباس عبدی به شهادت سردار سلیمانی

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع

ترامپ و همکارانش که استاد دروغگویی هستند و طی محاسبات رسمی در امریکا روزانه چند دروغ می‌گویند، حالا که می‌خواهند برای این اقدام خود توجیه بیاورند در نتیجه به هر گزاره‌ای متوسل می‌شوند و البته خودشان نیز انتظار ندارند که کسی باور کند، زیرا نه تنها مسخره است، بلکه نوعی توهین به شعور مردم امریکا نیز هست.

عباس عبدی در اعتماد نوشت: شرم از ویژگی‌های اخلاقی است که هنگام تعارض رفتاری فرد با ارزش‌های انسانی و وجدان باید بروز پیدا کند و مانع از ارتکاب فعل ناپسند و خلاف ارزش‌ها می‌شود. تنها کسانی فاقد این ویژگی اخلاقی هستند که از بنیان آن ارزش‌های اخلاقی را رد کرده باشند و در نتیجه از ارتکاب آن‌ها نیز شرم نمی‌کنند. البته کنار گذاشتن چنین ارزش‌هایی بسیار سخت است چرا که بقای موجودیت جامعه بشری به نحوی تابع التزام به این ارزش‌ها است. به همین علت نیز می‌توان دستگاه‌های دروغ‌سنج ساخت و هنگامی که فرد دروغ می‌گوید، ضربان قلب او نشان می‌دهد که به‌رغم ظاهرش که سعی می‌کند خود را صادق نشان دهد، در باطن، قلبش از وجدانش تبعیت و شرم می‌کند از اینکه ضربانی عادی داشته باشد. به همین علت است که افراد هنگام مواجه شدن با چنین وضعیتی ضربان قلب‌شان بالا رفته و خون بیشتری به رگ‌های صورت‌شان جاری و گونه‌های‌شان سرخ و داغ می‌شود. حالا فرض کنید که اگر قرار بود مسوولان و سیاستمداران حاکم در امریکا شرم می‌داشتند و ضربان قلب آنان هم به نسبت دروغگویی آنان بیشتر می‌شد و در گونه‌های‌شان خون بیشتری جاری می‌گردید، احتمالا صورت ترامپ، پنس معاون او و پمپئو مثل یک گلوله آتشین بود. آنان که پس از اقدام تروریستی علیه شهید سلیمانی و همراهانش دچار تناقض شده‌اند، به انواع و اقسام توجیهات روی آورده‌اند. پمپئو در پیامی ویدیویی با زیرنویس فارسی پیرامون کشته شدن قاسم سلیمانی، علت تصمیم حمله را رفتار حکومت ایران با معترضان معرفی کرده است. کسی نیست بپرسد از کی تا حالا ترامپ داروغه حقوق بشر کشور‌ها شده است؟ پیش‌تر از او ترامپ دلیل پیشگیرانه را برای ترور اعلام کرده بود! ولی عجیب‌تر از همه «مایک پنس» است که برای توجیه تصمیم ترامپ راه دیگری را در پیش گرفت و به این دروغ آشکار متوسل شده که ایران در طراحی حملات تروریستی 11 سپتامبر نقش داشته است. «امریکن ایندیپندنت» نوشت این ادعای پنس، در تناقض کامل با یافته‌های رسمی کمیسیون 11 سپتامبر است که تحقیقات گسترده‌ای درباره این حمله صورت داده است. در گزارش کمیسیون حملات 11 سپتامبر آمده است: ما هیچ گونه شواهدی مبنی بر آگاهی ایران یا حزب‌الله، از برنامه‌ریزی برای حملات 11 سپتامبر پیدا نکردیم. طبق این گزارش، 19 هواپیماربا در حمله 11 سپتامبر مشارکت داشته‌اند که اکثر آن‌ها از عربستان سعودی و باقی از مصر، لبنان و امارات بودند و نه ایران. این دو نفر حتی زحمت یک هماهنگی ساده را هم برای توجیه این اقدام تروریستی به خودشان نمی‌دهند. جورج بوش پسر برای حمله به عراق توانست توجیهی بتراشد و همه را پشت خود بسیج کند. ولی چندی نگذشت که دروغ بودن آن ثابت شد. ترامپ و همکارانش که استاد دروغگویی هستند و طی محاسبات رسمی در امریکا روزانه چند دروغ می‌گویند، حالا که می‌خواهند برای این اقدام خود توجیه بیاورند در نتیجه به هر گزاره‌ای متوسل می‌شوند و البته خودشان نیز انتظار ندارند که کسی باور کند، زیرا نه تنها مسخره است، بلکه نوعی توهین به شعور مردم امریکا نیز هست. هنگامی که یک سیاستمدار امریکایی بی‌شرمانه می‌گوید که ایران در حملات 11 سپتامبر نقش داشته و همزمان گزارش رسمی آن را سانسور می‌کنند و اجازه نمی‌دهند که جزییات نقش شاهزادگان عربستان در آن افشا شود، به معنای آن است که اولا، شرم در این سیاست هیچ معنایی ندارد. دوم اینکه برای فهم و شعور مردم امریکا پشیزی ارزش قایل نیستند که چنین دروغی را خیلی رک و پوست کنده بیان می‌کنند. فقدان شرم در متولیان سیاست، به ویژه سیاست خارجی موضوع جدیدی نیست، ولی آن نیز حد و اندازه‌ای دارد. این حد از بی‌شرمی را فقط در ترامپ و اطرافیان او می‌توان سراغ گرفت. مشکل اینجاست که این ویژگی مثل برخی ویروس‌ها قابل سرایت شده است. بخش مهمی از سیاستگذاران اروپایی نیز کم‌کم خود را با این ویژگی تطبیق داده‌اند یا در حال تطبیق دادن هستند. پرسش این است که سیاستی که فاقد حداقلی از شرم باشد تا چه حد می‌تواند خیر عمومی و جهانی را تامین کند. اگر سیاست بوش در حمله به منطقه توانست چنین خیری را ایجاد کند، این سیاست نیز خواهد توانست ولی اگر آن سیاست منشأ خسارت و زیان بود، این فقدان شرم سیاسی که به نهایت رسیده زیان بیشتری را ایجاد خواهد کرد.