پاشنه آشیل اقتدار افسانهای تیمورتاش
تهران - ایرنا - عبدالحسین تیمورتاش وزیر مقتدر دربار و یکی از مرموزترین و تاثیرگذارترین رجال دوران پهلوی اول بود که عملا پس از رضاخان دومین مقام حکومت قلمداد میشد و صاحب اقتداری افسانهای بود که همین امر هم پاشنه آشیلی شد که مرگش را در کنج فراموشی زندان رقم زد.
قدرت گرفتن و پیرو آن به سلطنت رسیدن رضاخان بدون همراهی روشنفکران و فعالان سیاسی عملی شد که یکی از این افراد عبدالحسین تیمورتاش بود که یار رضاخان شد و او را همراهی کرد. به گونه ای که سیدحسن تقیزاده میگوید: تیمورتاش در زمان خود همهکاره بود و هیچ کاری بر خلاف نظر او انجام نمیگرفت و نظریات و خواستههای رضاخان را به خوبی و درستی و صداقت و لیاقت انجام میداد. اما این نزدیکی زیاد به منبع قدرت هم سکویی برای پیشرفتش بود و هم پاشنه آشیل زیرا تیمورتاش صاحب اقتداری افسانهای شده بود، همین قدرت و استفاده او برای استحکام موقعیت سیاسیاش، بدگمانی رضاخان را به دنبال داشت.
از مشروطه خواهی تا وزیر دربار
عبدالحسین خان تیمورتاش فرزند حاج کریم دادخان معززالملک نردینی بود. در نوجوانی مدتی در عشق آباد نزد یکی از دوستان قدیمی پدرش اقامت کرد و زبان روسی را فرا گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به مدرسه نظامی «نیکولایف» در سنپترزبورگ روسیه رفت تا اینکه پس از 6 سال تحصیل در مدرسه نظامی به ایران بازگشت و بهعنوان مترجم زبان روسی در وزارت خارجه مشغول به کار شد. هنگامی که یک سال از شروع انقلاب مشروطه ایران میگذشت به مشروطه خواهان پیوست اما ورود او به صحنه سیاست ایران از دوره دوم مجلس شورای ملی آغاز شد؛ یعنی هنگامی که بهعنوان جوانترین نماینده مجلس از سبزوار نماینده انتخاب شد تا اینکه مجلس دوم در نتیجه اولتیماتوم روسیه تعطیل شد و او هم به ریاست قشون خراسان رسید و در مجلس سوم مجددا از قوچان انتخاب شد.
تیمورتاش در فروردین 1298 خورشیدی در کابینه دوم وثوق الدوله به حکومت گیلان منصوب شد اما پس از مدتی از این منصب هم او را برکنار کردند اما در دوره نخست وزیری سیدضیاءالدین طباطبایی دستگیر و نخست به قم و سپس به کاشان تبعید شد. پس از سقوط کابینه سیدضیاء و نزدیک به سه ماه تبعید به تهران بازگشت و بلافاصله با بازگشایی دوره چهارم مجلس شورای ملی بهعنوان یکی از نمایندگان ایالت خراسان وارد مجلس شد.
ورود تیمورتاش به مجلس چهارم سبب شد تا ارتباط نزدیکی با رضاخان داشته باشد که وزارت جنگ را عهدهدار بود. این مراودت آرامآرام به دوستی و رفاقتی عمیق تبدیل شد تا اینکه احمدشاه حکم رییسالوزرایی را به نام «مشیرالدوله» صادر کرد و رییسالوزرای تازه، تیمورتاش را به عنوان وزیر عدلیه منصوب کرد اما مدتی بعد از وزارت عدلیه عزل شد و به عنوان حاکم ایالت کرمان به آنجا رفت و نزدیک به 20 ماه در کرمان حکومت کرد تا اینکه با برگزاری انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی دوباره از خراسان انتخاب شد و به تهران بازگشت.
