پادشاه لخت است؛ خیانت فمینیستها و لیبرالها به مردم
سقط جنین نه، والدگری برنامهریزی شده؛ خانهداری نه، بدبختی؛ همجنسبازی نه، تکثرجنسی؛ زن ومرد نه، جنسیتِ برساخت شده؛ علاسوند ازتلاش فمینیسم برای وارونه کردن حقایق میگوید. اومعتقداست فمینیستها با عصای جادویی رسانه «انقلاب جنسی» را رقم زدند.
گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم - طیبه مجردیان: زنان از دیرباز بهدلیل جهل و ناآگاهی بشر، با انواع ظلمها و تبعیضها مواجه بودهاند؛ موضوعی که حتی در دیدگاه دانشمندان، فلاسفه و متفکران نیز بهچشم میخورد. جنبش فمینیسم بهعنوان واکنشی به این نابرابریها شکل گرفت. اگرچه در ابتدا فمینیسم برای مطالبه حقوق اولیه انسانی مانند حق آموزش، حق مالکیت و حق رأی زنان و اثبات برابری انسانی آنان با مردان به میدان آمد، اما با گذشت زمان و تأکید افراطی فمینستها بر برابری زنان و مردان در تمامی ابعاد و بستر اومانیستی و الحادی که در آن زاییده شد، مسیری پیچیده و قابلتأمل را پیمود.
دکتر فریبا علاسوند در گفتوگوی پیشین با خبرگزاری تسنیم با عنوان «چگونه مسیری که فمینیستها شروع کردند به الجیبیتیها رسید؟» روند طی شدن این مسیر را روایت کرد. در بخش دوم این گفتگو، علاسوند در گفتگو با خبرگزاری تسنیم به پیامدهای اجرای ایدههای فمینیستی در آمریکا و نقش محوری حمایتهای دولتی جناح چپ و رسانه در گسترش ایدههای فمینیستی پرداخت. علاسوند معتقد است برمودایِ فمینیسم، جادوی رسانه و کمک دولت به خصوص جناح چپ، «انقلاب جنسی» را در مدت کوتاهی رقم زد و الا انتقال یک ایده از فضای آکادمیک به فرهنگ عمومی و تبدیل آن به واقعیت زمان زیادی میبرد. او در واقع معتقد است فمینیستها با جادوی رسانه حقایق را وارونه میکنند و جنسیت یا زنانگی یا خانهداری یا هر امر مرتبط با زنان را به گونهای برساخت میکنند که زنان و حتی مردان واقعیات مرسوم زندگی خودشان را نبینند. او همچنین با بیان حقایقی درباره پدیده الجیبیتی، به دلایل حمایت گسترده دولتهای غربی و آمریکا از این پدیده پرداخت. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
تلاش فمینیسم برای وارونه کردن حقایق
علاسوند در ابتدای سخنان خود به نظرات خانم دکتر گروسمن (GROSSMAN)، فوق تخصص روانپزشکی و استاد تمام دانشگاه UCL که در زمره 10 دانشگاه برتر آمریکای شمالی قرار دارد، در ارتباط با فمینیسم اشاره کرد و گفت: «گروسمن معتقد است که فمنیسم تمام تلاش خودش را کرده تا واقعیت زندگی بشر را تحریف کند. گروسمن در توضیح پیامدهای عملی ایدههای فمینیستی در جامعه آمریکا اذعان میکند که خیانت بزرگ دولتهای چپگرا و فمینیستها به مردم آمریکا این است که با فریب، ابعاد بحرانهایی را که هم بحرانهای زنانه و هم بحرانهای انسانی برای زنان و مردان محسوب میشوند، کوچک جلوه داده و آنها را به مشکلات یک گروه خاص محدود کردهاند.»
روایتی تکاندهنده از پیامدهای عملی شدن ایدههای فمینیستی در غرب
عضو پژوهشکده زن و خانواده در ادامه با اشاره به کتاب دکتر گروسمن با عنوان ناامن یا حمایتنشده (Unprotected) که در سال 2007 منتشر شده و حاصل پژوهشهای گسترده گروسمن است، گفت: «گروسمن در کتاب خود با صراحت اعلام میکند که بیش از شصت تا هفتاد درصد از مراجعانی که به کلینیکش مراجعه کردهاند، به دلیل تجربه سقطهای مکرر یا روابط متعدد، دچار انواع بیماریها و آسیبهای روانی عمیق شدهاند. این استاد دانشگاه همچنین اذعان میکند که در مراحل آغازین پژوهش، پذیرش این یافتههای میدانی برای خودش نیز دشوار بوده، زیرا سالها باورهای متفاوتی به او القا شده درحالیکه نتایج پژوهش او با آن آموزهها تضاد جدی داشته است.»
سقط جنین به راحتی برداشتن یک لوزالمعده است؟!
دکتر علاسوند در ادامه به رویکرد انجمن روانشناسی آمریکا (APA) در موضوع سقط جنین اشاره کرد و گفت: «به عنوان نمونه، این انجمن جملهای معروف دارد که میگوید: «سقط جنین به اندازه برداشتن یک لوزالمعده است». این جمله نشان میدهد که سقط جنین صرفاً بهعنوان عملی پزشکی و ساده به جامعه معرفی میشود. متأسفانه، رسانهها نیز هر روز این پیام را به مردم در جوامع غربی و آمریکا منتقل میکنند.»
سقط جنین و روابط متکثر جنسی؛ آزادی انتخاب و خوشبختی!
وی با انتقاد از این نگاه خاطرنشان کرد: «فمینیستها با کمک رسانهها تلاش میکنند تا موضوعاتی مانند روابط متعدد، سقطهای مکرر و بیماریهای مقاربتی نظیر ایدز و HPV را بهعنوان مسائلی ساده و فاقد ارزش اخلاقی و صرفاً در چارچوب پزشکی و درمانی مطرح کنند. اما واقعیت این است که این مسائل ابعاد روانشناختی عمیقی دارند و بسیاری از زنان و دختران، تروماهای شدید روانی ناشی از آنها را تجربه میکنند و از آن رنج میبرند. با این حال، رسانهها بهگونهای القا میکنند که گویی زنان با چنین انتخابهایی خوشبخت هستند و به آنها این پیام را میدهند که شما آزادی انتخاب دارید؛ بدن و تصمیماتتان متعلق به خودتان است و میتوانید هر کاری که میخواهید انجام دهید و هیچکس حق مداخله ندارد.»
همه در معرض خطر ابتلا به HIV هستند!
دکتر علاسوند با اشاره به دیدگاه دکتر گروسمن گفت: «یکی دیگر از دروغهایی که به مردم گفته میشود این است که همه در معرض خطر ابتلا به ایدز یا اچآیوی (HIV) قرار دارند؛ در حالی که این موضوع واقعیت ندارد. گروسمن توضیح میدهد افرادی که پاکدامنی خود را تا پیش از ازدواج حفظ میکنند و سپس در چارچوب زندگی متعهدانه و پایبند به همسرشان زندگی میکنند، بهطور قطع در معرض ابتلا به اچآیوی نیستند. با این حال، رسانهها به این نکته اشاره نمیکنند و بهجای آن بر ترس همگانی از این بیماری تأکید میکنند».
دروغ فمینیسم درباه رابطه امن؛ از نظر پزشکی رابطه امنی وجود ندارد
وی ادامه داد: «دکتر گروسمن همچنین در رابطه با مفهوم «رابطه امن» که فمینیستها تبلیغ میکنند، میگوید: «از نظر پزشکی اصلاً رابطه امنی وجود ندارد.» او تأکید میکند که کسانی که روابط متکثر دارند و بیمبالات هستند، حتی اگر از هر نوع روش ضد بارداری استفاده کنند، همچنان در معرض خطر ابتلا به اچآیوی هستند. دلیل این امر این است که ویروس اچآیوی 450 مرتبه کوچکتر از برخی از بافتهای پلیمری است و هیچ راهی برای جلوگیری از انتقال این ویروسها وجود ندارد. گروسمن در بخش مفصلی از پژوهش خود با استناد به شواهد علمی مستند، دروغ بودن این ادعا که میگویند بیماری اچآیوی برای همه است را ثابت میکند و میگوید این بیماری کماکان برای همجنسگرایان است و از همجنسگرایان به دیگران منتقل شده و میشود».