تیمورتاش در مجلس پنجم بسیار فعال بود و در چند کمیسیون مهم عضویت داشت و با همراهی فیروزمیرزا نصرتالدوله، علیاکبر داور، تدین و چند تن دیگر «حزب تجدد» را تاسیس کرد و در مجلس بهعنوان حزب متحد رضاخان فعالیت میکرد و رضاخان نیز او را با حفظ عنوان نمایندگی مجلس به وزارت فواید عامه منصوب کرد.
با آغاز حکومت پهلوی، رضاخان بنا بر توصیه دوست دیرینهاش دبیر اعظم بهرامی، تیمورتاش را به عنوان وزیر دربار انتخاب کرد و در آن منصب همهکاره کشور شد و در سیاست داخلی و خارجی کشور فعال و خودمختار بود.
نیاز مبرم به فردی همچون تیمورتاش
مرد بانفوذ دربار پهلوی اول از هر لحاظ آن چیزی بود که رضاخان می خواست؛ یعنی رضاخان که به دنبال کسب قدرت بود به افرادی همچون تیمورتاش نیاز مبرم داشت. او فرزند یک زمیندار بجنوردی، دانشآموخته مدرسه نظام نیکلای روسیه و مسلط به زبانهای خارجی بود. خودش می نویسد: 13 ساله بودم که به اروپا رفتم و 24 ساله بودم که برگشتم. در نظر خود دیگر شرقی نیستم، بلکه غربی هستم. به همین دلیل ذهن خود را از تمام پیش داوری ها و عقاید موروثی شرقیان رها کرده ام.
اروپا دیده و کاملا از این نظر با رضاخان متفاوت بود و از طرفی امتیازش این بود که شازده قاجاری نبود و همین امر هم در مذاق رضاخان بی تاثیر نبود. او فقط چهار سال از رضاخان کوچکتر بود اما پیشینه متفاوتش و توانمندیهای فردیاش به او جایگاهی ویژه بخشید. به گونه ای که رضاخان بارها به وزرا و کارمندان عالیرتبه دولت گفته بود که حرف تیمور، حرف من است. به تیمورتاش هم گفته بود که امور نظامی با من و مابقی امور با تو. بنابراین همان چیزی بود که رضاخان میخواست و همین بیشتر آنها را به هم نزدیک میکرد اما همزمان بیمناکش هم کرده بود تا اینکه در 1311 خورشیدی از وزارت دربار عزل و بازداشتش کرد.
اتهام وزیر دربار
شاید بتوان مهمترین دلیلی که برای برافتادن تیمورتاش برشمرد، بدبینی رضاخان نسبت به او بود. به گونه ای که از نظر سیدحسن تقی زاده، این بدبینی ناشی از این احساس رضاخان بود که می پنداشت تیمورتاش بعد از وی حکومت را از پسرش گرفته و خود بر سریر سلطنت تکیه خواهد زد. وی در این باره می نویسد: رضاشاه با تیمورتاش خیلی بد شد. دائما از او بد می گفت... یک روز گفت اینقدر آدم بی شرف در دنیا پیدا می شود و این درجه بی شرفی می شود؟ اما بهانه محاکمه وزیر دربار واگذاری انحصار تجارت تریاک در 1310 خورشیدی به امینالتجار اصفهانی بود که باعث شد، تیمورتاش از منصب خود برکنار و در دی 1311 خورشیدی در منزلش تحت نظر قرار بگیرد و سرانجام وزیر دربار در 25 اسفند 1311 خورشیدی در دادگاه محکوم شد: از حیث ارتشا به سال سه حبس مجرد که مستلزم محرومیت از تمام حقوق اجتماعی است و استرداد مال حاصل از ارتشا که قسمت ظاهری آن 20 هزار تومان بوده و به هشت هزار تومان فروخته شده بود و از حیث کلاهبرداری به 2 سال حبس تأدیبی و پرداخت مبلغ سی [و] هشت هزار و پانصد و نود و دو تومان (1712 لیره انگلیسی) محکوم گردیده است.