کاش فمینیستها میگذاشتند، جهان معجزه اکسیتوسین را بفهمد
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به فصلی از کتاب خانم دکتر گروسمن تاکید کرد: «دکتر گروسمن در کتاب خود فصلی با عنوان «اکسی توسین» دارد که در آن به توضیح این هورمون و تأثیرات آن بر روابط انسانی میپردازد. او میگوید: «فقط کافی بود که اجازه میدادند جهان معجزه اکسی توسین را درک کند.» در ایران، این هورمون بهنام «هورمون عشق و پیوند» شناخته میشود و بیشتر در بدن زنان ترشح میشود. ترشح این هورمون در زنان سه موقعیت خاص دارد که به حداکثر میرسد: نخست زمانی که فرزندشان به دنیا میآید، دوم زمانی که به نوزاد خود شیر میدهند، زیرا مادر باید آنقدر با بچه پیوند عاطفی داشته باشد که قادر باشد شبها بالای سر او بیدار بماند و پس از آن دردهای سخت، نوزاد را با عشق در آغوش بگیرد. سومین موقعیت نیز زمانی است که زن در یک رابطه جنسی قرار دارد.
گروسمن در ادامه توضیح میدهد که در چنین موقعیتی، زن در اوج علاقه و پیوند نسبت به فردی است که حتی یکی از گزینههای او هم پیوند با این زن نیست و شاید هیچگاه او را بهعنوان شریک دائمی خود نپذیرد. این وضعیت میتواند آسیبهای روانی عمیقی بهدنبال داشته باشد. او این موضوع را در بخشی از کتاب که درباره تروماهای روانی صحبت میکند، توضیح میدهد و به بررسی آسیبهای روحی ناشی از چنین تجربیاتی میپردازد».
ایدههای فمینیستی با کمک دولت آمریکا و جادوی رسانه فراگیر شد
دکتر علاسوند، عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده در بخش دوم سخنان خود حمایت رسانهها و دولتهای چپگرا از نظریههای فمینیستی، را علت اصلی گسترش سریع این ایدهها دانست و گفت: «رسانهها ایدههای آکادمیک را در مدت کوتاهی به فرهنگ عمومی تبدیل میکنند، در حالی که این فرآیند معمولاً سالها زمان میبرد. واقعیت این است که وقتی نظریه جنسیت در رسانه ضرب شد، تحولات فرهنگیبزرگی ایجاد کرد. در غیر این صورت، اینکه یک محقق ایدهای را در فضای آکادمیک مطرح کند برای اینکه این ایده از فضای آکادمی وارد فرهنگ عمومی شود، به لحاظ زمانی بسیار طول میکشد. اما جادوی رسانه در این است که با استفاده از زبان، گفتار و نریشن، ایدهها را به واقعیت تبدیل میکند. به همین دلیل، در سطح جهانی سرمایهگذاریهای کلانی در زمینه رسانه صورت میگیرد. در واقع، رسانه است که میتواند دنیا را مدیریت کند. ایدههای فمینیستی نیز با حمایت رسانهای دموکراتها در آمریکا به سرعت گسترش یافت».
نقش مهم انجیاو ها یا نهادهای مدنی در مفهومسازی و انتشار ایدهها
علاسوند با اشاره به نقش جدی سازمانهای غیردولتی در آمریکا در گسترش ایدهها و مفاهیم مربوط به جنسیت توضیح داد: «به عنوان مثال، در حالی که نظام رسمی آموزش و پرورش شامل متن، منابع، روشها و آموزشیارهای مشخص است، تنها یک سازمان غیردولتی (NGO) در کنار وزارت آموزش و پرورش آمریکا، 300 مقاله در زمینه جنسیت به دویست یا سیصد کنگره مرتبط با این حوزه ارسال میکند یعنی در کنار کار رسمی در حوزه غیر رسمی یک نهاد دارد مفهوم سازی میکند و در واقع رسانه نظام آموزش رسمی در بدنه اجتماعی یا آکادمیک کشور است. این مسئله بسیار مهمی است».
وی در ادامه با بیان واقعیتی تأمل برانگیز گفت: «خانم سوزان ونکر در کتاب خود اشاره میکنند که در آمریکا سالانه 7 میلیارد دلار، یعنی معادل بودجه یک کشور، خرج مجلات نسبتاً زرد یا کاملاً زرد (نه مجلات علمی پژوهشی) میشود.
تلاش رسانه برای زدن برچسب بدبختی به خانهداری و زنان خانهدار!
علاسوند علت تخصیص بودجه هنگفت به مجلات زرد را اینگونه توضیح داد: «برای اینکه رسانه میخواهد این گزاره را جا بیندازد:«زنی که خانهداری میکند، شخصیت خیلی مفلوکی دارد فقط متوجه نیست و از او به زور شخصیتی راضی ساختهاند»؛ به بیان سادهتر میخواهند به زنان بگویند اگر خانهداری هم میکنید یا اگر فقط خانهداری میکنید، شما بدبخت هستید فقط نمیفهمید. حرف سر این است که آنها با کمک رسانه، طوری جنسیت یا زنانگی یا خانهداری یا هر امر مرتبط با زنان را برساخت میکنند که این افراد واقعیات مرسوم زندگی خودشان را نبینند».
برمودایی که خانواده و اخلاقیات را غرق کرد!
دکتر علاسوند با بیان اینکه برخی افراد نگرش درستی نسبت به فمینیسم ندارند، خاطرنشان کرد: «فمینیستها در حال حاضر به شدت روی مسئله الجیبیتیها کار میکنند. هزینهای که آمریکا و دولتهای اروپایی برای الجیبیتیها، بهویژه در حوزه رسانه، صرف میکنند، حیرتانگیز است. دموکراتها این تحولات را با استفاده از رسانهها رقم زدند. این موضوع نشاندهنده قدرت تخریبگر یا مؤثر رسانههاست؛ افراد با رسانه میتوانند به اخبار و ایدهها ضریب بدهند و اتفاقی را که میخواهند محقق کنند. دموکراتها با قدرت رسانه و بهرهگیری از خبرنگاران حرفهای و نگاه تخصصی، توانستهاند بدنه اجتماعی را به سمت اهداف خود جذب کنند، در حالی که همه میدانند جمهوریخواهها پولدارتر از دموکراتها هستند».
وی افزود: «البته ریشه اصلی موضوع الجیبیتی در تحقیقات کینزی بوده و نظریه جنسیت نیز در بستر این تحقیقات متولد شده است و داستان پیچیدهای دارد. مت والش، کارگردان مستند «زن چیست؟» در این فیلم نشان میدهد که کینزی چگونه با جنایتهایی که با حمایت دولت آمریکا انجام داد، پروژه الجیبیتیها را آغاز کرد و نظریه جنسیت از دل این تحقیقات شکل گرفت. مت والش همچنین میگوید که بحثهای امروزی درباره سیالبودن و اجتماعی بودن جنسیت ویژگیهای کاملاً غیرعلمی دارند، در حالی که زنانگی و مردانگی ریشههای کاملاً زیستی دارند».
خیلی ها از ترامپ متنفرند اما در مخالفت با دموکراتها به ترامپ رأی دادند!