پای انگلیس در میان است
یکی از مهمترین مسایل در سرنوشت و محاکمه تیمورتاش را باید نقش انگلیسی ها دانست که بار دیگر این ضرب المثل را یادآور می شود که «کار، کار انگلیسی هاست»؛ یعنی هنگامی «قرارداد دارسی» لغو شد و تیمورتاش ماموریت یافت، کار نفت را فیصله دهد که در این امر موفق نبود اما در روزنامههای خارجی پر سر و صدا شد و در این خصوص مقاله روزنامه «تایمز بغداد»، شرحی مبالغهآمیز دربارهاش نوشت و به قول مهدی فرخ دوست تیمورتاش، حکم «شمشیری از پشت» داشت. در این مقاله با عنوان «شاه و مستشارانش» که ظاهری تجلیلآمیز داشت، نویسنده تاکید کرده بود که «پس از رضاشاه، ایران از مردان وزین خالی نیست و نمونه بارز آن تیمورتاش».
ناصر نجمی در کتاب بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی در ارتباط با وزیر دربار مینویسد: احتمالا جاسوسان انگلیسی کیف تیمورتاش را در قطار ربودند و بعد روزنامه تایمز لندن خبر داد که کیف تیمورتاش پیدا شده است (لابد بدون محتویات با ارزش آن).
سید حسن تقیزاده نیز با اشاره به نقش مقاله روزنامه تایمز در افزایش بدگمانی رضاخان و تغییر سرنوشت تیمورتاش در خاطراتش اشاره می کند و می نویسد: موقعی که برای تیمورتاش پرونده میساختند داور، دوست صمیمی تیمورتاش در سفر بود. وقتی بازگشت، نزد شاه رفت و رضاشاه با لحنی کنایهآمیز به او گفت: دیدی رفقیت چگونه از آب درآمد؟ داور در جواب گفت: از کجا معلوم انگلیسیها این مقاله را عمدا برای صدمه زدن به تیمورتاش منتشر نکرده باشند؟ رضاشاه نگاه غضبناکی به او کرد و گفت: گوشهایت را باز کن والا میدهم اعدامت کنند!
بنابراین برخیاز نقش انگلیس در برافتادن تیمورتاش میگویند و معتقدند مطلب روزنامه تایمز تیر خلاص را به شقیقه او زد. گرچه پیش از چاپ این مقاله، هوور وزیرمختار انگلیس خبر سقوط تیمورتاش را به نقل از شایعات در محافل سیاسی تهران به لندن رسانده بود اما چاپ مقاله، شایعه را به خبر بدل کرد.
مرگ در کنج زندان
ناکامی تیمورتاش در مساله نفت، ملاقات محرمانه با سران شوروی، مطالب روزنامههای انگلیسی راجع به جانشینی تیمورتاش، غرور و تکبر نام برده و سوابق ناشی از ولخرجیهای وی از بودجه دربار، اخذ وامهای کلان از بانکها و اشخاص مختلف، خوشگذرانی و دوستی با افراد ناباب و دلایل دیگر، باعث شد تا رضاخان نسبت به تیمورتاش بدگمان شود و حتی محکومیت و حبس هم او را راضی نمی کند و به نوشته مخبرالسلطنه هدایت، روزی شاه به حبس میروند. مختصر وسایل آسایش و نظافت که برای او مهیا بود، امر میکنند، بیرون بریزند. باری آفتاب حیات او به هر وسیله روز 9 مهر 1312 خاموش شد. کسان او را خبر کردند، جنازه را بدون هر تشریفاتی به امامزاده عبدالله برده، به خاک سپردند و اما جلال عبده دادستان دیوان کیفر در جریان محاکمه سرپاس مختاری، آخرین رییس شهربانی پهلوی اول روایتی دارد و بر اساس پروندههای موجود مینویسد: پزشک احمدی، تیمورتاش را بر حسب دستور رییس کل شهربانی وقت و رییس زندان، با تزریق استرکنین مسموم میکند، ولی چون مختصر حیاتی داشته، به شهادت دکتر محمد خروش و اظهارات معین طبیب (دستیار پزشک) ابوالقاسم حائری، برای اینکه کار وی زودتر تمام شود، بالش و پتو را بر دهان وی گذارده و خفهاش میکنند تا به گفته تقی زاده، ظلم بزرگی در حق او شود، ظلمی که از آن بزرگتر نمی شود. او بی تقصیر بود.
*س_برچسبها_س*