علاسوند با بیان اینکه بسیاری در آمریکا در مخالفت با ایدههای تندروانه دموکراتها بخصوص الجیبیتیها به ترامپ رأی دادند، توضیح داد: «جوامع آمریکایی و اروپایی جوامع یکدستی نیستند.بسیاری از کسانی که به ترامپ رأی دادند و هنوز هم به او رأی میدهند، صراحتاً میگویند که از او خوششان نمیآید و ترامپ را بیشتر یک بیزینسمن میبینند تا یک رئیسجمهور، و معتقدند ریاستجمهوری در قواره او نیست. اما این افراد در مخالفت با دموکراتها به یک بسته رأی میدهند که محتوای آن شامل مسائلی همچون اهمیت خدا، کلیسا، خانواده، ممنوعیت سقط جنین و همجنسگرایی و تأکید بر مالکیت خصوصی است. هرچند ترامپ خودش فرد فاسدی است اما در مواضع انتخاباتی خود بهصراحت اعلام کرده بود که اگر رئیسجمهور شود، در اولین روز کاریاش قوانین مربوط به الجیبیتیها را لغو خواهد کرد. به این ترتیب، نیمی از واجدان شرایط رأیدهی در آمریکا، یعنی حدود 75 میلیون نفر، نگران این مسائل هستند. حتی کسانی که به دموکراتها رأی میدهند، با کل بسته فکری آنها موافق نیستند.»
در آمریکا هم عدهای با چنگ و دندان برای خانواده میجنگند؛ رسانه نمیگذارد ما آنها را بشناسیم
عضو هیات علمی پژوهشکده زن و خانواده با اشاره به سریال خانم آمریکا (Mrs. America) که روایتگر تلاش گروههای مدافع خانواه در آمریکاست و تلاش رسانه برای سانسور این افراد و گروهها گفت: «این فیلم، بهجز برخی شیطنتهای کارگردان، تلاشهای شخصی به نام فیلیس شلفلی را به نمایش میگذارد که اکنون 85 ساله است و هنوز زنده است. او و دوستانش کسانی بودند که با تمام توان خود برای حفظ خانواده جنگیدند و بهشدت نسبت به فعالیتهای افرادی چون گلوریا استینم، بتی فریدن، شرلی کیشولم، بلا آبزگ و جیل راکلشاوس که فمینیستهای موج دوم بودند، واکنشهای انتقادی و شدید داشتند. فیلیس شلفلی کمپینی را راهاندازی کرد که با نظریات برابری حقوق زنان و همچنین قانونی شدن سقط جنین مخالف بود. اما رسانهها اجازه ندادند که تلاشها و دیدگاههای آنها بیشتر شناخته شود. حتی با وجود تلاشهای آنها، رونالد ریگان رئیسجمهور شد، و ریگان به آنها وعده داده بود که برایشان پستی در دولت تعریف میکند، اما بهخاطر ترس از جریان فمینیستی، این وعده را عملی نکرد و در واقع آنها رکب خوردند.»
وی ادامه داد: «سوزان ونکر میگوید در برهههایی که دموکراتها یا جناح چپ در آمریکا قدرت را به دست گرفتهاند، بیشترین ضربهها متوجه نهاد خانواده شده است. آنها مفاهیم و مقولاتی مانند الجیبیتیها، جواز سقط جنین و مسائل مشابه را وارد فرهنگ آمریکایی کردهاند، در حالی که جمهوریخواهان اصولاً با این مسائل مخالف هستند.»
سقط جنین یا والدگری برنامه ریزی شده؛ تراژدی آزادی
علاسوند با اشاره به نامگذاری قابل تأمل مراکز سقط جنین توسط دموکراتها و سانسور شدن مخالفین سقط جنین توسط رسانه گفت: «نام مراکز سقط جنین را "والدگری برنامهریزی شده" گذاشتهاند و گفتند بی جهت لازم نیست پدر یا مادر شوی تو هر زمان که دلت خواست باید این کار را بکنی. این مراکز مثل فروشگاه زنجیرهای همه جا و به راحتی در دسترس هستند. برای مثال، در لس آنجلس حدود چهل یا پنجاه مرکز سقط جنین وجود دارد. اما در مقابل این مراکز، گروههایی هستند که بهطور 24 ساعته علیه سقط جنین شعار میدهند و با یکدیگر شیفت عوض میکنند. با این حال، هیچکس درباره این گروهها چیزی نمیداند چرا که رسانهها این موضوع را برملا نمیکنند. حتی بسیاری از افرادی که به آمریکا میروند و برمیگردند، هیچ گزارشی از این وقایع نمیدهند.»
آزادی کودکان برای تزریق معوق جنسی و جریمه والدین در صورت مخالفت!
علاسوند با بیان شواهدی تکان دهنده از نقض حقوق کودکان در جهت حمایت گسترش موج الجیبیتی گرایی در آمریکا گفت: «انجمن روان پزشکی آمریکا APA هنوز شش ماه نشده بود که اجازه داده بود افراد به خودشان معوق جنسی تزریق کنند، که یک پدر کانادایی به خاطر شکایت از یک مرکز تغییر جنسیت که به دختر یازده سالهاش معوق جنسی تزریق کرده بود، محکوم به پرداخت یک جریمه سه میلیون دلاری شد. معوق جنسی برای جلوگیری از بلوغ زودرس تجویز میشود و باعث میشود که هورمونهای رشد بچهها با تأخیر ترشح شوند، بهگونهای که روند طبیعی رشد آنها مختل میشود. این تصمیمات در تضاد با قوانین بسیاری از کشورها، از جمله قوانین کانادا و آمریکا است که برای افراد زیر 18 سال که کودک محسوب میشوند، اجازه بسیاری از کارها بدون اجازه والدین داده نمیشود. اما در این مورد به پدر و مادرها میگوید شما حق ندارید اسم پسرانه یا دخترانه برای فرزندتان انتخاب کنید یا انتخاب کنید که او دختر باشد یا پسر و حتی نمیتوانید او را به عنوان دختر یا پسر جامعه پذیر کنید.»
تمرکز پدوفیلیها در مدارس
وی افزود: «خانم شارون اسپنتر هشدار میدهد که این جریانها به خصوص در مدارس متمرکز شدهاند و قصهگوهای مدارس شدهاند! به عنوان مثال، یک پدوفیل با لباس کودکانه و آرایش عجیب و غریب برای بچهها قصه میگوید. دو سال پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه آلمان یک مهدکودک را به طور کامل به پدوفیلها سپرده و استدلال آنها این بود که این افراد بهتر از دیگران میتوانند تشخیص دهند که از کودکی چه کسی گرایش پدوفیلی دارد. بنابراین جوامع آمریکای اروپایی هم جوامع یک دستی نیستند و همگان این مسائل را نمیپذیرند اما دولت و رسانهها نقش بسیار پررنگی در گسترش این مفاهیم دارند.»
حمایت تمام قد دولتهای غربی و آمریکا از الجیبیتیها!
علاسوند در پایان درباره یکی از علتهای حمایت تمام قد دولت و رسانهها از پدیده الجیبیتی خاطرنشان کرد: «سوال بزرگ اینجاست که چرا دولت و رسانه با تمام وجود در حمایت از الجیبیتیها کار میکنند؟ علتی که من برای آن میتوانم متصور شوم بحث ثروت و گردش مالی است. من یک بحث خیلی مفصلی دارم میگویم بحثهای مربوط به حوزه پاک دامنی به شدت تمدنی هستند و تمدنی که مبتنی بر بیعفتی است یکی از پیش برندهها و کاتالیزهایش بحث پول است. من سال دو هزار در سند پکن خواندم یعنی در یک سند رسمی آمده تنها عایدات لس آنجلس یعنی یک شهر از یک ایالت از پورنوگرافی در آن سال چهار میلیارد دلار بوده است».